کلمه جو
صفحه اصلی

proceeded

انگلیسی به فارسی

اقدام کرد، اقدام کردن، رهسپار شدن، پیش رفتن، حرکت کردن، پرداختن به، ناشی شدن از


جملات نمونه

1. he has always proceeded in blithe ignorance
او همیشه با بی اطلاعی لاقیدانه ای کار کرده است.

2. he drank some water and proceeded to speak
قدری آب خورد و صحبت خود را دنبال کرد.

3. we spent the night in ghom and the next morning proceeded on our trip to kashan
شب را در قم گذراندیم و صبح بعد به سفر خود به کاشان ادامه دادیم.

پیشنهاد کاربران

ادامه دادن کاری . . . جلو رفتن در کاری

( شیمی ) پیشرفت

اقدام_عمل_پیشرفت

( حقوق ) رسیدگی، مطرح کردن


کلمات دیگر: