کلمه جو
صفحه اصلی

coterminous


معنی : هم مرز
معانی دیگر : رجوع شود به: coterminal) conterminous هم می گویند)، مجاور

انگلیسی به فارسی

هم‌مرز، مجاور


متقارن، هم مرز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: having the same border or end point, or covering the same area.

- This contract is coterminous with the fiscal year.
[ترجمه ترگمان] این قرارداد با سال مالی جاری coterminous شده است
[ترجمه گوگل] این قرارداد با سال مالی هماهنگ است

• bordering upon, contiguous; having the same borders

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] هم مرز، هم کرانه

مترادف و متضاد

هم مرز (صفت)
abutting, conterminous, coterminous

جملات نمونه

1. France is coterminous with Italy.
[ترجمه ترگمان]فرانسه با ایتالیا coterminous
[ترجمه گوگل]فرانسه با ایتالیا همجوار است

2. Keeping the principle of coterminous boundaries meant 90 health authorities, varying widely in population size.
[ترجمه ترگمان]حفظ اصل مرزه ای coterminous به معنای ۹۰ مقام بهداشتی است که به طور گسترده در اندازه جمعیت متغیر است
[ترجمه گوگل]حفظ اصل مرزهای همجنس به معنای 90 مقامات بهداشتی است که به طور گسترده ای در اندازه جمعیت متفاوت هستند

3. For Marx, social class was determined by and coterminous with, economic class.
[ترجمه ترگمان]برای مارکس، طبقه اجتماعی به وسیله طبقه اقتصادی تعیین شد
[ترجمه گوگل]برای مارکس، طبقه اجتماعی با کلاس اقتصادی تعاملی و همسو با آن تعریف شد

4. No nation imagines itself coterminous with mankind.
[ترجمه ترگمان]هیچ ملت خود را با نوع بشر دوست نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]هیچ کشوری تصور نمیکند که با بشریت هماهنگ است

5. The two aeons are overlapping, coterminous.
[ترجمه ترگمان]هر دو aeons با هم همپوشانی دارند
[ترجمه گوگل]این دو aeons همپوشانی، متقارن هستند

6. Financial year-end date not coterminous with that of the Government.
[ترجمه ترگمان]تاریخ مالی پایان سال مالی با آن دولت همخوانی ندارد
[ترجمه گوگل]تاریخ پایان سال مالیات با دولت هماهنگ نیست

7. China and thailand is coterminous.
[ترجمه ترگمان]چین و تایلند coterminous هستند
[ترجمه گوگل]چین و تایلند متقارن هستند

8. He seems to regard the interests of the state as coterminous with the interests of the party in government.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او منافع دولت را به عنوان coterminous با منافع حزب در دولت مورد توجه قرار می دهد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که منافع دولت را با منافع حزب در دولت متبادر می کند

9. With us privacy and kinship are felt to be roughly coterminous.
[ترجمه ترگمان]با ما حریم خصوصی و خویشاوندی نزدیک به coterminous است
[ترجمه گوگل]با توجه به حفظ حریم شخصی ما و خویشاوندی، تقریبا متقابلا احساس می شود

10. Coherent planning and coordination of health and social care would be facilitated by coterminous boundaries between the two authorities.
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی Coherent و هماهنگی بهداشت و درمان با مرزه ای coterminous بین دو دولت تسهیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی منسجم و هماهنگی مراقبت های بهداشتی و اجتماعی با مرزهای متقابل میان دو مقام، تسهیل می شود

11. Adorno's medium theory and dialectic of subject and object is coterminous, which is the philosophy of Adorno's critical theory of culture industry.
[ترجمه ترگمان]نظریه رسانه Adorno و دیالکتیک موضوع و موضوع coterminous است که فلسفه نظریه انتقادی آدورنو در صنعت فرهنگ است
[ترجمه گوگل]تئوری رسانه ای آدورنو و دیالکتیک موضوع و شیء متقارن است، که فلسفه تئوری انتقادی آدورنو صنعت فرهنگ است

12. What is missing is a definition of national interests which, I believe, are not coterminous with global peace and stability.
[ترجمه ترگمان]آنچه مفقود است تعریفی از منافع ملی است که به اعتقاد من با صلح و ثبات جهانی سازگاری ندارد
[ترجمه گوگل]گمشده تعریفی از منافع ملی است که، من معتقدم، با صلح و ثبات جهانی هماهنگ نیست

13. A peninsula of western Asia between the Black Sea and the Mediterranean Sea. It is generally coterminous with Asian Turkey and is usually considered synonymous with Anatolia.
[ترجمه ترگمان]یک شبه جزیره از غرب آسیا بین دریای سیاه و دریای مدیترانه این کشور عموما با کشورهای آسیایی هم مرز است و معمولا مترادف با آناتولی در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]یک شبه جزیره آسیای غربی بین دریای سیاه و دریای مدیترانه است این به طور کلی با ترکیه آسیایی متداول است و معمولا آناتولی مترادف است

14. Asia minor(A peninsula of western Asia between the Black Sea and the Mediterranean Sea. It is generally coterminous with Asian Turkey and is usually considered synonymous with Anatolia.
[ترجمه ترگمان]آسیا جزیی (یک شبه جزیره از غرب آسیا بین دریای سیاه و دریای مدیترانه) این کشور عموما با کشورهای آسیایی هم مرز است و معمولا مترادف با آناتولی در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]آسیای کوچک (شبه جزیره ای از آسیای غربی بین دریای سیاه و دریای مدیترانه است که به طور کلی با ترکیه آسیایی متداول است و معمولا به معنی آناتولی محسوب می شود


کلمات دیگر: