کلمه جو
صفحه اصلی

twofold


معنی : دوقسمتی، دوگانه، دو قسم، دارای دو چیز، دو برابر، دوبار
معانی دیگر : دو چندان، دو بخشی، مضاعف، دوتایی، دولا، دوبرابر، دوچندان، دولا

انگلیسی به فارسی

دارای دو چیز، دوقسمتی، دو برابر، دوگانه


دو برابر، دوبار، دوگانه، دو قسم، دارای دو چیز، دوقسمتی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having two parts or elements.
مشابه: double, duplicate

(2) تعریف: being twice as great; having twice as much.
مشابه: double
قید ( adverb )
• : تعریف: twice as much or twice as many; doubly.
مشابه: double

• doubly; in a double degree
doubled; having two parts
you use twofold to introduce a topic that has two equally important parts.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] دو برابر، دو قسمتی، دو جنبه ای
[ریاضیات] دو تایی، دو لا، دو لایه

مترادف و متضاد

دوقسمتی (صفت)
bipartite, twofold

دوگانه (صفت)
twofold

دو قسم (صفت)
twofold

دارای دو چیز (صفت)
twofold

دو برابر (قید)
double, twofold, twice

دوبار (قید)
twofold, twice

جملات نمونه

1. a twofold increase
افزایش دو چندان

2. The benefits of the scheme are twofold.
[ترجمه ترگمان]مزایای این طرح دوگانه است
[ترجمه گوگل]مزایای طرح دو برابر است

3. The problems are twofold - firstly, economic, and secondly, political.
[ترجمه ترگمان]مشکلات دوگانه است - اول، اقتصادی، و دوم، سیاسی
[ترجمه گوگل]مشکلات دوگانه هستند - اول، اقتصادی، و دوم، سیاسی

4. The government's role in healthcare is twofold: first, to provide the resources and, second, to make them work better for patients.
[ترجمه ترگمان]نقش دولت در مراقبت های بهداشتی دوگانه است: اول، فراهم کردن منابع و، دوم، ساختن آن ها برای بیماران
[ترجمه گوگل]نقش دولت در مراقبت های بهداشتی در ابتدا دو برابر است، برای فراهم کردن منابع و دوم اینکه آنها را برای بیماران بهتر کار می کنند

5. His aims were twofold:to become leader of the Opposition and to unite the party around him.
[ترجمه ترگمان]اهداف او دوگانه بود: رهبر مخالفان شده و حزب را در اطراف خود متحد کند
[ترجمه گوگل]هدف او دو برابر شدن رهبر مخالفت و متحد کردن حزب در اطراف او بود

6. Student numbers have expanded twofold in ten years.
[ترجمه ترگمان]تعداد دانش آموزان در عرض ده سال دو برابر شده است
[ترجمه گوگل]تعداد دانش آموزان در ده سال دو برابر شده است

7. Her original investment has increased twofold.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری اصلی او دوبرابر شده است
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری اصلی آن دو برابر شده است

8. The case against is twofold: too risky and too expensive.
[ترجمه ترگمان]این مورد دو برابر است: بیش از حد ریسک دار و گران است
[ترجمه گوگل]پرونده در برابر دو برابر بیش از حد خطرناک و بیش از حد گران است

9. Men with periodontitis had more than a twofold increased risk of dying compared with men who had no periodontal disease at baseline.
[ترجمه ترگمان]مردانی با periodontitis بیش از دو برابر خطر مرگ را در مقایسه با مردانی که هیچ بیماری periodontal در سطح پایه نداشتند، داشتند
[ترجمه گوگل]مردان مبتلا به پریودنتیت بیش از دو برابر افزایش خطر مرگ را در مقایسه با مردان که در ابتدای بیماری پریودنتال نبودند، افزایش دادند

10. This new legislation will have a twofold effect on businesses.
[ترجمه ترگمان]این قانون جدید تاثیری دوگانه بر کسب وکار دارد
[ترجمه گوگل]این قانون جدید تاثیری دوگانه بر روی کسب و کارها خواهد داشت

11. The last ten years have seen a twofold increase in the numbers of deaths on the road.
[ترجمه ترگمان]ده سال گذشته شاهد افزایش دو برابری در شمار تلفات این جاده بوده ایم
[ترجمه گوگل]ده سال گذشته شاهد افزایش دو برابر تعداد مرگ و میر در جاده ها بوده است

12. The rationale behind this is twofold.
[ترجمه ترگمان]منطق پشت این موضوع دوگانه است
[ترجمه گوگل]منطق پشت این دو برابر است

13. Thus the act in a twofold sense is repugnant to the Constitution.
[ترجمه ترگمان]بنابراین عمل در یک حس دوگانه مغایر با قانون اساسی است
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب، عمل به دو صورت به قانون اساسی خجالت آور است

14. These show since 1939 a more than twofold increase in arable land and a corresponding decline in permanent pasture.
[ترجمه ترگمان]این برنامه از سال ۱۹۳۹ یک افزایش بیش از دو برابر در زمین های زراعی و کاهش مشابه در چراگاه دائم را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد از سال 1939 بیش از دو برابر افزایش در زمین های زراعی و کاهش مربوطه در مرتع دائمی

a twofold increase

افزایش دو چندان


پیشنهاد کاربران

دو چیز

دو جانبه

دو برابر، دو منظوره، دو منظر، دو جنبه، دو جانبه


کلمات دیگر: