قابلیت عرضه در بازار
marketability
قابلیت عرضه در بازار
انگلیسی به فارسی
قابلیت عرضه در بازار
انگلیسی به انگلیسی
• ease with which a certain product can be purchased or sold; ease with which a marketing strategy for a certain product can be developed
جملات نمونه
1. When it comes to marketability, some things just naturally work against baseball players.
[ترجمه ترگمان]وقتی نوبت به marketability می رسد، برخی چیزها به طور طبیعی علیه بازیکنان بیسبال کار می کنند
[ترجمه گوگل]وقتی که به بازار عرضه می شود، بعضی چیزها به طور طبیعی بر روی بازیکنان بیس بال کار می کنند
[ترجمه گوگل]وقتی که به بازار عرضه می شود، بعضی چیزها به طور طبیعی بر روی بازیکنان بیس بال کار می کنند
2. It is always advisable to check on marketability as it can be tight for some smaller issues.
[ترجمه ترگمان]همیشه توصیه می شود که marketability را بررسی کنید چون ممکن است برای برخی مسائل کوچک دشوار باشد
[ترجمه گوگل]همیشه توصیه می شود که در بازار مورد بررسی قرار گیرد زیرا ممکن است برای برخی مسائل کوچکتر تنگ شود
[ترجمه گوگل]همیشه توصیه می شود که در بازار مورد بررسی قرار گیرد زیرا ممکن است برای برخی مسائل کوچکتر تنگ شود
3. So this fall, he will sharpen his marketability at Rutgers' new master's program in Jewish studies (think teaching, museums and fund-raising in the Jewish community).
[ترجمه ترگمان]پس این سقوط، او marketability خود را در برنامه استاد دانشگاه Rutgers در مطالعات یهودی (فکر کردن به تدریس، موزه ها و جمع آوری پول در جامعه یهود)تقویت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین این سقوط، او را در فروش برنامه های جدید راتگرز در مطالعات یهودی (مثلا آموزش، موزه ها و جمع آوری پول در جامعه یهودی) تسری خواهد داد
[ترجمه گوگل]بنابراین این سقوط، او را در فروش برنامه های جدید راتگرز در مطالعات یهودی (مثلا آموزش، موزه ها و جمع آوری پول در جامعه یهودی) تسری خواهد داد
4. The basic requirement of such assets is marketability.
[ترجمه ترگمان]ملزومات اساسی این دارایی ها marketability است
[ترجمه گوگل]الزامات اساسی چنین دارایی ها قابلیت فروش است
[ترجمه گوگل]الزامات اساسی چنین دارایی ها قابلیت فروش است
5. Examples of legitimate political issues include decisions on marketability, customer satisfaction, business impact, and so on.
[ترجمه ترگمان]نمونه هایی از مسائل سیاسی قانونی عبارتند از تصمیماتی در مورد marketability، رضایت مشتری، تاثیر کسب وکار، و غیره
[ترجمه گوگل]نمونه هایی از مسائل سیاسی قانونی عبارتند از: تصمیم گیری در مورد قابلیت فروش، رضایت مشتری، تاثیر تجاری و غیره
[ترجمه گوگل]نمونه هایی از مسائل سیاسی قانونی عبارتند از: تصمیم گیری در مورد قابلیت فروش، رضایت مشتری، تاثیر تجاری و غیره
6. That has helped the building's marketability even as the Philadelphia area's office market hasn't fully recovered.
[ترجمه ترگمان]این مساله به the ساختمان هم کمک کرده است، حتی به این دلیل که بازار دفتر فیلادلفیا کاملا بهبود نیافته است
[ترجمه گوگل]این امر حتی در بازار اداری منطقه Philadelphia به بازاریابی ساختمان کمک نموده است
[ترجمه گوگل]این امر حتی در بازار اداری منطقه Philadelphia به بازاریابی ساختمان کمک نموده است
7. "If we weren't making decisions based on marketability, John Malkovich would be in every movie," a top studio marketer says.
[ترجمه ترگمان]یک بازاریاب ارشد می گوید: \" اگر ما براساس marketability تصمیم نگرفته بودیم، جان Malkovich در هر فیلم خواهد بود \"
[ترجمه گوگل]یکی از بازاریابان استودیوی برتر می گوید: 'اگر ما بر اساس قابلیت فروش نپذیرفتیم، جان مالکوویچ در هر فیلم قرار خواهد گرفت '
[ترجمه گوگل]یکی از بازاریابان استودیوی برتر می گوید: 'اگر ما بر اساس قابلیت فروش نپذیرفتیم، جان مالکوویچ در هر فیلم قرار خواهد گرفت '
8. Assets are imperfect substitutes because they possess different characteristics with respect to liquidity, marketability and profitability.
[ترجمه ترگمان]دارایی ها جایگزین ناقص هستند زیرا دارای ویژگی های متفاوتی نسبت به نقدینگی، marketability و سودآوری هستند
[ترجمه گوگل]دارایی ها جایگزین های نامناسب هستند، زیرا آنها دارای ویژگی های مختلف با توجه به نقدینگی، قابل فروش بودن و سودآوری هستند
[ترجمه گوگل]دارایی ها جایگزین های نامناسب هستند، زیرا آنها دارای ویژگی های مختلف با توجه به نقدینگی، قابل فروش بودن و سودآوری هستند
9. By championing the program, the technical colleges have garnered political stature and marketability.
[ترجمه ترگمان]با دفاع از این برنامه، دانشکده های فنی جایگاه سیاسی و marketability کسب کرده اند
[ترجمه گوگل]با حمایت از این برنامه، کالج های فنی دارای قابلیت های سیاسی و قابل فروش هستند
[ترجمه گوگل]با حمایت از این برنامه، کالج های فنی دارای قابلیت های سیاسی و قابل فروش هستند
10. The Anning Valley Agricultural Development Project aims at increasing the agricultural production and marketability in the area, with a particular emphasis at reducing poverty.
[ترجمه ترگمان]هدف از پروژه توسعه کشاورزی دره Anning، افزایش تولید کشاورزی و marketability در این منطقه با تاکید ویژه بر کاهش فقر است
[ترجمه گوگل]هدف از توسعه پروژه کشاورزی دره Anning به منظور افزایش تولید و بازاریابی کشاورزی در این منطقه است، با تاکید خاص در کاهش فقر
[ترجمه گوگل]هدف از توسعه پروژه کشاورزی دره Anning به منظور افزایش تولید و بازاریابی کشاورزی در این منطقه است، با تاکید خاص در کاهش فقر
11. Circulation of commodities domain is China carries on the marketability reform most early the domain.
[ترجمه ترگمان]گردش دامنه کالا در چین، بیشتر در اوایل این حوزه در حال انجام اصلاحات marketability می باشد
[ترجمه گوگل]گردشگری دامنه کالاها چین در اصلاحات بازاریابی در اوایل دامنه فعالیت می کند
[ترجمه گوگل]گردشگری دامنه کالاها چین در اصلاحات بازاریابی در اوایل دامنه فعالیت می کند
12. Facing our country insurance industry with the new situation which international will connect rails, the premium rate marketability of motor vehicle insurance is inevitable.
[ترجمه ترگمان]با روبرو شدن با صنعت بیمه کشور ما با موقعیت جدید که خط آهن را به هم متصل خواهد کرد، نرخ بیمه عمر بیمه وسایل نقلیه موتوری اجتناب ناپذیر است
[ترجمه گوگل]در مقابل صنعت بیمه کشور ما با وضعیت جدیدی که بین المللی ریل ها را متصل می کند، قابل فروش بودن نرخ حق بیمه وسایل نقلیه موتوری اجتناب ناپذیر است
[ترجمه گوگل]در مقابل صنعت بیمه کشور ما با وضعیت جدیدی که بین المللی ریل ها را متصل می کند، قابل فروش بودن نرخ حق بیمه وسایل نقلیه موتوری اجتناب ناپذیر است
13. To deepen the tariff reform it is considered that the principle target for reform is to establish the tariff mechanism applicable to market economy and to realize the tariff marketability.
[ترجمه ترگمان]برای عمیق تر کردن اصلاحات تعرفه ها، در نظر گرفته شده است که هدف اصلی اصلاحات، ایجاد مکانیزم تعرفه برای اقتصاد بازار و درک تعرفه های گمرکی است
[ترجمه گوگل]برای تثبیت اصلاحات تعرفه ای، در نظر گرفته شده است که هدف اصلی اصلاحات، ایجاد سازوکار تعرفه ای برای اقتصاد بازار است و تحقق بخشیدن به قابلیت بازاریابی تعرفه
[ترجمه گوگل]برای تثبیت اصلاحات تعرفه ای، در نظر گرفته شده است که هدف اصلی اصلاحات، ایجاد سازوکار تعرفه ای برای اقتصاد بازار است و تحقق بخشیدن به قابلیت بازاریابی تعرفه
14. Especially when your job prospects aren't that bright, you might be more willing to forgo two years in the workforce to get more education to increase your marketability.
[ترجمه ترگمان]به خصوص وقتی که چشم انداز شغلی شما روشن نیست، شما ممکن است تمایل بیشتری داشته باشید که از دو سال در نیروی کار صرف نظر کرده و آموزش بیشتری برای افزایش marketability خود داشته باشید
[ترجمه گوگل]به خصوص هنگامی که چشم انداز شغلی شما روشن نیست، شما ممکن است بیشتر مایل به دو سال در نیروی کار را ترک کنید تا تحصیلات بیشتری برای افزایش قابلیت فروش خود داشته باشید
[ترجمه گوگل]به خصوص هنگامی که چشم انداز شغلی شما روشن نیست، شما ممکن است بیشتر مایل به دو سال در نیروی کار را ترک کنید تا تحصیلات بیشتری برای افزایش قابلیت فروش خود داشته باشید
پیشنهاد کاربران
قابلیت بازاریابی
امکان بازاریابی/ امکان عرضه در بازار
کلمات دیگر: