1. the car passed over a puddle and splashed us with muddy water
اتومبیل از روی چالاب رد شد و ما را غرق آب گل آلود کرد.
2. The puddle evaporated rapidly in the sun.
[ترجمه ترگمان]گودال به سرعت در آفتاب ناپدید شد
[ترجمه گوگل]گودال به سرعت در خورشید تبخیر شد
3. There was a puddle of water on the kitchen floor.
[ترجمه F] یک گودال آب روی کف آشپزخانه بود
[ترجمه ترگمان]روی کف آشپزخانه یک گودال آبی وجود داشت
[ترجمه گوگل]گودال آب در کف آشپزخانه وجود داشت
4. Careful you don't tread in that puddle.
[ترجمه sevil] مراقب باشید که در آن گودال قدم نزنید.
[ترجمه للی] مراقب باشید
[ترجمه ترگمان]مراقب باش که در آن گودال قدم نزنی
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که در آن گود نیست
5. The children always puddle about after a rain.
[ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه بعد از باران به گودال آب می روند
[ترجمه گوگل]بچه ها همیشه بعد از باران گریه می کنند
6. I accidentally stepped in a puddle.
[ترجمه ترگمان]من اتفاقی تو یه گودال قدم گذاشتم
[ترجمه گوگل]من به طور تصادفی در گودال گام برداشتم
7. Billy trod in a big puddle.
[ترجمه ترگمان]بیلی گل بزرگی را لگد کرد
[ترجمه گوگل]بیلی در گودال بزرگ تردید کرد
8. She hopped over the next puddle, then the next.
[ترجمه ترگمان]از گودال بعدی جست و بعد، بعدی
[ترجمه گوگل]او بعد از گودال بعدی، و سپس بعدی
9. The puddle suddenly disappears and I look over at Marie.
[ترجمه ترگمان]ناگهان آب ناپدید می شود و من به ماری نگاه می کنم
[ترجمه گوگل]گودال ناگهان ناپدید می شود و من در ماری نگاه می کنم
10. Today her eyes were as dull as a puddle.
[ترجمه ترگمان]امروز چشمانش به اندازه یک گودال کدر بود
[ترجمه گوگل]امروز چشم هایش به عنوان یک گودال مبهم بود
11. The boy stepped out of the puddle and began to take off his running shoes, still grumbling to himself.
[ترجمه ترگمان]پسر از گودال بیرون آمد و شروع به بیرون رفتن کفش هایش کرد، هنوز غرولند می کرد
[ترجمه گوگل]پسر از گودال بیرون آمد و شروع به خاموش کردن کفش های در حال اجرا کرد، اما هنوز هم به خودم زل زده بود
12. Had I been allowed to puddle around on my own, people today might curl their lips at Faldo's approach.
[ترجمه ترگمان]اگر اجازه داده بودم که روی پای خودم بروم، مردم امروز می توانستند لب های خود را در نزدیکی Faldo حلقه کنند
[ترجمه گوگل]اگر من مجبور شدم به خودم بچرخم، مردم امروز ممکن است لب هایشان را در رویکرد Faldo خم کنند
13. She flew down Puddle Lane, round the corner, and back into Market Square.
[ترجمه ترگمان]او به طرف خیابان puddle رفت و در گوشه خیابان پیچید و به میدان بازار رسید
[ترجمه گوگل]او پرواز کرد و پاندل لین را دور زد و برگشت به میدان بازار
14. A puddle is a little mirror.
[ترجمه ترگمان]گودال کوچکی است
[ترجمه گوگل]گودال یک آینه کوچک است
15. Instead, a burnt man kneels near a puddle, quietly brooding.
[ترجمه ترگمان]به جای آن مرد سوخته در کنار گودالی زانو می زند و آهسته در فکر فرو می رود
[ترجمه گوگل]در عوض، یک مرد سوخته در نزدیکی یک گودال زانو می زند، بی سر و صدا