• someone's bank balance is the amount of money that they have in their bank account at a particular time.
bank balance
انگلیسی به انگلیسی
دیکشنری تخصصی
[حسابداری] موجودی حساب جاری در بانک
جملات نمونه
1. His bank balance has swelled by £22000 in the last three weeks.
[ترجمه ترگمان]تعادل بانکی او در سه هفته گذشته به میزان ۲۲۰۰۰ پوند افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]موجودی بانکی وی در سه هفته گذشته 22000 پوند افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]موجودی بانکی وی در سه هفته گذشته 22000 پوند افزایش یافته است
2. My bank balance isn't very healthy.
[ترجمه ترگمان]تراز بانکی من خیلی سالم نیست
[ترجمه گوگل]موجودی بانکی من #39؛ خیلی سالم نیست
[ترجمه گوگل]موجودی بانکی من #39؛ خیلی سالم نیست
3. The company's success is reflected in its healthy bank balance.
[ترجمه ترگمان]موفقیت شرکت در تعادل بانک سالم خود منعکس شده است
[ترجمه گوگل]موفقیت شرکت شماره 39 در تراز بانکی سالم آن منعکس می شود
[ترجمه گوگل]موفقیت شرکت شماره 39 در تراز بانکی سالم آن منعکس می شود
4. I'd like to check my bank balance, please.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم تعادلم را حفظ کنم، لطفا
[ترجمه گوگل]من #39 ؛ مایلم موجودی بانک خود را بررسی کنم ، لطفاً
[ترجمه گوگل]من #39 ؛ مایلم موجودی بانک خود را بررسی کنم ، لطفاً
5. My bank balance is always low at the end of the month.
[ترجمه ترگمان]ترازنامه بانک من همیشه در پایان ماه پایین است
[ترجمه گوگل]مانده بانک من همیشه در پایان ماه کم است
[ترجمه گوگل]مانده بانک من همیشه در پایان ماه کم است
6. House repairs, holidays and other expenses reduced her bank balance to almost nothing.
[ترجمه ترگمان]تعمیرات خانه، تعطیلات و دیگر هزینه ها باعث کاهش تعادل بانک او به تقریبا هیچ چیزی شدند
[ترجمه گوگل]تعمیرات خانه ، تعطیلات و سایر هزینه ها مانده حساب بانکی او را تقریباً به هیچ چیز کاهش داد
[ترجمه گوگل]تعمیرات خانه ، تعطیلات و سایر هزینه ها مانده حساب بانکی او را تقریباً به هیچ چیز کاهش داد
7. Everyone likes to have a healthy bank balance.
[ترجمه ترگمان]همه دوست دارند یک حساب بانکی سالم داشته باشند
[ترجمه گوگل]همه دوست دارند تعادل بانکی سالمی داشته باشند
[ترجمه گوگل]همه دوست دارند تعادل بانکی سالمی داشته باشند
8. I'll need to check my bank balance before I spend so much money.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که پول زیادی خرج کنم باید تعادلم را حفظ کنم
[ترجمه گوگل]من #39 ؛ باید قبل از اینکه پول زیادی خرج کنم ، مانده حساب بانکی خود را بررسی کنم
[ترجمه گوگل]من #39 ؛ باید قبل از اینکه پول زیادی خرج کنم ، مانده حساب بانکی خود را بررسی کنم
9. My bank balance isn't very large.
[ترجمه ترگمان]تعادل بانکی من خیلی بزرگ نیست
[ترجمه گوگل]موجودی بانکی من #39 نیست ؛ خیلی زیاد است
[ترجمه گوگل]موجودی بانکی من #39 نیست ؛ خیلی زیاد است
10. Your bank balance might be given a pleasant surprise.
[ترجمه ترگمان] تعادل بانکی تو ممکنه یه سورپرایز خوشایندی باشه
[ترجمه گوگل]ممکن است تعادل بانکی شما تعجب آور باشد
[ترجمه گوگل]ممکن است تعادل بانکی شما تعجب آور باشد
11. For my bank balance, the Jag gets the vote.
[ترجمه ترگمان]برای حساب بانکی ام، Jag رای می دهد
[ترجمه گوگل]برای مانده بانکی من ، جگ رای می آورد
[ترجمه گوگل]برای مانده بانکی من ، جگ رای می آورد
12. The bank balance assured him of continued calm.
[ترجمه ترگمان]تعادل بانک به او اطمینان داد که آرامش خود را حفظ کند
[ترجمه گوگل]مانده بانك او را از ادامه آرامش اطمینان داد
[ترجمه گوگل]مانده بانك او را از ادامه آرامش اطمینان داد
13. He had a bank balance that a senior merchant banker would not be ashamed of.
[ترجمه ترگمان]یک نوع تعادل بانکی داشت که یک بانکدار ارشد از آن شرمنده نمی شد
[ترجمه گوگل]او مانده بانکی داشت که یک بانکدار ارشد بازرگان از آن شرمنده نخواهد شد
[ترجمه گوگل]او مانده بانکی داشت که یک بانکدار ارشد بازرگان از آن شرمنده نخواهد شد
14. The accused drew by cheque card on a bank balance which had insufficient funds to meet the sum.
[ترجمه ترگمان]متهمان با استفاده از کارت چک در یک حساب بانکی که بودجه کافی برای برآورده کردن این مبلغ نداشت
[ترجمه گوگل]متهم با کارت چک روی مانده بانکی که بودجه کافی برای تأمین مبلغ کافی نداشت ، رسم کرد
[ترجمه گوگل]متهم با کارت چک روی مانده بانکی که بودجه کافی برای تأمین مبلغ کافی نداشت ، رسم کرد
پیشنهاد کاربران
The money that you have in bank acount
bank balance ( اقتصاد )
واژه مصوب: تراز بانک
تعریف: صورت عملیات بدهکار و بستانکار بانک که در هر مقطع زمانی قابل محاسبه است
واژه مصوب: تراز بانک
تعریف: صورت عملیات بدهکار و بستانکار بانک که در هر مقطع زمانی قابل محاسبه است
کلمات دیگر: