کلمه جو
صفحه اصلی

let the cat out of the bag


رازی را آشکار کردن، قضیه ای را رو کردن، بروز دادن، (ناخودآگاهانه) فاش کردن

انگلیسی به فارسی

دهن‌لقی کردن. بند را به آب دادن. پته کسی را روی آب ریختن. رازی را آشکار کردن. فاش کردن. قضیه‌ای را لو دادن.


اجازه دهید گربه از کیسه بیرون بیا


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to reveal a secret.

• reveal the secret

مترادف و متضاد

Give away a secret


جملات نمونه

1. I didn't let the cat out of the bag.
[ترجمه ترگمان]من گربه را از کیف بیرون نیاوردم
[ترجمه گوگل]من گربه را از کیسه بیرون ندیدم

2. Let the cat out of the bag.
[ترجمه ترگمان] گربه رو ول کن
[ترجمه گوگل]بگذار گربه از کیسه بیرون بیاید

3. Some idiot's let the cat out of the bag -- Mrs Simpson realizes there's something going on.
[ترجمه ترگمان]یک احمق گربه را از کیف بیرون می اورد - خانم سیمپسون خبر می دهد که اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه گوگل]خانم سیمپسون متوجه می شود که چیزی وجود دارد

4. I let the cat out of the bag with only one day to go.
[ترجمه ترگمان]گربه را با یک روز از کیف بیرون آوردم تا بروم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید گربه از کیسه تنها با یک روز به آنجا برود

5. In uttering these words he let the cat out of the bag.
[ترجمه ترگمان]با گفتن این کلمات گربه را از کیف بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او در این کلمات کلیدی را از کیسه بیرون آورد

6. Really ? Who let the cat out of the bag?
[ترجمه ترگمان]واقعا؟ چه کسی گربه را از کیف بیرون آورد؟
[ترجمه گوگل]واقعا؟ چه کسی کیسه را از کیسه بیرون آورد

7. I accidently let the cat out of the Bag.
[ترجمه رضا] من بصورت تصادفی ( قضیه، راز، موضوع و. . . ) را لو دادم
[ترجمه ترگمان]تصادفا گربه را از بگ اند بیرون می کشم
[ترجمه گوگل]من به طور تصادفی، گربه را از کیسه بیرون بگذارم

8. They have certainly let the cat out of the bag there.
[ترجمه ترگمان]آن ها قطعا اجازه می دهند که این گربه از کیف بیرون برود
[ترجمه گوگل]آنها مطمئنا گربه را از کیسه بیرون می کشند

9. I was trying to keep the party a secret, but Mel went and let the cat out of the bag.
[ترجمه ترگمان]داشتم سعی می کردم این مهمونی رو مخفی نگه دارم، ولی مل رفت و گربه را از کیف بیرون کشید
[ترجمه گوگل]من سعی کردم حزب را مخفی نگه دارم اما ملل رفت و گربه را از کیسه بیرون آورد

10. I wanted mother's present to be a secret, but my sister let the cat out of the bag.
[ترجمه ترگمان]می خواستم هدیه مادر یک راز باشد، اما خواهرم گربه را از کیف بیرون آورد
[ترجمه گوگل]من می خواستم حال مادر بودن راز باشم، اما خواهرم اجازه داد گربه از کیسه بیرون برود

11. I wanted it to be a surprise, but my sister let the cat out of the bag. Sentence dictionary
[ترجمه رضا] خواستم یه سورپرایز باشه اما خواهرم اونو لو داد
[ترجمه ترگمان]می خواستم یک سورپرایز باشد، اما خواهرم گذاشت که گربه از کیسه بیرون برود فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]من می خواستم آن را به یک تعجب، اما خواهر من اجازه دادن به گربه از کیسه فرهنگ لغت جمله

12. We tried to keep the party a surprise for my mother but my sister let the cat out of the bag.
[ترجمه ترگمان]سعی کردیم برای مادرم سورپرایز بگیریم، اما خواهرم گربه را از کیف بیرون کشید
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم این مهمانی را برای مادرم حفظ کنیم اما خواهر من اجازه داد گربه از کیسه بیرون بیاید

13. I'm sorry. Jim knows about last week's party. I'm afraid I let the cat out of the bag.
[ترجمه ترگمان]متاسفم جیم از مهمانی هفته پیش خبر دارد می ترسم گربه را از کیف بیرون بکشم
[ترجمه گوگل]متاسفم جیم در مورد حزب هفته گذشته می داند من می ترسم که گربه را از کیسه بیرون کنم

Don't tell Ted about the surprise party. I'm sure he can't keep it as a secret. He'll let the cat out of the bag and Maya will know about the surprise party before.

درباره مهمانی غافلگیری چیزی به تد نگو. مطمئنم نمی‌تواند این راز را پنهان کند. دهان لقی می‍کند و مایا از جشن غافلگیری مطلغ می‌شود.


My boss did not let the cat out of the bag about the deal until all the relevant contracts were signed.

رئیسم درمورد معامله چیزی لو نداد تا زمانی که همه‌ی قراردادهای مربوط امضا شدند.


She let the cat out of the bag and finally told her parents about her plans of getting married.

او رازش را فاش کرد و بالاخره به والدینش درمورد برنامه‌هایش برای ازدواج گفت.


پیشنهاد کاربران

دهن لق بودن

لو دادن

سوتی دادن ، بند رو آب دادن

مثل لاک پشت بودن

لو دادن یهویی یه راز

آشکار کردن حقیقت

بصورت اتفاقی رازی یا چیزی رو به مردم گفتید که نباید می گفتید

پته کسی را روی آب انداختن

پته رو به آب دادن


کلمات دیگر: