(اقتصاد - میانگین هزینه ی نیازمندی های اصلی زندگی مانند خوراک و مسکن و پوشاک و بهداشت) هزینه ی زندگی
cost of living
(اقتصاد - میانگین هزینه ی نیازمندی های اصلی زندگی مانند خوراک و مسکن و پوشاک و بهداشت) هزینه ی زندگی
انگلیسی به فارسی
(اقتصاد - میانگین هزینهی نیازمندیهای اصلی زندگی مانند خوراک و مسکن و پوشاک و بهداشت) هزینهی زندگی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: the average cost of food, shelter, clothes, and other basic necessities for a household or a single person.
صفت ( adjective )
• : تعریف: determined by, or adjusted to, changes in the cost of living.
- a cost-of-living wage increase
[ترجمه ترگمان] افزایش دست مزد
[ترجمه گوگل] افزایش هزینه دستمزد زندگی
[ترجمه گوگل] افزایش هزینه دستمزد زندگی
• average price of food clothing and housing, average cost of basic necessities
the cost of living is the average amount of money that people need to spend on food, housing, and clothing.
the cost of living is the average amount of money that people need to spend on food, housing, and clothing.
جملات نمونه
1. This forced the cost of living up considerably.
[ترجمه ترگمان]این کار هزینه زندگی را به طور قابل ملاحظه ای کاهش داد
[ترجمه گوگل]این هزینه زندگی را به میزان قابل توجهی اجاره کرد
[ترجمه گوگل]این هزینه زندگی را به میزان قابل توجهی اجاره کرد
2. The cost of living is soaring.
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی افزایش می یابد
3. The cost of living in the city is more expensive, but salaries are supposed to be correspondingly higher.
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی در شهر گران تر است، اما انتظار می رود حقوق ها هم بیشتر باشند
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی در شهر گرانتر است، اما انتظار می رود که حقوق برابر بالاتر باشد
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی در شهر گرانتر است، اما انتظار می رود که حقوق برابر بالاتر باشد
4. The cost of living is becoming unbearable for retired people in our part of the world .
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی برای افراد بازنشسته در بخش ما غیرقابل تحمل می شود
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی برای افراد بازنشسته در بخش ما از جهان غیر قابل تحمل است
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی برای افراد بازنشسته در بخش ما از جهان غیر قابل تحمل است
5. After going up for six months, the cost of living leveled off in September.
[ترجمه ترگمان]بعد از شش ماه، هزینه زندگی در ماه سپتامبر کاهش یافت
[ترجمه گوگل]پس از گذراندن شش ماه، هزینه زندگی در ماه سپتامبر کاهش یافت
[ترجمه گوگل]پس از گذراندن شش ماه، هزینه زندگی در ماه سپتامبر کاهش یافت
6. The high cost of living in London is eating into my savings.
[ترجمه ترگمان]هزینه بالای زندگی در لندن به savings من می خورد
[ترجمه گوگل]هزینه بالای زندگی در لندن صرف صرفه جویی در من است
[ترجمه گوگل]هزینه بالای زندگی در لندن صرف صرفه جویی در من است
7. The government has released new statistics on the cost of living.
[ترجمه ترگمان]دولت آمار جدیدی را در رابطه با هزینه زندگی منتشر کرده است
[ترجمه گوگل]دولت آمار جدیدی را درباره هزینه های زندگی منتشر کرده است
[ترجمه گوگل]دولت آمار جدیدی را درباره هزینه های زندگی منتشر کرده است
8. The cost of living has risen sharply.
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی به شدت بالا رفته
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی به شدت افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی به شدت افزایش یافته است
9. The cost of living seems set to drop for the third month in succession.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد هزینه زندگی برای سومین ماه متوالی کاهش پیدا کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هزینه زندگی برای ماه سوم به ترتیب کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هزینه زندگی برای ماه سوم به ترتیب کاهش می یابد
10. The fall in the cost of living is directly relevant to the drop in the prices of many industrial products and agricultural produce.
[ترجمه ترگمان]کاهش هزینه زندگی به طور مستقیم مربوط به کاهش قیمت بسیاری از محصولات صنعتی و محصولات کشاورزی است
[ترجمه گوگل]کاهش هزینه زندگی به طور مستقیم مربوط به کاهش قیمت بسیاری از محصولات صنعتی و محصولات کشاورزی است
[ترجمه گوگل]کاهش هزینه زندگی به طور مستقیم مربوط به کاهش قیمت بسیاری از محصولات صنعتی و محصولات کشاورزی است
11. The cost of living is going up.
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی بالا می رود
[ترجمه گوگل]هزینه های زندگی است که تا
[ترجمه گوگل]هزینه های زندگی است که تا
12. The cost of living has risen sharply in the last year.
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی در سال گذشته به شدت افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی در سال گذشته به شدت افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی در سال گذشته به شدت افزایش یافته است
13. Housewives often holler about high cost of living.
[ترجمه ترگمان]زنان خانه دار اغلب در مورد هزینه بالای زندگی صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]زنان خانه دار اغلب در مورد هزینه های بالا زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]زنان خانه دار اغلب در مورد هزینه های بالا زندگی می کنند
14. The cost of living is escalating in the country.
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی در کشور در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی در کشور افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی در کشور افزایش می یابد
15. The increase in interest rates will raise the cost of living.
[ترجمه ترگمان]افزایش نرخ بهره هزینه زندگی را افزایش خواهد داد
[ترجمه گوگل]افزایش نرخ بهره باعث افزایش هزینه زندگی می شود
[ترجمه گوگل]افزایش نرخ بهره باعث افزایش هزینه زندگی می شود
پیشنهاد کاربران
هزینه زندگی
هزینه زندگی
Expenditures
Expenditures
کلمات دیگر: