1- (تا جایی) امتداد داشتن 2- رسیدن به، برابری کردن با
come up to
1- (تا جایی) امتداد داشتن 2- رسیدن به، برابری کردن با
انگلیسی به فارسی
نزدیک شدن
آمده تا
انگلیسی به انگلیسی
• come near, approach; add up to -, have a sum of -
مترادف و متضاد
meet expectations
Synonyms: admit of comparison with, approach, arrive, bear comparison with, come near, compare with, equal, extend, get near, match, measure up to, rank with, reach, resemble, rival, stand comparison with
جملات نمونه
1. The essay didn't come up to his usual standards.
[ترجمه شایان] مقاله به معیار های استاندارد اش نرسیده بود
[ترجمه ترگمان]مقاله به معیارهای معمول او نیامده بود[ترجمه گوگل]این مقاله به استانداردهای معمول خود نرسیده است
2. Veronica had come up to him with her usual cheery smile.
[ترجمه ترگمان]ورونیکا با لبخند همیشگی خود نزد او آمده بود
[ترجمه گوگل]ورونیکا با لبخند معمولی شاد به او آمد
[ترجمه گوگل]ورونیکا با لبخند معمولی شاد به او آمد
3. The trees come up to my window like the yearning voice of the dumb earth.
[ترجمه ترگمان]درختان نزدیک پنجره من مثل صدای پر اشتیاق زمین احمق به طرف پنجره من می آیند
[ترجمه گوگل]درختان به پنجره من می آیند مانند صدای آرام زمین زمین
[ترجمه گوگل]درختان به پنجره من می آیند مانند صدای آرام زمین زمین
4. Why don't you come up to New York for the weekend?
[ترجمه ترگمان]چرا برای آخر هفته به نیویورک نمیای؟
[ترجمه گوگل]چرا شما برای آخر هفته به نیویورک نمی روید؟
[ترجمه گوگل]چرا شما برای آخر هفته به نیویورک نمی روید؟
5. His film performance didn't come up to expectations.
[ترجمه ترگمان]عملکرد فیلم او انتظارات را برآورده نکرد
[ترجمه گوگل]عملکرد فیلم او به انتظارات نرسیده است
[ترجمه گوگل]عملکرد فیلم او به انتظارات نرسیده است
6. The water was up to/had come up to the level of the windows.
[ترجمه ترگمان]آب به سطح پنجره ها رسیده بود
[ترجمه گوگل]آب تا سطح پنجره ها بالا رفت
[ترجمه گوگل]آب تا سطح پنجره ها بالا رفت
7. Your behavior does not come up to the expected standard.
[ترجمه ترگمان]رفتار شما به استاندارد مورد انتظار نمی رسد
[ترجمه گوگل]رفتار شما به استاندارد مورد انتظار نمی رسد
[ترجمه گوگل]رفتار شما به استاندارد مورد انتظار نمی رسد
8. Why don't you come up to Scotland for a few days?
[ترجمه ترگمان]چرا برای چند روز به اسکاتلند نمیای؟
[ترجمه گوگل]چرا چند روز به اسکاتلند نرفتی؟
[ترجمه گوگل]چرا چند روز به اسکاتلند نرفتی؟
9. The resort certainly failed to come up to expectations .
[ترجمه ترگمان]این پناه گاه قطعا نتوانست انتظارات را برآورده کند
[ترجمه گوگل]مطمئنا رفت و آمد به انتظارات
[ترجمه گوگل]مطمئنا رفت و آمد به انتظارات
10. Safety measures failed to come up to standard .
[ترجمه ترگمان]معیارهای ایمنی در رسیدن به استاندارد شکست خورد
[ترجمه گوگل]اقدامات ایمنی به استاندارد نرسیده است
[ترجمه گوگل]اقدامات ایمنی به استاندارد نرسیده است
11. Her film performance didn't come up to expectations.
[ترجمه ترگمان]عملکرد فیلم او انتظارات را برآورده نکرد
[ترجمه گوگل]عملکرد فیلم او به انتظارات نرسیده است
[ترجمه گوگل]عملکرد فیلم او به انتظارات نرسیده است
12. You may lose your job if you don't come up to scratch .
[ترجمه بهروز] اگر شما به سطح قابل قبول نرسید , ممکن است کارتان را از دست بدهید
[ترجمه ترگمان]تو ممکنه کارت رو از دست بدی[ترجمه گوگل]اگر نتوانستید کاری کنید، ممکن است شغل خود را از دست بدهید
13. He's tiny, he doesn't even come up to my chest!
[ترجمه ترگمان]او خیلی کوچک است، حتی به سینه من هم نمی رسد!
[ترجمه گوگل]او کوچک است، او حتی به سینه من نمی آید!
[ترجمه گوگل]او کوچک است، او حتی به سینه من نمی آید!
14. Who wants to come up to the top of the hill with me?
[ترجمه ترگمان]چه کسی می خواهد با من به بالای تپه بیاید؟
[ترجمه گوگل]چه کسی می خواهد با من به بالای تپه برود؟
[ترجمه گوگل]چه کسی می خواهد با من به بالای تپه برود؟
پیشنهاد کاربران
پیش کسی آمدن
به طرف کسی رفتن
به طرف کسی رفتن
Come up to expectation
در حد انتظار و توقع بودن
در حد انتظار و توقع بودن
کلمات دیگر: