کلمه جو
صفحه اصلی

probing


معنی : کاوش، تفحص
معانی دیگر : کاوش، تفحص

انگلیسی به فارسی

کاوش، تفحص


دیکشنری تخصصی

[آب و خاک] عمق سنجی

مترادف و متضاد

کاوش (اسم)
analysis, search, probing, probe, excavation, research, rummage, penetration, dig, ferret

تفحص (اسم)
probing, research, disquisition

جملات نمونه

1. he was probing the mud with a stick looking for the ring he had dropped
او با چوب گل را هم می زد و دنبال انگشتری می گشت که از دستش افتاده بود.

2. the detective's probing questions
پرسش های بازجویانه ی کارآگاه

3. The police were probing into her personal life.
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال کاوش در زندگی شخصی او بود
[ترجمه گوگل]پلیس به زندگی شخصی اش می اندیشید

4. He didn't like the media probing into his past.
[ترجمه ترگمان]او علاقه ای به کاوش رسانه ها در گذشته نداشت
[ترجمه گوگل]او رسانه ها را در گذشته اش ندیده بود

5. He skillfully parried all the interviewer's most probing questions.
[ترجمه ترگمان]با مهارت تمام سوالات probing مصاحبه کننده را دفع کرد
[ترجمه گوگل]او به طرز ماهرانه ای تمام پرسش های پرسشگر مصاحبه کننده را پریشانی کرد

6. They squared up and began to engage a probing attack.
[ترجمه ترگمان]آن ها به سرعت بالا رفتند و شروع به تحقیق در مورد حمله کردند
[ترجمه گوگل]آنها بهم زدند و شروع به حمله ای کردند

7. When the development bubble burst, federal regulators started probing the balance sheets of the biggest banks.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که حباب توسعه شروع شد، قانونگذاران فدرال شروع به کاوش در برگه موجودی بزرگ ترین بانک ها کردند
[ترجمه گوگل]هنگامی که انفجار حباب توسعه یافت، رگولاتورهای فدرال شروع به بررسی ترازنامه های بزرگترین بانک ها کردند

8. They asked a lot of probing questions .
[ترجمه ترگمان]آن ها سوالات زیادی را خواستار شدند
[ترجمه گوگل]آنها از پرسشهای زیادی درباره سوال پرسیدند

9. A varied assemblage of birds was probing the mud for food.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای متنوع از پرندگان در حال کاوش در گل و لای برای غذا بودند
[ترجمه گوگل]مجموعه ای متنوع از پرندگان گلدان غذا را بررسی می کند

10. She asked me a few probing questions.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]او از من چند سوالی پرسید

11. She looked away from his dark probing eyes.
[ترجمه ترگمان]او نگاهش را از چشمان کنجکاو تیره خود دور کرد
[ترجمه گوگل]او از چشمان تیزهوش تیره نگاه کرد

12. The Office of Fair Trading has been probing banking practices.
[ترجمه ترگمان]اداره تجارت عادلانه عملیات های بانکی را کاوش کرده است
[ترجمه گوگل]دفتر تجارت عادلانه پرونده های بانکی را مورد بررسی قرار داده است

13. He kept probing the crusty snow with a pole.
[ترجمه ترگمان]او در میان برف تند و خشن را با یک تیر جستجو می کرد
[ترجمه گوگل]او بر روی یک قطب برف پوسته پوسته نگه داشت

14. If the anxiety does not diminish, more emotional probing may need to take place with some one skilled in this area.
[ترجمه ترگمان]اگر اضطراب کم نشود، تحقیقات عاطفی بیشتری ممکن است لازم باشد با کسی که در این منطقه مهارت دارد رخ دهد
[ترجمه گوگل]اگر اضطراب کاهش نیافته باشد، ممکن است با برخی از افراد ماهر در این منطقه، ممکن است که بیشتر از این، محقق شود

پیشنهاد کاربران

بازجویی

وارسی، کاوش، تفحص، گمانه زنی

وارسی ( رایانه )

کامپیوتر: بررسی

تحقیق،
کاوش،
کند و کاو،
بررسی،
جستجو،
وارسی
بازرسی

He repelled all probing

probing ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: فراکاوی
تعریف: روشی در سامانه‏های داده‏خواهی که در آن از گروهی از کاربران به طور هم زمان داده‏خواهی می‏شود

موشکافانه


کلمات دیگر: