کلمه جو
صفحه اصلی

dungeon


معنی : زندان، محبس، سیاه چال، مزبله دان، به سیاه چال انداختن
معانی دیگر : زندان زیرزمینی، دخمه، سردابه، زیرزمین، گریچ، گریچک، گاوچاه

انگلیسی به فارسی

محبس، زندان، سیاه‌چال، به سیاه‌چال انداختن


انگلیسی به انگلیسی

• keep of a castle; underground prison, vault, cell
a dungeon is a dark underground prison in a castle.

مترادف و متضاد

prison


Synonyms: cell, oubliette, torture chamber, vault


زندان (اسم)
tolbooth, jail, coop, grate, prison, bridewell, dungeon, gaol, quod, house of correction, calaboose, hothouse, presidio, pokey, tollbooth

محبس (اسم)
gehenna, jail, prison, dungeon, gaol, calaboose

سیاه چال (اسم)
pit, dungeon, donjon, oubliette

مزبله دان (اسم)
dungeon, donjon

به سیاه چال انداختن (فعل)
dungeon

جملات نمونه

They kept the prisoners in a dungeon underneath the castle.

زندانیان را در دخمه‌ای در زیر قلعه نگه‌داری می‌کردند.


1. he was incarcerated in a dungeon
در دخمه ای زندانی شد.

2. the stuffy air of that dungeon
هوای خفه آن دخمه

3. they shut him in a dungeon
او را در دخمه ای زندانی کردند.

4. they kept the prisoners in a dungeon underneath the castle
زندانیان را در دخمه ای در زیر قلعه نگه داری می کردند.

5. Throw him into the dungeon and leave him there.
[ترجمه ترگمان]او را به داخل سیاه چال می اندازم و او را در آنجا تنها می گذارم
[ترجمه گوگل]او را به زندان بیاورید و آنجا را ترک کنید

6. Adelaide refused and was thrown in the dungeon of a castle on Lake Garda.
[ترجمه ترگمان]Adelaide نپذیرفت و در دخمه یکی از قلعه ای در کنار دریاچه Garda قرار گرفت
[ترجمه گوگل]آدلاید حاضر شد و در زندان یک قلعه در دریاچه گاردا پرتاب شد

7. Dine in interesting dungeon restaurant, drink in the library.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید در رستوران بسیار جالبی غذا بخورید، در کتابخانه غذا بخورید
[ترجمه گوگل]نوشیدنی در رستوران سیاه چال، نوشیدن در کتابخانه

8. It was like coming up out of a dungeon, Sandi decided.
[ترجمه ترگمان]تریسی تصمیم گرفت: مثل این بود که از یک سیاه چال خارج شوم
[ترجمه گوگل]سندی تصمیم گرفت که مانند یک قاتل بیفتد

9. The door to the dungeon in which I had been living for a year was open.
[ترجمه ترگمان]دری که برای یک سال زندگی می کردم باز بود
[ترجمه گوگل]درب به زندان که در آن من برای یک سال زندگی کرده بودم باز بود

10. The dungeon had numerous tools in it, including a rack.
[ترجمه ترگمان]در این اتاق ابزارهای متعددی از جمله یک قفسه داشت
[ترجمه گوگل]سیاه چال ابزارهای متعددی در آن داشت، از جمله یک قفسه

11. Characters can enter and exit the dungeon only through the Ritual Chamber (download Cry Havoc! ).
[ترجمه ترگمان]شخصیت ها می توانند تنها از طریق اتاق Ritual به دخمه وارد شوند و از سیاه چال خارج شوند (دانلود Cry)!)
[ترجمه گوگل]شخصیت ها می توانند از طریق اتاق عروسی وارد و خارج شوند از زندان (Download Cry Havoc!)

12. A dungeon with Christ a thronea throne without Christ a hell.
[ترجمه ترگمان]سیاه چال با مسیح، تخت پادشاهی thronea بدون مسیح
[ترجمه گوگل]یک زندان با مسیح تاج و تخت ترونیا بدون مسیح جهنم

13. They were driven into a dark dungeon.
[ترجمه ترگمان]آن ها را به یک سیاه چال تاریک هدایت کردند
[ترجمه گوگل]آنها به سیاه چال انداختند

14. Roleplaying outgrew the dungeon crawl ages ago.
[ترجمه ترگمان]سال ها پیش در سیاه چال به خاک افتاد
[ترجمه گوگل]Roleplaying خزیدن سیاه چال گذشته پیش از آن

15. He was just set free from a dungeon a few days ago.
[ترجمه ترگمان]چند روز پیش از زندان آزاد شده بود
[ترجمه گوگل]او فقط چند روز پیش از زندان آزاد شد

پیشنهاد کاربران

یک زندان زیرزمینی تاریک، مخصوصا زیر یک قلعه، که در گذشته استفاده می شد.

دخمه - سیاه چال

noun
[count] :
a dark underground prison in a castle
The king threw them in/into the dungeon

مهلک ترین نوع زندان dungeon هست چون در زیرزمینه و هیچ نوری به داخل اتاقک زندانی ها راه نداره فقط یه پنجره برای تنفس. در واقعا jail و prison جلوش هتل هستن. ولی cell که میشه سلول یا سلول انفرادی هم به همون اندازه بده

دانجِن


کلمات دیگر: