کلمه جو
صفحه اصلی

theorematic


معنی : برهانی، قضیهای، متضمن برهان، مبنی بر قاعده
معانی دیگر : برهانی، متضمن برهان، قضیه ای، مبنی بر قاعده

انگلیسی به فارسی

برهانی، متضمن برهان، قضیه ای، مبنی بر قاعده


نظریه، قضیهای، برهانی، متضمن برهان، مبنی بر قاعده


دیکشنری تخصصی

[آب و خاک] برهانی، قضیه ای

مترادف و متضاد

برهانی (صفت)
discursive, theorematic

قضیهای (صفت)
theorematic

متضمن برهان (صفت)
theorematic

مبنی بر قاعده (صفت)
theorematic


کلمات دیگر: