رازی را آشکار کردن، قضیه ای را رو کردن، بروز دادن، (ناخودآگاهانه) فاش کردن
let the cat out of the bag
رازی را آشکار کردن، قضیه ای را رو کردن، بروز دادن، (ناخودآگاهانه) فاش کردن
انگلیسی به فارسی
دهنلقی کردن. بند را به آب دادن. پته کسی را روی آب ریختن. رازی را آشکار کردن. فاش کردن. قضیهای را لو دادن.
اجازه دهید گربه از کیسه بیرون بیا
انگلیسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
Give away a secret
جملات نمونه
[ترجمه گوگل]من گربه را از کیسه بیرون ندیدم
[ترجمه گوگل]بگذار گربه از کیسه بیرون بیاید
[ترجمه گوگل]خانم سیمپسون متوجه می شود که چیزی وجود دارد
[ترجمه گوگل]اجازه دهید گربه از کیسه تنها با یک روز به آنجا برود
[ترجمه گوگل]او در این کلمات کلیدی را از کیسه بیرون آورد
[ترجمه گوگل]واقعا؟ چه کسی کیسه را از کیسه بیرون آورد
[ترجمه گوگل]من به طور تصادفی، گربه را از کیسه بیرون بگذارم
[ترجمه گوگل]آنها مطمئنا گربه را از کیسه بیرون می کشند
[ترجمه گوگل]من سعی کردم حزب را مخفی نگه دارم اما ملل رفت و گربه را از کیسه بیرون آورد
[ترجمه گوگل]من می خواستم حال مادر بودن راز باشم، اما خواهرم اجازه داد گربه از کیسه بیرون برود
[ترجمه گوگل]من می خواستم آن را به یک تعجب، اما خواهر من اجازه دادن به گربه از کیسه فرهنگ لغت جمله
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم این مهمانی را برای مادرم حفظ کنیم اما خواهر من اجازه داد گربه از کیسه بیرون بیاید
[ترجمه گوگل]متاسفم جیم در مورد حزب هفته گذشته می داند من می ترسم که گربه را از کیسه بیرون کنم
Don't tell Ted about the surprise party. I'm sure he can't keep it as a secret. He'll let the cat out of the bag and Maya will know about the surprise party before.
درباره مهمانی غافلگیری چیزی به تد نگو. مطمئنم نمیتواند این راز را پنهان کند. دهان لقی میکند و مایا از جشن غافلگیری مطلغ میشود.
My boss did not let the cat out of the bag about the deal until all the relevant contracts were signed.
رئیسم درمورد معامله چیزی لو نداد تا زمانی که همهی قراردادهای مربوط امضا شدند.
She let the cat out of the bag and finally told her parents about her plans of getting married.
او رازش را فاش کرد و بالاخره به والدینش درمورد برنامههایش برای ازدواج گفت.