کلمه جو
صفحه اصلی

pavement


معنی : سنگ فرش، پیاده رو، کف خیابان
معانی دیگر : (سطح فرش شده ی خیابان و راه و غیره) سنگفرش، آسفالت، آجر فرش، روکش جاده، راه روکش دار، راه آسفالته (یا سنگفرش شده و غیره)، (انگلیس) پیاده رو

انگلیسی به فارسی

(در بریتانیا) پیاده‌رو


سطح جاده، کف خیابان


محوطه‌ی سنگ‌فرش، محوطه‌ی آجرفرش


پیاده رو، سنگ فرش، کف خیابان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a paved surface, esp. a sidewalk or public road.

(2) تعریف: the material comprising such a surface.

• paving, asphalt covering; sidewalk (british)
a pavement is a path with a hard surface by the side of a road.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] روسازی - رویه - اجاره - گذرگاه - روکاری - سنگفرش - رهفرش - شوسه - پیاده رو - فرش - کفسازی
[زمین شناسی] سنگفرش سطح سنگی عریان که به خاطر هموار بودن، سخت بودن، افقی بودن، گسترش سطحی یا فشردگی واحدهای تشکیل دهنده آن، شبیه به یک جاده سنگفرش شده است. مثال: ساختار سنگفرشی تخته سنگی، یخچالی، بیابانی، سنگ آهکی و فرسایشی.
[نساجی] فرش - کفپوش
[آب و خاک] سنگفرش فرسایشی

مترادف و متضاد

سنگ فرش (اسم)
flagging, flag, flagstone, cobble, paving, cobblestone, pavement, macadam, pediment

پیاده رو (اسم)
walk, pedestrian, peripatetic, pavement, footer, sidewalk, footpath

کف خیابان (اسم)
pavement, roadbed

blacktop


Synonyms: asphalt, concrete, flagstone, road, sidewalk, tar


جملات نمونه

1. the pavement was hidden under a blanket of leaves
سنگفرش زیر پوششی از برگ پنهان شده بود.

2. this street's pavement must be repaired
آسفالت این خیابان باید تعمیر شود.

3. lay a pavement
آسفالت کردن،(با آسفالت یا سنگ و غیره) فرش کردن

4. pound the pavement
(امریکا - خودمانی) خیابان گز کردن،(برای یافتن کار یا امرار معاش) در خیابان ها گشتن

5. all day they pounded the pavement trying to find work
تمام روز در جستجوی کار با مشقت خیابان ها را گز می کردند.

6. his little feet twinkled on the pavement
پاهای کوچک او روی سنگفرش تند حرکت می کرد.

7. she parked her car off the pavement
او اتومبیل خود را خارج از جاده پارک کرد.

8. the hills and hollows of the cobblestone pavement
پستی و بلندی های سنگفرش

9. There's so much dog shit on the pavement.
[ترجمه بی نام] مقدار زیادی گه سگ روی سنگفرش است.
[ترجمه ترگمان]توی پیاده رو، سگ خیلی زیادی هست
[ترجمه گوگل]گودال سگ زیادی در پیاده رو وجود دارد

10. They made their getaway along a pavement on a stolen motorcycle.
[ترجمه ترگمان]آن ها در طول یک پیاده رو با یک موتورسیکلت دزدی، فرار کردند
[ترجمه گوگل]آنها گشت و گذار خود را در کنار یک موتورسیکلت به سرقت رفته رونق دادند

11. I dropped my camera on the pavement and bust it.
[ترجمه ترگمان]دوربینت را روی پیاده رو انداختم و آن را پاره کردم
[ترجمه گوگل]دوربین را بر روی پیاده رو رها کردم و آن را بوسیدم

12. The pavement reflects heat on a hot day.
[ترجمه ترگمان]پیاده رو منعکس کننده گرمای روز داغ است
[ترجمه گوگل]پیاده رو گرمایی را در یک روز گرم نشان می دهد

13. His car then swerved up the pavement.
[ترجمه ترگمان]اتومبیلش از پیاده رو منحرف شد
[ترجمه گوگل]ماشین او سپس پیاده رو کرد

14. He executed some jive steps on the pavement.
[ترجمه ترگمان] اون یه چند قدم از روی پیاده رو اجرا کرد
[ترجمه گوگل]او بعضی از مراحل جیو را بر روی پیاده رو اجرا کرد

15. He spent the next six months pounding the pavement in search of a job.
[ترجمه ترگمان]شش ماه بعد را در پیاده روی به جستجوی کار گذراند
[ترجمه گوگل]او شش ماه دیگر را صرف شستشوی پیاده رو در جستجوی شغل کرد

16. I fell and banged my head on the pavement.
[ترجمه ترگمان]افتادم و سرم را روی سنگفرش کوبیدم
[ترجمه گوگل]من افتادم و سرم را روی پیاده رو زدم

17. Londoners came out on to the pavement to wave and clap the marchers.
[ترجمه ترگمان]دی گه Londoners روی زمین اوم دن و سر تکان می دن و سر و صدا می کنن
[ترجمه گوگل]لندنرها به پیاده رو رفته و موجها را پرت می کنند

This street's pavement must be repaired.

آسفالت این خیابان باید تعمیر شود.


She parked her car off the pavement.

او اتومبیل خود را خارج از جاده پارک کرد.


پیشنهاد کاربران

با توجه به متون و معانی رایج در مقالات عمران معنی این کلمه بهتر است " آسفالت " یا " سنگفرش " ترجمه گردد .

روسازی ( با توجه به کتاب ها، پایان نامه ها و مقالات فارسی )

خط عابر

پیاده رو

cobblestone
Sidewalk

پیاده رو یا sidewalk

- سطح سخت جاده یا خیابان
- هرگونه سطح سخت
- دربه در دنبال چیزی بودن ( خصوصا شغل )

pavement ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: روسازی
تعریف: سطح نهایی راه که پس از اتمام عملیات زیرسازی اجرا می‏شود


کلمات دیگر: