کلمه جو
صفحه اصلی

cancellation


معنی : لغو، فسخ، الغاء، ابطال، حذف
معانی دیگر : الغا، واداد، وادادگی، (ریاضی) اسقاط (قاعده)، تحویل، کسر، افکنش، هر چیز به هم خورده (یا: موقوف شده)، واداده، واداد شده، فسخ شده، باطل شده، نشان واداد یا وادادگی، علامت ابطال یا باطل شدگی، مهر باطل ساز (مثلا روی تمبر) (cancelation هم می نویسند)، قلم زدن

انگلیسی به فارسی

فسخ، لغو، ابطال


الغا ، فسخ، حذف، قلم زدن


لغو، فسخ، حذف، ابطال، الغاء


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of omission, deletion, or invalidation.
مشابه: abolition, cancel, undoing

- The cancellation of the baseball game was a big disappointment for the fans.
[ترجمه ترگمان] لغو بازی بیسبال یک ناامیدی بزرگ برای هواداران بود
[ترجمه گوگل] لغو بازی بیس بال، ناامیدی بزرگ طرفداران بود

(2) تعریف: something that has been done away with, abolished, withdrawn, or annulled, such as a hotel reservation.
مشابه: abolition, cancel

- The restaurant had a lot of cancellations last night because of the snowstorm.
[ترجمه ترگمان] دیشب به خاطر بارش برف، رستوران خیلی بهمون خبر داده بود
[ترجمه گوگل] شب گذشته به دلیل برف و باران، رستوران بسیاری از لغو شدن را داشت

(3) تعریف: the marks or perforations indicating invalidation for reuse, as on a postage stamp or admission ticket.
مشابه: cancel

- This stamp has already been used; you can see the cancellation.
[ترجمه ترگمان] این تمبر از قبل استفاده شده است؛ شما می توانید لغو را ببینید
[ترجمه گوگل] این تمبر قبلا استفاده شده است

• revocation, nullification

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] فسخ
[ریاضیات] حذف، اسقاط، تحویل کسر، ساده کردن، تحویل

مترادف و متضاد

calling off; erasure


لغو (اسم)
waiver, abolition, cancellation, repeal, revocation

فسخ (اسم)
abolition, cancellation, repeal, revocation, termination, dissolution, annulment, divorce, liquidation, rescission

الغاء (اسم)
cancellation, repeal, annulment, administration, supersession

ابطال (اسم)
waiver, cancellation, annulment, revoke, nullification, rescission, disproof, defeasance, vitiation, voidance

حذف (اسم)
cancellation, elimination, expulsion, exclusion, deletion, omission, ellipsis, pretermission, write-off

Synonyms: abandoning, abandonment, abolishing, abolition, abrogation, annulment, canceling, deletion, dissolution, dissolving, elimination, invalidating, invalidation, nullification, overruling, quashing, recall, recalling, repeal, repudiation, retirement, retracting, retraction, reversal, reversing, revocation, revoking, undoing, withdrawing


Antonyms: allowance, approval, arrangement, establishment, permission


جملات نمونه

1. cancellation law
قانون حذف،قانون افکنش

2. the cancellation of michael jackson's program
به هم خوردن برنامه مایکل جکسون

3. His cancellation of the concert was seen as a deliberate snub to the organizers.
[ترجمه ترگمان]لغو این کنسرت به عنوان یک snub آگاهانه برای برگزارکنندگان دیده شد
[ترجمه گوگل]لغو کنسرت او به عنوان یک متفکر عمدی به برگزارکنندگان بود

4. The cancellation of the popular show was a result of managerial myopia.
[ترجمه ترگمان]لغو این نمایش محبوب، حاصل of مدیریتی بود
[ترجمه گوگل]لغو نمایشگاه مردمی نتیجه ای از نزدیک بینی مدیریتی بود

5. The cancellation of the football match really ticked him off.
[ترجمه ترگمان]لغو مسابقه فوتبال واقعا او را سپری کرد
[ترجمه گوگل]لغو مسابقه فوتبال واقعا او را رد کرد

6. They opted for rescheduling rather than outright cancellation.
[ترجمه ترگمان]آن ها به جای حذف کامل، برای زمانبندی مجدد انتخاب شدند
[ترجمه گوگل]آنها به جای لغو کامل، مجددا برنامه ریزی می کردند

7. The strike has led to the cancellation of some ferry services and left hundreds of passengers stranded at the docks.
[ترجمه ترگمان]این اعتصاب، منجر به لغو برخی خدمات کرجی شد و صدها مسافر را در اسکله جا به جا کرد
[ترجمه گوگل]این اعتصاب منجر به لغو برخی از خدمات کشتی و صدها نفر از مسافران رکورد در اسکله را ترک کرد

8. Her cancellation of her trip to Paris upset our plan.
[ترجمه ترگمان]لغو سفر او به پاریس نقشه ما را واژگون کرد
[ترجمه گوگل]لغو سفر او به پاریس طرح ما را ناراحت کرد

9. Cancellation charges will apply in accordance with paragraph 4 above.
[ترجمه ترگمان]هزینه های لغو مطابق با بند ۴ فوق الذکر اعمال خواهد شد
[ترجمه گوگل]اتهامات لغو طبق بند 4 در بالا اعمال خواهد شد

10. They agreed to waive the cancellation charges.
[ترجمه ترگمان]آن ها توافق کردند که هزینه های لغو را نادیده بگیرند
[ترجمه گوگل]آنها موافقت کردند که هزینه های لغو را لغو کنند

11. The cancellation of the tour was a great disappointment for the many fans of the band.
[ترجمه ترگمان]لغو این تور برای بسیاری از طرفداران گروه بسیار ناامید کننده بود
[ترجمه گوگل]لغو تور بسیار ناامید کننده بسیاری از طرفداران گروه بود

12. Heavy seas can cause cancellation of ferry services.
[ترجمه ترگمان]دریاهای سنگین می توانند موجب لغو خدمات کشتی شوند
[ترجمه گوگل]دریاهای سنگین می توانند باعث لغو خدمات کشتی شوند

13. There is a cancellation fee of £20.
[ترجمه ترگمان]یک هزینه لغو ۲۰ پوندی وجود دارد
[ترجمه گوگل]هزینه لغو 20 پوند وجود دارد

14. We need at least 24 hours' notice of cancellation.
[ترجمه ترگمان]حداقل ۲۴ ساعت به لغو نیاز داریم
[ترجمه گوگل]ما نیاز به حداقل 24 ساعت اطلاع از لغو نیاز داریم

15. The government announced the cancellation of the dam project.
[ترجمه ترگمان]دولت لغو پروژه سد را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]دولت لغو پروژه سد را اعلام کرد

the cancellation of Michael Jackson's program

به‌هم خوردن برنامه مایکل جکسون


cancellation law

قانون حذف، قانون افکنش



کلمات دیگر: