کلمه جو
صفحه اصلی

prototype


معنی : نمونه اولیه، ضابطه، نمونه اصلی، شکل اولیه، مدل پیش الگو، نخستین بشر، اصل ماده، نخستین افریده، پیش گونه
معانی دیگر : پیش نمونه، پیشمونه، نمونه ی اول، الگوی نخستین، نمونه ی اصلی، مدل، پیشمونه ای، الگویی، نمونه ای

انگلیسی به فارسی

نمونه اولیه، نمونه اصلی، شکل اولیه، مدل پیش الگو، نخستین بشر، اصل ماده، نخستین افریده، پیش گونه، ضابطه


نمونه اولیه، پیش نمونه، پیشمونه، الگوی نخستین، مدل


انگلیسی به انگلیسی

• original model which serves as an example for later stages or forms; ideal, example, standard; ancestor, primitive form (biology)
a prototype is the first model that is made of something new.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] نمونه اصلی - الگو - نمونه - الگوی اصلی - نمونه نخستین - الگوی نخستین - نخستین نمونه
[کامپیوتر] نمونه اولیه . - نمونه اولیه .
[برق و الکترونیک] پیش الگو الگوی مناسبی برای استفاده به صورت معادل نهایی از لحاظ شکل، طراحی و عملکرد یک محصول . - نمونه اولیه
[زمین شناسی] نمونه اولیه، طرحواره، نمونه اصلی، الگوی واقعی، نمونه واقعی
[ریاضیات] نمونه ی اولیه، نخستین نمونه، نمونه، مدل، دستگاه اولیه، مسطوره، مدل واحد صنعتی، الگو
[پلیمر] نمونه اولیه، مسطوره، نمونه اصلی
[آب و خاک] نمونه اولیه، طرح مقدماتی

مترادف و متضاد

نمونه اولیه (اسم)
archetype, prototype

ضابطه (اسم)
order, criterion, rule, prototype, law

نمونه اصلی (اسم)
prototype

شکل اولیه (اسم)
prototype

مدل پیش الگو (اسم)
prototype

نخستین بشر (اسم)
prototype

اصل ماده (اسم)
prototype

نخستین افریده (اسم)
prototype

پیش گونه (اسم)
prototype

original, example


Synonyms: ancestor, antecedent, antecessor, archetype, criterion, first, forerunner, ideal, mock-up, model, norm, paradigm, pattern, precedent, precursor, predecessor, standard, type


جملات نمونه

1. a prototype atomic engine
یک موتور پیشمونه ای اتمی

2. the prototype of a new car
پیشمونه ی یک اتومبیل جدید

3. The car is presently at the prototype stage.
[ترجمه ترگمان]خودرو در حال حاضر در مرحله نمونه اولیه قرار دارد
[ترجمه گوگل]این خودرو در حال حاضر در مرحله اولیه است

4. Chris Retzler has built a prototype of a machine called the wave rotor.
[ترجمه ترگمان](Chris Retzler)یک نمونه اولیه از ماشین به نام روتور موج را ساخت
[ترجمه گوگل]کریس Retzler یک نمونه از یک ماشین به نام روتور موج ساخته شده است

5. He was the prototype of the elder statesman.
[ترجمه ترگمان]او نمونه اولیه یک سیاست مدار بزرگ تر بود
[ترجمه گوگل]او نمونه اولیه دولتمرد بزرگ بود

6. This is the prototype for future school buildings.
[ترجمه ترگمان]این نمونه اولیه برای ساختمان های مدارس آینده است
[ترجمه گوگل]این نمونه اولیه برای ساختمان های مدرسه آینده است

7. The team is developing a prototype for a digital compact camera.
[ترجمه ترگمان]این تیم در حال توسعه یک نمونه اولیه برای یک دوربین فشرده دیجیتال است
[ترجمه گوگل]این تیم یک نمونه اولیه برای دوربین کامپکت دیجیتال را توسعه می دهد

8. I sketched the layout of a prototype store and worked up a business plan.
[ترجمه ترگمان]من طرح یک فروشگاه نمونه اولیه را کشیدم و یک برنامه کسب وکار کار کردم
[ترجمه گوگل]من طرح یک فروشگاه نمونه اولیه را طراحی کردم و یک طرح کسب و کار را طراحی کردم

9. Now they are building a prototype detector.
[ترجمه ترگمان]اکنون آن ها در حال ساخت یابنده نمونه اولیه هستند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آنها یک آشکارساز نمونه اولیه را ساختند

10. Under reasonably constant temperature conditions, the prototype unit provided a time period of 24 hours within two or three minutes.
[ترجمه ترگمان]تحت شرایط دمایی ثابت، واحد نمونه اولیه یک دوره زمانی ۲۴ ساعته در عرض دو یا سه دقیقه فراهم کرد
[ترجمه گوگل]در شرایط معقول ثابت دما، واحد نمونه اولیه یک دوره زمانی 24 ساعت در عرض دو یا سه دقیقه را فراهم کرد

11. The prototype reproduces readings with an accuracy of about 10 percent - on par with most petrol gauges.
[ترجمه ترگمان]نمونه اولیه، خوانش را با دقت حدود ۱۰ درصد - در برابر بیشتر gauges ها تولید می کند
[ترجمه گوگل]نمونه اولیه نمونه هایی را با دقت حدود 10 درصد تولید می کند - در مقایسه با اکثر سنجنده های بنزین

12. It enables users to prototype specific hardware interfaces and also network systems.
[ترجمه ترگمان]این سیستم کاربران را قادر می سازد تا رابط های سخت افزار خاص و سیستم های شبکه ای را نمونه اولیه قرار دهند
[ترجمه گوگل]این کاربران را قادر می سازد که نمونه های خاصی از رابط های سخت افزاری و همچنین سیستم های شبکه را تولید کنند

13. The exchange rate mechanism is a voluntary prototype for a single currency.
[ترجمه ترگمان]مکانیزم نرخ ارز یک نمونه اولیه داوطلبانه برای واحد پول واحد است
[ترجمه گوگل]مکانیسم نرخ ارز یک نمونه ی داوطلبانه برای یک ارز واحد است

14. Collection of stories said to be the missing prototype for Finnegans Wake.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از داستان ها گفته می شود که نمونه از دست رفته برای Finnegans ویک است
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از داستان ها می گوید که نمونه اولیه گمشده برای Finnegans Wake است

a prototype atomic engine.

یک نمونه اولیه از موتور اتمی.


prototypes of future aircrafts were demonstrated.

الگوی هواپیماهای آینده را به نمایش گذاشتند.


the prototype of a new car.

نمونه اولیه یک اتومبیل جدید.


پیشنهاد کاربران

سَرنمونه، شاه نمونه

الگوی نخستین

ورژن اولیه

فعل: ساختن نمونه اولیه

گونه آغازین ، گونه نخستین ، گونه اولیه

concrescence مترادف هم معنی با نمونه اصلی
development هم معنی که میتوان گفت ترقی رشد همانند پدر از نظر ظاهری چهرهincrementationنمو دهی

نمایه ( نمایشی ) ، نمونه/گونه ( نمایشی ) محصول

توضیح: به پیاده سازی از محصول اطلاق می شود که هرچند کامل و قابل استفاده نیست اما نشان میدهد که محصول نهایی چطور پیاده سازی خواهد شد.

نمونه نمایان

نماینده

نمونه ی اولیه
نخستین
اولین نمونه
در بیولوژیک به معنای نمونه اولیه است ( یک گونه )

طرح ساخته شده اولیه، پیش ساخت ، پیش تولید

مثالی از فیلم "بتمن آغاز کرد"
. Environmental procedures, Defense projects, Consumer products. . . All prototypes
اقدامات محیطی، پروژه های دفاعی، کالا های{محصولات} مصرفی. . . همه نمونه های{سطوح} اولیه.


prototype: آغازین الگو
archetype: کهن الگو

مصداق

نمونه ی اولیه
پیش گونه
ساخت اولیه


کلمات دیگر: