بهم پیچیده، درهم بافته، مشبک، پرگارجای پرگار
interlaced
بهم پیچیده، درهم بافته، مشبک، پرگارجای پرگار
انگلیسی به فارسی
بهم پیچیده،درهم بافته،مشبک،پرگارجای پرگار
interlaced، مشبک کردن، در هم امیختن، بهم پیچیدن، در هم بافتن، از هم گذراندن، تقاطع کردن
انگلیسی به انگلیسی
• interwoven, crisscrossed as if woven together; intertwined, mingled together
things that are interlaced are joined closely together as if they are woven.
things that are interlaced are joined closely together as if they are woven.
جملات نمونه
1. Her hair was interlaced with ribbons and flowers.
[ترجمه ترگمان]موهایش با روبان و گل درهم بافته شده بود
[ترجمه گوگل]موهایش با روبانها و گلها همخوانی داشت
[ترجمه گوگل]موهایش با روبانها و گلها همخوانی داشت
2. Your speech should not have been interlaced with these facts beside the point.
[ترجمه ترگمان]گفتار شما نباید در این مورد با این حقایق درهم و برهم بافته شود
[ترجمه گوگل]سخن شما نباید با این واقعیت ها در کنار نقطه ای قرار گیرد
[ترجمه گوگل]سخن شما نباید با این واقعیت ها در کنار نقطه ای قرار گیرد
3. The tree branches were interlaced with one another.
[ترجمه ترگمان]شاخه های درخت با یکدیگر بافته شده بودند
[ترجمه گوگل]شاخه های درخت با یکدیگر همخوانی داشتند
[ترجمه گوگل]شاخه های درخت با یکدیگر همخوانی داشتند
4. They interlaced their hands.
[ترجمه ترگمان]با هم دست و پنجه نرم می کردند
[ترجمه گوگل]آنها دستان خود را درهم آمیختند
[ترجمه گوگل]آنها دستان خود را درهم آمیختند
5. It was laid entirely with interlaced track.
[ترجمه ترگمان]کاملا با هم بافته شده بودند
[ترجمه گوگل]این کاملا با مسیر پیوسته ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]این کاملا با مسیر پیوسته ساخته شده بود
6. Plain hospital beds with flock mattresses laid on interlaced wire springs were for the junior members of the staff.
[ترجمه ترگمان]تخت های بیمارستان ساده با تشک ها و mattresses که روی سیم های تلگراف پیچیده شده بودند، برای اعضای سوم کارکنان بودند
[ترجمه گوگل]تخت بیمارستان های ساده با تشک های گله که بر روی چشمه های سیم مسیح قرار داشتند، برای اعضای کم سن و سال کارکنان بود
[ترجمه گوگل]تخت بیمارستان های ساده با تشک های گله که بر روی چشمه های سیم مسیح قرار داشتند، برای اعضای کم سن و سال کارکنان بود
7. Wainwright interlaced his fingers and considered them.
[ترجمه ترگمان]وین رایت انگشتانش را درهم کشید و به آن ها فکر کرد
[ترجمه گوگل]وین رایت انگشتانش را درهم پیچید و آنها را در نظر گرفت
[ترجمه گوگل]وین رایت انگشتانش را درهم پیچید و آنها را در نظر گرفت
8. Pharmacologicasl: the dog's teeth are concavoconvex interlaced system Card Alliance.
[ترجمه ترگمان]Pharmacologicasl: دندان های سگ با اتحاد کارت سیستم درهم گره خورده می شوند
[ترجمه گوگل]Pharmacologicasl: دندان های سگ، سیستم همپوشانی Card Alliance سیستم همجوشی است
[ترجمه گوگل]Pharmacologicasl: دندان های سگ، سیستم همپوشانی Card Alliance سیستم همجوشی است
9. The interlaced output from the source of interlaced material 50 is supplied to an interlace to progress scan converter 70 to generate a progressive scan signal.
[ترجمه ترگمان]این گره خورده از منبع ماده ۵۰ به یک interlace برای اسکن کردن مبدل ۷۰ برای تولید یک سیگنال اسکن پیشرفته (اسکن)تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]خروجی interlaced از منبع مواد interlaced 50 به یک درهم آمیخته به پیشرفت اسکن مبدل 70 برای تولید یک سیگنال اسکن پیشرفته عرضه می شود
[ترجمه گوگل]خروجی interlaced از منبع مواد interlaced 50 به یک درهم آمیخته به پیشرفت اسکن مبدل 70 برای تولید یک سیگنال اسکن پیشرفته عرضه می شود
10. Background is interlaced, uncertain, ambiguous and dubious.
[ترجمه ترگمان]پس زمینه درهم گره، نامشخص، مبهم و مشکوک است
[ترجمه گوگل]پس زمینه درهم است، نامشخص، مبهم و مشکوک است
[ترجمه گوگل]پس زمینه درهم است، نامشخص، مبهم و مشکوک است
11. The five interlaced rings on the Olympic flag represent the five continents joined together.
[ترجمه ترگمان]این پنج حلقه متصل به پرچم المپیک نشان دهنده پنج قاره است که به هم پیوسته اند
[ترجمه گوگل]پنج حلقه درهم آمیخته در پرچم المپیک، پنج قاره را به یکدیگر متصل می کنند
[ترجمه گوگل]پنج حلقه درهم آمیخته در پرچم المپیک، پنج قاره را به یکدیگر متصل می کنند
12. During my whole report, he sat with his eyes closed and his fingers interlaced.
[ترجمه ترگمان]در تمام مدت گزارش من، او با چشمان بسته و انگشتانش درهم گره خورده بود
[ترجمه گوگل]در کل گزارش من، او با چشمانش بسته شد و انگشتانش از هم جدا شدند
[ترجمه گوگل]در کل گزارش من، او با چشمانش بسته شد و انگشتانش از هم جدا شدند
13. On two sides the grid is flanked by large, rectangular panels of interlaced circles.
[ترجمه ترگمان]در دو طرف شبکه به وسیله قاب های بزرگ و مستطیلی از حلقه های درهم بافته قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در دو طرف این شبکه توسط پانل های بزرگ و مستطیلی از محافل درهم آمیخته شده است
[ترجمه گوگل]در دو طرف این شبکه توسط پانل های بزرگ و مستطیلی از محافل درهم آمیخته شده است
14. A hare squats amongst foliage, in a scene which is enclosed by a roundel supported by two conventionally interlaced guilloche squares.
[ترجمه ترگمان]خرگوش در میان شاخ و برگ ها چمباتمه می زند، در صحنه ای که توسط a که توسط دو مربع به طور مرسوم به هم بافته شده اند محصور شده است
[ترجمه گوگل]یک شاخه در میان شاخ و برگ، در یک صحنه که توسط یک حلقه پشتیبانی شده توسط دو مربع گویچو به طور معمول interlaced محصور شده است
[ترجمه گوگل]یک شاخه در میان شاخ و برگ، در یک صحنه که توسط یک حلقه پشتیبانی شده توسط دو مربع گویچو به طور معمول interlaced محصور شده است
15. The latter group includes mosaics which feature saltire designs or designs based on patterns of interlaced squares.
[ترجمه ترگمان]گروه دوم شامل mosaics است که طرح های saltire یا طراحی های مبتنی بر الگوهای of درهم و برهم را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]گروه دوم شامل موزاییک هایی است که دارای طرح های سلیتر یا طرح های مبتنی بر الگوهای مربعات درهم و برهم هستند
[ترجمه گوگل]گروه دوم شامل موزاییک هایی است که دارای طرح های سلیتر یا طرح های مبتنی بر الگوهای مربعات درهم و برهم هستند
پیشنهاد کاربران
باسلام
فکر کنم "یک در میان" بیشتر معنی بده چون در سیستم تلویزیون جاروب یک در میان سطرها داریم که به اینتر لیس معروف میباشد.
فکر کنم "یک در میان" بیشتر معنی بده چون در سیستم تلویزیون جاروب یک در میان سطرها داریم که به اینتر لیس معروف میباشد.
کاربر رامین درست گفته معنی یک در میان میده
بُریده بُریده
کلمات دیگر: