کلمه جو
صفحه اصلی

gigantic


غول آسا، غول پیکر، غول مانند، مناسب برای یک غول، غولسان، بسیار بزرگ، عظیم، بسیار زیاد، سترگ

انگلیسی به فارسی

غول پیکر، غول آسا، غول مانند، مناسب برای یک غول، غولسان، بسیار بزرگ، عظیم، بسیار زیاد


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: gigantically (adv.)
• : تعریف: exceptionally big; huge, as a giant.
مترادف: colossal, cyclopean, enormous, great, huge, humongous, immense, jumbo, mammoth, monstrous, prodigious, titanic, tremendous
متضاد: tiny
مشابه: big, gargantuan, large, monster, monumental, mountainous, oversize, stupendous, towering

- The blue whale is truly a gigantic creature.
[ترجمه ترگمان] وال آبی واقعا موجود غول پیکری است
[ترجمه گوگل] نهنگ آبی واقعا یک موجود غول پیکر است
- The shoe store is having a gigantic sale next week.
[ترجمه ترگمان] فروشگاه کفش هفته آینده یک فروش بزرگ دارد
[ترجمه گوگل] فروشگاه کفش، فروش عظیمی در هفته آینده دارد

• huge, tremendous
something that is gigantic is extremely large.

مترادف و متضاد

very large


Synonyms: blimp, brobdingnagian, colossal, cyclopean, elephantine, enormous, gargantuan, giant, gross, Herculean, huge, immense, jumbo, mammoth, massive, Moby, monster, monstrous, prodigious, stupendous, super-colossal, titan, tremendous, vast, whopping


Antonyms: dwarfed, little, miniature, miniscule, small, teeny, tiny


جملات نمونه

1. a gigantic building
بنای غول پیکر

2. a gigantic victory
پیروزی عظیم

3. a gigantic wrestler
کشتی گیر نره غول

4. the balloon hung below the clouds like a gigantic kite
بالون همچون بادبادک غول آسایی زیر ابرها معلق بود.

5. two streams of traffic merged to form a gigantic "y"
دو رشته وسایط نقلیه به هم پیوستند و "y" غول آسایی را تشکیل دادند.

6. He has a gigantic appetite and eats gigantic meals.
[ترجمه ترگمان]او اشتهای عظیمی دارد و غذای مفصلی می خورد
[ترجمه گوگل]او دارای اشتهای عظیم و غذاهای غول پیکر است

7. The whole job was a gigantic bungle.
[ترجمه ترگمان]تمام این کار یک سوتی بزرگ بود
[ترجمه گوگل]کل کار یک گیاه غول پیکر بود

8. The gigantic natural harbour of Poole is a haven for boats.
[ترجمه ترگمان]بندر عظیم و عظیم پول برای قایق ها چندان مناسب نیست
[ترجمه گوگل]بندر طبیعی پولن یک پناهگاه برای قایق است

9. A gigantic task of national reconstruction awaits us.
[ترجمه ترگمان]یک کار عظیم بازسازی ملی در انتظار ما است
[ترجمه گوگل]وظیفه غولآسای بازسازی ملی در انتظار ماست

10. The problem was beginning to take on gigantic proportions.
[ترجمه ترگمان]این مشکل داشت به میزان بسیار زیادی در حال رخ دادن بود
[ترجمه گوگل]مشکل شروع شد به نسبت های غول پیکر

11. The company has made gigantic losses this year, and will probably go out of business.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در سال جاری متحمل خسارات عظیمی شده است و احتمالا از کسب وکار خارج خواهد شد
[ترجمه گوگل]این شرکت در سال جاری تلفات غول پیکر ساخته است و احتمالا از کسب و کار خارج خواهد شد

12. As he came closer he saw a gigantic wall of raging flame before him.
[ترجمه ترگمان]وقتی نزدیک تر آمد، دیواری غول پیکر از آتش خشمگین در برابرش دید
[ترجمه گوگل]همانطور که نزدیک شد، دیوار غول پیکر شعله ورانش را دید

13. The new airplane looked like a gigantic bird.
[ترجمه ترگمان]هواپیمای جدید شبیه یک پرنده غول پیکر بود
[ترجمه گوگل]این هواپیما جدید مانند یک پرنده غول پیکر بود

14. The whole thing is just a gigantic illusion.
[ترجمه ترگمان] کل قضیه فقط یه توهم بزرگه
[ترجمه گوگل]همه چیز فقط توهم غول پیکر است

15. Gigantic trawlers remove huge catches from the seas.
[ترجمه ترگمان]دزدان دریایی Gigantic صید بزرگ را از دریا حذف می کنند
[ترجمه گوگل]تریلرهای غول پیکر جادوهای زیادی را از دریاها حذف می کنند

16. Huge files download in a few seconds and gigantic files in a couple of minutes.
[ترجمه ترگمان]پرونده های عظیمی در چند ثانیه تا چند دقیقه دیگر پرونده ها را دانلود می کنند
[ترجمه گوگل]چندین بار فایل های بزرگ در چند ثانیه و فایل های غول پیکر در عرض چند دقیقه دانلود کنید

17. Below her a gigantic cat head also dozes, while a furtive, headless male figure hurries off to the left.
[ترجمه ترگمان]پایین تر از آن، سر غول آسای او نیز چرت می زد، در حالی که یک مرد بی سر و صدا، با عجله به سمت چپ حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]در زیر او یک گربه گربه غول پیکر نیز سوزانده می شود، در حالی که یک مرد نابالغ و بی سر و صدا به سمت چپ می کشد

18. The gigantic storms measure about 50 miles in diameter and tower 50 to 60 miles above the swirling Jovian atmosphere.
[ترجمه ترگمان]طوفان های غول پیکر در حدود ۵۰ مایل را در قطر و برج ۵۰ تا ۶۰ مایل بالاتر از اتمسفر چرخشی swirling اندازه گیری می کنند
[ترجمه گوگل]طوفان های غول پیکر حدود 50 مایل در قطر و برج 50 تا 60 مایل بالاتر از جو جفتی Swirlling اندازه گیری می شود

a gigantic building

بنای غول پیکر


a gigantic wrestler

کشتی‌گیر نره غول


a gigantic victory

پیروزی عظیم


پیشنهاد کاربران

عظیم ، بزرگ

غول پیکر

هنگفت، کلان

خیلی بزرگ - خیلی زیاد

هیولایی ، هیولاوار ، هیولاسان ، هیولامانند

Someone who has made himself a monster
کسی که خودش را هیولا ساخته است

Gigantic : غول آسا . . . . این صفت بیشتر برای مکان استفاده میشه و Enormous برای موجودات استفاده میشود. . . هردو مترادف هستند

خیلی بزرگ
عظیم
در حدی بزرگ که بهش غول پیکر میگن


کلمات دیگر: