• amount of financial leverage a business gains through a loan in contrast to the worth of its real assets in the evaluation of financial stability (accounting)
debt ratio
انگلیسی به انگلیسی
دیکشنری تخصصی
[حسابداری] نسبت بدهی
[ریاضیات] نسبت بدهی
[ریاضیات] نسبت بدهی
جملات نمونه
1. The debt ratio fell to 6 9 per cent, down 1 4 percentage points from 8 3 per cent last year.
[ترجمه ترگمان]نسبت بدهی به ۶ درصد کاهش یافته و از ۱ درصد به ۸ درصد در سال گذشته رسیده است
[ترجمه گوگل]نسبت بدهی به 6 9 درصد کاهش یافت که کمتر از 4 درصد در سال گذشته از 3/8 درصد بود
[ترجمه گوگل]نسبت بدهی به 6 9 درصد کاهش یافت که کمتر از 4 درصد در سال گذشته از 3/8 درصد بود
2. Belt-tightening would allow the debt ratio to fall faster or income-tax rates to be cut.
[ترجمه ترگمان]سفت کردن کمربند به نسبت بدهی به کاهش سریع تر یا مالیات بر درآمد اجازه می دهد تا کاهش یابد
[ترجمه گوگل]تسمه کمربند اجازه می دهد نسبت بدهی به سرعت کاهش یابد یا نرخ مالیات بر درآمد کاهش یابد
[ترجمه گوگل]تسمه کمربند اجازه می دهد نسبت بدهی به سرعت کاهش یابد یا نرخ مالیات بر درآمد کاهش یابد
3. Housing prices listed on the debt ratio is rising in a straight line.
[ترجمه ترگمان]قیمت مسکن فهرست شده در نسبت بدهی در یک خط مستقیم بالا می رود
[ترجمه گوگل]قیمت مسکن در لیست بدهی ها به صورت مستقیم افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]قیمت مسکن در لیست بدهی ها به صورت مستقیم افزایش می یابد
4. City business and better business control, historical bad debt ratio is also relatively low.
[ترجمه ترگمان]کنترل کسب وکار شهر و کنترل کسب وکار بهتر، نسبت بدهی بد تاریخی نسبتا پایین است
[ترجمه گوگل]کسب و کار شهر و کنترل بهتر کسب و کار، نسبت بدهی های تاریخی نسبتا کم است
[ترجمه گوگل]کسب و کار شهر و کنترل بهتر کسب و کار، نسبت بدهی های تاریخی نسبتا کم است
5. Hangzhou property debt accounts household debt ratio asas 90 percent.
[ترجمه ترگمان]بدهی دارایی Hangzhou بدهی خانوار را به ۹۰ درصد می رساند
[ترجمه گوگل]بدهی املاک Hangzhou، نسبت بدهی خانوار به 90 درصد است
[ترجمه گوگل]بدهی املاک Hangzhou، نسبت بدهی خانوار به 90 درصد است
6. I knew the debt ratio was too low, and you forgot to put on the poison pill.
[ترجمه ترگمان]می دانستم که میزان بدهی خیلی پست است و تو فراموش کردی که قرص زهر را بپوشی
[ترجمه گوگل]من می دانستم که نسبت بدهی خیلی کم است، و شما فراموش کرده اید که قرص سمی را قرار دهید
[ترجمه گوگل]من می دانستم که نسبت بدهی خیلی کم است، و شما فراموش کرده اید که قرص سمی را قرار دهید
7. The different figures of debt ratio express different meanings.
[ترجمه ترگمان]ارقام متفاوت نسبت بدهی، معانی متفاوتی را بیان می کنند
[ترجمه گوگل]ارقام مختلف نسبت بدهی بیانگر معانی مختلفی هستند
[ترجمه گوگل]ارقام مختلف نسبت بدهی بیانگر معانی مختلفی هستند
8. In general, the debt ratio is a vital financial ratio to indicate the long - term solvency.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، نسبت بدهی یک نسبت مالی حیاتی برای نشان دادن پرداخت دراز مدت پرداخت بدهی است
[ترجمه گوگل]به طور کلی، نسبت بدهی یک نسبت مالی حیاتی برای نشان دادن پرداخت بدهی درازمدت است
[ترجمه گوگل]به طور کلی، نسبت بدهی یک نسبت مالی حیاتی برای نشان دادن پرداخت بدهی درازمدت است
9. Control governance mechanisms, debt ratio and board compensation, are significantly positive in relation to corporate performance.
[ترجمه ترگمان]مکانیسم های کنترل کنترل، نسبت بدهی و جبران خسارت به طور قابل توجهی در رابطه با عملکرد شرکت مثبت هستند
[ترجمه گوگل]کنترل سازوکارهای حکومتی، نسبت بدهی و غرامت هیئت مدیره، نسبت به عملکرد شرکت ها مثبت است
[ترجمه گوگل]کنترل سازوکارهای حکومتی، نسبت بدهی و غرامت هیئت مدیره، نسبت به عملکرد شرکت ها مثبت است
10. Or reduce cash flow and reduce debt ratio.
[ترجمه ترگمان]یا جریان نقدینگی را کاهش داده و نسبت بدهی را کاهش دهید
[ترجمه گوگل]یا کاهش جریان نقدی و کاهش نسبت بدهی
[ترجمه گوگل]یا کاهش جریان نقدی و کاهش نسبت بدهی
11. The debt ratio expresses the relationship of total 1 iabilities to total assets.
[ترجمه ترگمان]نسبت بدهی نشان دهنده رابطه کلی ۱ iabilities به کل دارایی ها می باشد
[ترجمه گوگل]نسبت بدهی رابطه مجموع بدهی های 1 به دارایی های کل را بیان می کند
[ترجمه گوگل]نسبت بدهی رابطه مجموع بدهی های 1 به دارایی های کل را بیان می کند
12. Apart from the debt ratio, there are some other ratios related to debt ratio.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر نسبت بدهی، نسبت دیگری نسبت به نسبت بدهی وجود دارد
[ترجمه گوگل]به استثنای نسبت بدهی، نسبتهای دیگر نسبت به نسبت بدهی وجود دارد
[ترجمه گوگل]به استثنای نسبت بدهی، نسبتهای دیگر نسبت به نسبت بدهی وجود دارد
13. This text discovers in the research of MeiLing joint-stock company capital structure, the unreasonable capital structure, the margin outlet one, the higher debt ratio.
[ترجمه ترگمان]این متن در تحقیق در مورد ساختار سرمایه شرکت سهامی مشترک، ساختار سرمایه غیر منطقی، نسبت بدهی بالا، نسبت بدهی بالاتر، کشف می شود
[ترجمه گوگل]این متن در تحقیق در مورد ساختار سرمایه شرکت سهامی MeiLing، ساختار سرمایه نامناسب، خروجی حاشیه، و نسبت بدهی بالاتر مشاهده می شود
[ترجمه گوگل]این متن در تحقیق در مورد ساختار سرمایه شرکت سهامی MeiLing، ساختار سرمایه نامناسب، خروجی حاشیه، و نسبت بدهی بالاتر مشاهده می شود
14. B, improve capital and debt structure, raise capital return ratio and reduce debt ratio.
[ترجمه ترگمان]ب، اصلاح ساختار سرمایه و بدهی، افزایش نسبت بازده سرمایه و کاهش نسبت بدهی
[ترجمه گوگل]B، بهبود ساختار سرمایه و بدهی، افزایش نسبت سرمایه و کاهش نسبت بدهی
[ترجمه گوگل]B، بهبود ساختار سرمایه و بدهی، افزایش نسبت سرمایه و کاهش نسبت بدهی
کلمات دیگر: