1. This process of centralization further weakens accountability.
[ترجمه ترگمان]این فرآیند تمرکز بیشتر باعث تضعیف مسئولیت پذیری می شود
[ترجمه گوگل]این روند تمرکز بیشتر پاسخگویی را تضعیف می کند
2. There is a need for increased professional accountability.
[ترجمه ترگمان]نیاز به افزایش پاسخگویی حرفه ای وجود دارد
[ترجمه گوگل]نیاز به افزایش پاسخگویی حرفه ای وجود دارد
3. Ministerial accountability to Parliament is often cited as a stumbling block, but it is not insurmountable.
[ترجمه ترگمان]پاسخگویی وزرا به پارلمان اغلب به عنوان یک بلوک لغزان مطرح می شود، اما این مساله برطرف نشدنی نیست
[ترجمه گوگل]مسئولیت پذیری وزرای به پارلمان اغلب به عنوان یک بلوک مانعی مطرح می شود، اما غیرقابل تحمل است
4. We believe that the principle of accountability in local democracy has gone out of the window under this Government.
[ترجمه ترگمان]ما معتقدیم که اصل پاسخگویی در دموکراسی محلی از پنجره به زیر این دولت بیرون رفته است
[ترجمه گوگل]ما بر این باوریم که اصل پاسخگویی در دموکراسی محلی از زیر این دولت خارج شده است
5. If this power has been transferred elsewhere, meaningful accountability has ceased to exist.
[ترجمه ترگمان]اگر این قدرت به جای دیگری منتقل شده باشد، پاسخگویی معنی دار وجود نداشته است
[ترجمه گوگل]اگر این قدرت در جاهای دیگر منتقل شده است، مسئولیت معناداری متوقف شده است
6. In contrast MDC's record on equity and accountability has been less controversial.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، سابقه MDC در برابر دارایی و پاسخگویی کم تر بحث برانگیز بوده است
[ترجمه گوگل]در مقابل، رکورد MDC در مورد عدالت و پاسخگویی کمتر بحث برانگیز است
7. An element of public accountability can also be identified in the recurrent attentions of elected Members of Parliament.
[ترجمه ترگمان]یکی از عناصر پاسخگویی عمومی نیز می تواند در توجه ات متناوب اعضای انتخابی پارلمان شناسایی شود
[ترجمه گوگل]عنصری از پاسخگویی عمومی نیز می تواند در توجه های مکرر اعضای انتخاب شده مجلس نمایندگان مشخص شود
8. Clearly, one feature of accountability is the need to show that public money is being spent in publicly approved ways.
[ترجمه ترگمان]واضح است که یکی از ویژگی های پاسخگویی، نیاز به نشان دادن این است که پول مردم به طرق عمومی مورد تایید قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]واضح است که یکی از ویژگی های پاسخگو بودن نیاز به نشان دادن این است که پول عمومی در راه های عمومی تأمین می شود
9. Process accountability - accountability for following proper procedures.
[ترجمه ترگمان]پاسخگویی فرآیند - پاسخگویی برای رونده ای درست زیر
[ترجمه گوگل]پاسخگویی به فرآیند - پاسخگویی برای دنبال کردن روال مناسب
10. Jobs also discourage accountability, because they reward people not for getting the necessary work done but for doing their jobs.
[ترجمه ترگمان]جابز هم چنین پاسخگویی را دلسرد می کند، زیرا آن ها به مردم پاداش می دهند که کار لازم را انجام ندهند، بلکه برای انجام کار خود پاداش می گیرند
[ترجمه گوگل]مشاغل نیز مسئولیت پذیری را تضعیف می کنند، زیرا مردم را نه برای انجام کار لازم بلکه برای انجام کار خود، پاداش می دهند
11. Allen Ginsberg gave us permission, and demanded accountability.
[ترجمه ترگمان]آلن Ginsberg به ما اجازه داد و خواستار پاسخگویی شد
[ترجمه گوگل]آلن گینزبرگ به ما اجازه داد و خواستار پاسخگویی شد
12. There have emerged alternative views of what accountability entails, involving different answers to both the substance and form of the account.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های دیگری در مورد این که چه پاسخگویی مستلزم جواب های مختلف به ماده و شکل حساب است، مطرح شده است
[ترجمه گوگل]دیدگاه های جایگزین مربوط به پاسخگویی، شامل پاسخ های متفاوتی به ماده و شکل حساب می شود
13. They had to achieve managerial recognition that accountability to colleagues in the team was important alongside accountability to individual agencies.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید به رسمیت شناختن مدیریتی دست یابند که پاسخگویی به همکاران در تیم در کنار پاسخگویی به آژانس های فردی مهم بود
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند به رسمیت شناختن مدیریتی دست یابند که مسئولیت پاسخگویی به همکاران تیم در کنار پاسخگویی به سازمان های مختلف مهم است
14. Accountability is, therefore, of considerable importance.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، پاسخگویی اهمیت قابل توجهی دارد
[ترجمه گوگل]بنابراین پاسخگویی اهمیت زیادی دارد
15. A system of indirect control and accountability is thereby established over the directors as those responsible for the management of the company.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم کنترل غیر مستقیم و پاسخگویی به وسیله مدیران عامل برای مدیریت شرکت ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]بنابراین سیستم کنترل غیرمستقیم و مسئولیت پذیری بر مدیران به عنوان مسئولان مدیریت شرکت ایجاد می شود