1. she gave a hug to her mother, said good night, and went to bed
مادرش را در بغل فشرد،شب بخیر گفت و به بستر رفت.
2. to give someone a hug
کسی را در بغل گرفتن
3. every morning my father would hug and kiss me
هر بامداد پدرم مرا بغل می کرد و می بوسید.
4. my sister spread her arms and gave me a hug
خواهرم دست های خود را از هم گشود و مرا در آغوش گرفت.
5. A silent hug means a thousand words to the unhappy heart.
[ترجمه زینب جلیلیان] یه اغوش سرد یعنی هزاران تعریف از یه قلب شکسته و اندوهگین
[ترجمه ترگمان]یک بغل ساکت معنی هزار کلمه را به قلب اندوهگین می دهد
[ترجمه گوگل]یک آغوش خاموش به معنای هزار کلمه برای قلب ناراضی است
6. I just want to hug you so much right now.
[ترجمه Viyana] من فقط میخوام تو رو خیلی محکم همین الان بغل کنم
[ترجمه ترگمان]من فقط میخوام همین الان تو رو بغل کنم
[ترجمه گوگل]من فقط می خواهم امروز تو را خیلی محکوم کنم
7. A hug distance is exactly right for me when thoughts freeze.
[ترجمه ترگمان]فاصله در آغوش گرفتن دقیقا زمانی مناسب است که افکار متوقف می شوند
[ترجمه گوگل]فاصله زمانی متوقف دقیقا برای من زمانی است که افکار منجمد شوند
8. He gave the children a quick hug, then got into the car.
[ترجمه ترگمان]او بچه ها را در آغوش گرفت و بعد سوار ماشین شد
[ترجمه گوگل]او کودکان را به آغوش سریع داد و سپس به ماشین رسید
9. Things that make life easier: A Parent's hug, A Lover's kiss, A Friend's support.
[ترجمه ترگمان]چیزهایی که زندگی را آسان تر می کنند: آغوش پدر، آغوش یک دلداده، حمایت یک دوست
[ترجمه گوگل]چیزهایی که زندگی را ساده تر می کنند: آغوش والدین، بوسه عاشقانه، حمایت دوست
10. She gave her mother a big hug.
[ترجمه ترگمان]مادر او را بغل کرد
[ترجمه گوگل]او مادرش را به آغوش بزرگ برد
11. Paul gave me a big hug .
[ترجمه ترگمان]پائول \"منو بغل کرد\"
[ترجمه گوگل]پولس به من یک آغوش بزرگ داد
12. Hug your children and lavish them with love.
[ترجمه ترگمان]به کودکان خود احترام بگذارید و آن ها را با عشق پر کنید
[ترجمه گوگل]بچه ها را ببخشید و با عشق ورزیدن آنها را ببخشید
13. Mama gave me a big hug.
[ترجمه ترگمان]مامان یه بغل گنده بهم داد
[ترجمه گوگل]مادر به من یک آغوش بزرگ داد
14. Dave opened his arms to give her a hug.
[ترجمه علیزاده] دیو بازوهای ( دستهای ) خود را گشود تا او را در آغوش بگیرد.
[ترجمه ترگمان]دیو بازوانش را باز کرد تا او را بغل کند
[ترجمه گوگل]دیو بازوی خود را باز کرد تا جلوی او را بگیرد
15. Come here and give me a big hug.
[ترجمه ترگمان]بیا اینجا و یه بغل گنده بهم بده
[ترجمه گوگل]بیا اینجا و یک آغوش بزرگ ببرید
16. He hurries down the gangplank to hug his waiting wife.
[ترجمه ترگمان]با عجله از پل ها پایین می رود تا همسر منتظر او را در آغوش بگیرد
[ترجمه گوگل]او عصبانی می شود تا همسر انتظار او را بپوشاند
17. He gave her a big hug.
[ترجمه ترگمان]او را بغل کرد
[ترجمه گوگل]او به او یک آغوش بزرگ داد