کلمه جو
صفحه اصلی

booze


معنی : خمر، مشروب الکلی، مست کردن
معانی دیگر : مشروب الکلی (به ویژه از نوع بد)، عرق سگی، در نوشیدن زیاده روی کردن، زیاده روی در نوشیدن، سیاه مستی، مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن

انگلیسی به فارسی

مشروب الکلی، مشروبات الکلی به حد افراط نوشیدن، مست کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) any strong alcoholic drink.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: boozes, boozing, boozed
مشتقات: boozer (n.)
• : تعریف: (informal) to overindulge in drinking alcoholic beverages.
مشابه: drink

• drink alcohol; get drunk
alcoholic beverage, hard liquor; immoderate drinking, intoxication
booze is alcoholic drink; an informal word.
when people booze, they drink alcohol; an informal word.

مترادف و متضاد

خمر (اسم)
wine, alcoholic beverages, booze, guzzle, alcoholics

مشروب الکلی (اسم)
stimulant, booze, liquor

مست کردن (فعل)
souse, befuddle, lush, booze, tipple, intoxicate, besot, inebriate, sot

liquor


Synonyms: alcohol, hard liquor, alcoholic drink, cocktail, hard stuff, hootch, hooch, sauce, spirits


جملات نمونه

1. booze up
(انگلیس - خودمانی) مهمانی که در آن مشروب الکلی زیاد نوشیده شود

2. be on the booze
زیاده مشروب الکلی خوردن

3. you could smell the booze on him from a mile away
از یک فرسخی بوی مشروب از او به مشام می رسید.

4. all these lads do is loll about and booze
این نوجوانان کاری جز بیعاری و مشروب خواری نمی کنند.

5. There was free booze at the party.
[ترجمه Nadelin] در آن مهمانی مشروب مجانی وجود داشت.
[ترجمه ترگمان]توی مهمونی مشروب مجانی بود
[ترجمه گوگل]در حیاط خلوت آزاد بود

6. She's been off the booze for a month now.
[ترجمه ترگمان]الان یه ماهه که مشروب رو از دست داده
[ترجمه گوگل]او اکنون برای یک ماه خردسال شده است

7. She's still trying to kick the booze .
[ترجمه ترگمان]هنوز داره سعی می کنه مشروب رو بزنه
[ترجمه گوگل]او هنوز سعی می کند طعمه بخورد

8. Now he's off the booze, he's a different person.
[ترجمه ترگمان]حالا اون داره مست می کنه، آدم دیگه ای هم هست
[ترجمه گوگل]حالا او خاموش است، او یک شخص متفاوت است

9. We need to take some booze to the party.
[ترجمه ترگمان] باید یه مقدار مشروب به مهمونی ببریم
[ترجمه گوگل]ما باید به حزب بخوریم

10. Peter has a special affinity for booze.
[ترجمه ترگمان]پیتر \"علاقه خاصی به مشروب داره\"
[ترجمه گوگل]پیتر علاقه خاصی به مشروب خوردن دارد

11. He turned to booze when his wife died.
[ترجمه ترگمان] وقتی زنش مرد، به مشروب تبدیل شد
[ترجمه گوگل]وقتی همسرش فوت کرد، او را در آغوش گرفت

12. I could smell booze on his breath.
[ترجمه ترگمان]بوی الکل روی نفسش را حس می کردم
[ترجمه گوگل]من می توانم نفس نفس بکشد

13. Her husband has been on the booze again.
[ترجمه ترگمان]شوهرش دوباره مشروب خورده
[ترجمه گوگل]شوهرش بار دیگر مجبور شده است قلیان بپزد

14. Let's go out and booze up!
[ترجمه ترگمان]بیا بریم بیرون و مشروب بخوریم!
[ترجمه گوگل]بیایید بیرون برویم و بنوشیم

You could smell the booze on him from a mile away.

از یک فرسخی بوی مشروب از او به مشام می‌رسید.


All these lads do is loll about and booze.

این نوجوانان کاری جز بی‌عاری و مشروب‌خواری نمی‌کنند.


اصطلاحات

be on the booze

زیاده مشروب الکلی خوردن


booze up

(انگلیس - عامیانه) مهمانی که در آن مشروب الکلی زیاد نوشیده شود


پیشنهاد کاربران

example: he hasn't had booze in ages
example: she was like the last time she got on the booze


به معنی ( سینه زن ) نیز هست. اصطلاح عامیانه

alcoholic drink


کلمات دیگر: