کلمه جو
صفحه اصلی

out of luck


بد اقبال، دچار بد شانسی یا بد بیاری

جملات نمونه

1. You're out of luck. She's not here.
[ترجمه ترگمان]بدشانسی آوردی اون اینجا نیست
[ترجمه گوگل]شما از شانس نیستید او اینجا نیست

2. The team were out of luck again at Scarborough on Saturday.
[ترجمه ترگمان]این تیم در روز شنبه بار دیگر به دبی Scarborough رفته بود
[ترجمه گوگل]این تیم در روز شنبه در Scarborough دوباره خوش شانس بود

3. We're out of luck. The store's closed. Sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]ما از بخت و اقبال بلند شدیم مغازه بسته شد فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]ما از شانس هستیم فروشگاه بسته شده است فرهنگ لغت جمله

4. Others just continued borrowing until they ran out of luck or excuses.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر به قرض گرفتن ادامه دادند تا اینکه از بخت و اقبال بلند شدند
[ترجمه گوگل]دیگران تنها تا زمانی که از شانس یا عذرخواهی نکردند، وام گرفتند

5. It looks like we're out of luck - all the hotels are full.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه که ما موفق شدیم - همه هتل ها پر شده
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ما از شانس است - تمام هتل ها پر است

6. The crook was given a reference but ran out of luck when his new bosses caught him fiddling £60 million.
[ترجمه ترگمان]The به او ارجاع داده شد اما زمانی که روسای جدید او او را در حال بازی با ۶۰ میلیون پوند گرفتند، از بخت بد فرار کردند
[ترجمه گوگل]کلاهبردار یک مرجع داده شد اما زمانی که رئیسهای جدیدش او را 60 میلیون پوند فروختند، موفق نشدند

7. I'm afraid you're out of luck. The director has already left for the day.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه موفق شدی مدیر برنامه امروز رو ترک کرده
[ترجمه گوگل]من می ترسم که از شانس بیرون بری این کارگردان تا به حال برای روز تعطیل است

8. He has been out of luck recently, out of luck recently.
[ترجمه ترگمان]اخیرا از بدشانسی و بدشانسی بیرون اومده
[ترجمه گوگل]او اخیرا از خوش شانسی بوده است و به تازگی موفق شده است

9. I am out of luck these days.
[ترجمه ترگمان]من این روزها بدشانسی آوردم
[ترجمه گوگل]من از شانس این روزها نیستم

10. You're out of luck. Thespys dress up last bus left half an hour ago.
[ترجمه ترگمان]بدشانسی آوردی آخرین اتوبوس نیم ساعت پیش از اتوبوس پیاده شد
[ترجمه گوگل]شما از شانس نیستید Thespys لباس آخرین اتوبوس سمت نیم ساعت پیش

11. Armour says:" I will be out of luck. "
[ترجمه ترگمان]آرمر گفت: \" من بدشانسی می آورم
[ترجمه گوگل]زره می گوید: من از شانس نخواهم بود '

12. We missed our train, and was out of luck in getting to work on time.
[ترجمه ترگمان]ما قطار رو از دست دادیم و موفق شدیم که سر وقت کار کنیم
[ترجمه گوگل]ما قطار خود را از دست دادیم و در زمان کار به موفقیت رسیدیم

13. I may be out of luck one of these days, but for now I have successfully wriggled out of China's grip on the world's toy industry.
[ترجمه ترگمان]ممکن است یکی از این روزها شانس زیادی داشته باشم، اما در حال حاضر من با موفقیت از چنگ چین در صنعت اسباب بازی دنیا بیرون امدم
[ترجمه گوگل]یکی از این روزها ممکن است از دست رفته باشد، اما در حال حاضر من با موفقیت از صنایع اسباب بازی در جهان چین دست کشیدم

14. Out of luck, they struggle barn door.
[ترجمه ترگمان]از بخت و اقبال در طویله تقلا می کنند
[ترجمه گوگل]از شانس، آنها در حال مبارزه با درب حیاط هستند

15. And bank customers may be out of luck if the theft goes unnoticed for a while.
[ترجمه ترگمان]و مشتریان بانک اگر به مدت کمی جلب توجه نکنند، ممکن است شانس زیادی داشته باشند
[ترجمه گوگل]مشتریان بانکی ممکن است از دست برود اگر سرقت به طور مداوم بی توجه باشد

پیشنهاد کاربران

بد شانس

شانس با کسی یار نبودن
بدشانسی آوردن

Unable to do somthing that you wanted to do or unable to have a chance that you wanted to have

Can't successful becous you very unlucy


کلمات دیگر: