کلمه جو
صفحه اصلی

postmodern


(به ویژه ادبیات و هنر) فرامدرن، فرانوین (postmodernist هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

(به‌ویژه ادبیات و هنر) پسامدرن، فرامدرن، فرانوین (postmodernist هم می‌گویند)


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: postmodernist (adj.), postmodernism (n.), postmodernist (n.)
• : تعریف: in literature and the arts, esp. architecture, coming after, and usu. reacting against, modernism.

• belonging to the postmodern movement in art and architecture (supports use of complex and decorative styles, with emphasis on local historical styles - opposed to the principles of modernism)

جملات نمونه

1. The same can be said of the postmodern discovery that the universe is expanding.
[ترجمه ترگمان]همین مساله می تواند درباره کشف پست مدرن که جهان در حال گسترش است، گفته شود
[ترجمه گوگل]همانطور که می توان گفت کشف postmodern است که جهان در حال گسترش است

2. Similarly, postmodern culture is also seen as highly diverse and mass produced.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، فرهنگ فرامدرن به شدت متنوع و انبوه تولید می شود
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، فرهنگ پست مدرن نیز به عنوان بسیار متنوع و توده ای تولید می شود

3. The latter constitute an emergent postmodern transformation based on the resurgent realities of body, nature, and place.
[ترجمه ترگمان]دومی، یک تحول فرامدرن بر پایه حقایق resurgent بدن، طبیعت و مکان را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]اینها یک تحول ظهور پست مدرن بر مبنای واقعیت های مجدد بدن، طبیعت و مکان است

4. In what follows I shall claim that postmodern cultural forms do indeed signify, only that they signify differently.
[ترجمه ترگمان]در چنین چیزی من باید ادعا کنم که شکل های فرهنگی پست مدرن مهم هستند، فقط این که آن ها متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]در ادامه، ادعا می کنم که اشکال فرهنگی پست مدرن حقیقتا معنی می دهند، فقط این که آنها متفاوت به نظر می رسند

5. Making sense of his status as a postmodern social icon is as difficult as understanding his posthumous deification by millions of fans.
[ترجمه ترگمان]ایجاد حس موقعیت او به عنوان یک نماد اجتماعی فرامدرن به اندازه درک و درک او از طریق میلیون ها طرفدار دشوار است
[ترجمه گوگل]تشخیص وضعیت خود را به عنوان یک نماد اجتماعی پسامدرن به عنوان دشوار است به عنوان درک خود را پس از مرگ از طریق میلیون ها طرفداران

6. In literary criticism, the idea of the postmodern has scarcely taken hold at all.
[ترجمه ترگمان]در نقد ادبی، ایده فرامدرن به ندرت در دسترس قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در انتقاد ادبی، ایده پست مدرن به سختی گرفته شده است

7. Postmodern psychotherapy, in contradistinction, could no longer speak in terms of such differentiation.
[ترجمه ترگمان]روان درمانی فرامدرن در contradistinction دیگر نمی تواند بر حسب این تمایز سخن بگوید
[ترجمه گوگل]در رویکرد روانشناسی پست مدرن، دیگر نمیتوان از نظر چنین تمایزی سخن گفت

8. In other words, we are in a postmodern novel.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، ما در یک رمان پست مدرن هستیم
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، ما در یک رمان پست مدرن هستیم

9. The postmodern descendants of the Organization Man are not victims, after all, but pioneers.
[ترجمه ترگمان]نسل های پست مدرن از سازمان بشر، بعد از همه، بلکه پیشگامان نیز نیستند
[ترجمه گوگل]پسران پسامدرن سازمان مرد، قربانی نیستند، اما پیشگامان

10. What could be more postmodern than probing the hitherto sacrosanct inner workings of science?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی می تواند بیش از آن که در مقابل فعالیت های درونی دانش درونی علم کند، بیش از آن است که در ذهن خود مطالعه کند؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی می تواند پسامدرن بیشتر از تحقیق در مورد کارهای داخلی درون سازمانی که تا کنون انجام گرفته است، باشد؟

11. Here the shift from a modern to a postmodern context becomes hermeneutically significant.
[ترجمه ترگمان]در اینجا تغییر از یک بافت مدرن به یک بافت پست مدرن قابل توجه است
[ترجمه گوگل]در اینجا، تغییر از یک مدرن به یک بعد پست مدرن به لحاظ هرمنوتیک قابل توجه است

12. If this situation epitomizes the postmodern world, then theologians may hope once again to become serious participants in the cultural conversation.
[ترجمه ترگمان]اگر این وضعیت به طور خلاصه در جهان پست مدرن باشد، پس از آن، متخصصان الهیات ممکن است یک بار دیگر به شرکت کنندگان جدی در گفتگوی فرهنگی تبدیل شوند
[ترجمه گوگل]اگر این وضعیت جهان دنیای پست مدرن را به تصویر بکشد، ممکن است متخصصان الهی یک بار دیگر امیدوار باشند که مشارکت جدی در گفتگوی فرهنگی داشته باشند

13. This shift to figural and postmodern films has also taken place in art cinema.
[ترجمه ترگمان]این تغییر به figural و فیلم های پست مدرن هم در سینمای هنری رخ داده است
[ترجمه گوگل]این تغییر به فیلم های شیک و پست مدرن نیز در سینمای هنری رخ داده است

14. Jean-Francois Lyotard, for one, prefers to see the postmodern as a continuing possibility arising out of the modern.
[ترجمه ترگمان]ژان فرانسوا لیوتارد، به عنوان کسی، ترجیح می دهد فرامدرن را به عنوان یک احتمال ادامه ناشی از مدرن ببیند
[ترجمه گوگل]Jean-Francois Lyotard، برای یکی، ترجیح می دهد که پست مدرن را به عنوان یک فرصت مداوم ناشی از مدرن ببیند

پیشنهاد کاربران

روش قبلی

فرانوین

پسا نوگرایی ، فرا نوخواهی

پسامدرن

postmodern = post modern

post = پس / بعد
modern = نوین

postmodern = پسانوین


کلمات دیگر: