کلمه جو
صفحه اصلی

rubble


معنی : پاره اجر، قلوه سنگ، خرده سنگ، سنگ نتراشیده، ویران کردن
معانی دیگر : پاره سنگ، (در اثر زلزله یا بمب یا خراب کردن و غیره) آوار، خاک و آجر، پاره آجر، آخال، بنایی با پاره سنگ، (دیوار یا ساختمان و غیره) ساخته شده از پاره سنگ، پاره سنگی (rubblework هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

سنگ نتراشیده، قلوه سنگ، پاره اجر، خرده سنگ، ویران کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: fragments of crumbled or crushed rock, masonry, or the like, as resulting from demolition.
مترادف: debris, detritus, wreckage
مشابه: flotsam, jettison, refuse, rubbish, trash, waste

(2) تعریف: coarse stone fragments used in masonry.

• fragments of broken material remaining after the destruction or decay of a building
rubble consists of the bricks or pieces of stone or concrete which result when a building is destroyed.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سنگ لاشه - قطعه سنگ - لاشه سنگ - آوار - قلوه سنگ
[زمین شناسی] سنگ لاشه، قطعه سنگ، قلوه سنگ، لاشه سنگ
[آب و خاک] لاشه سنگ

مترادف و متضاد

پاره اجر (اسم)
brickbat, rubble

قلوه سنگ (اسم)
rubble, cobblestone

خرده سنگ (اسم)
rubble

سنگ نتراشیده (اسم)
rubble

ویران کردن (فعل)
desolate, destroy, harry, ravage, rubble, throw, demolish, havoc, raze, devastate, ruinate, kayo, knockout

جملات نمونه

1. a pile of rubble could be seen in front of the stone cutter's workshop
در جلو کارگاه سنگ تراشی یک توده خرده سنگ دیده می شد.

2. an embankment of earth and rubble
دیواره ای از خاک و آوار

3. children were playing amidst the rubble of bombed-out buildings
بچه ها در میان آوار ساختمان های بمباران شده بازی می کردند.

4. the earthquake turned the village into a pile of rubble
زلزله دهکده را به توده ای از خاک و خشت تبدیل کرد.

5. Allied bombing reduced the city to ruins/rubble.
[ترجمه ترگمان]بمباران متفقین این شهر را به ویرانه تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]بمبگذاری متفقین شهر را ویران کرد

6. The building was reduced to a heap of rubble.
[ترجمه ترگمان]ساختمان به تلی از آوار تبدیل شده بود
[ترجمه گوگل]این ساختمان به یک کج سنگ شکن تبدیل شد

7. The foundation of the house is built from rubble overlaid with concrete.
[ترجمه ترگمان]پایه و اساس این خانه از rubble با بتون ساخته شده است
[ترجمه گوگل]بنیاد از خانه ساخته شده است از آوار پوشیده شده با بتن

8. Thousands of bodies are still buried under the rubble.
[ترجمه ترگمان]هزاران جسد هنوز زیر آوار مدفون شده اند
[ترجمه گوگل]هزاران بدن هنوز زیر خاک زیر خاک دفن شده اند

9. A massive earthquake reduced the city to rubble.
[ترجمه ترگمان]زلزله عظیمی شهر را به ویرانه تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]یک زمین لرزه عظیم، شهر را به سنگسار کاهش داد

10. Rescue workers are digging through the rubble in search of other victims.
[ترجمه ترگمان]امدادرسانان در جستجوی قربانیان دیگر در حال حفاری در زیر آوار هستند
[ترجمه گوگل]کارگران نجات از طریق سنگسار در جستجوی دیگر قربانیان هستند

11. Police are still picking through the rubble looking for clues to the cause of the explosion.
[ترجمه ترگمان]پلیس هنوز در حال جستجو از میان آوار به دنبال نشانه هایی از انفجار است
[ترجمه گوگل]پلیس هنوز از میان آوار بیرون می آید و به دنبال سرنخ های علت انفجار است

12. Dozens of people were trapped in the rubble when the building collapsed.
[ترجمه ترگمان]وقتی ساختمان فرو ریخت، ده ها نفر در زیر آوار گرفتار شدند
[ترجمه گوگل]هنگامی که ساختمان سقوط کرد، ده ها تن از مردم در معرض کشت قرار گرفتند

13. The city was pounded to rubble during the war.
[ترجمه ترگمان]این شهر در طی جنگ ویران شد
[ترجمه گوگل]این شهر در طول جنگ به سنگ قبر تبدیل شد

14. The ceiling collapsed and rubble poured into the room.
[ترجمه ترگمان]سقف فرو ریخت و آوار به داخل اتاق ریخت
[ترجمه گوگل]سقف سقوط کرد و آوار در اتاق ریخت

15. She stood among the rubble left by the earthquake.
[ترجمه ترگمان]او در میان آوار مانده از زلزله ایستاده بود
[ترجمه گوگل]او در میان آوارهای که توسط زمین لرزه به سر می برد ایستاد

A pile of rubble could be seen in front of the stone cutter's workshop.

در جلو کارگاه سنگ‌تراشی یک توده خرده‌سنگ دیده می‌شد.


Children were playing amidst the rubble of bombed-out buildings.

بچه‌ها در میان آوار ساختمان‌های بمباران‌شده بازی می‌کردند.


The earthquake turned the village into a pile of rubble.

زلزله دهکده را به توده‌ای از خاک و خشت تبدیل کرد.


پیشنهاد کاربران

ویرانه، خرابه

آثار مخروبه، بقایای چیزی که خراب شده

آوار

قطعه های چیزی که نابود شده است. 👍👌👌👍👍👌

نخاله ساختمانی

آوار , خرابه

# There were piles of rubble everywhere
# The bomb reduced the house to rubble
# Several people were trapped in the rubble
# He stood among the rubble left by the earthquake

آوار
خرابه


کلمات دیگر: