1. He consigned the task to the new comer.
[ترجمه ترگمان]او کار را به تازه وارد واگذار کرد
[ترجمه گوگل]او این وظیفه را به طرفدار جدید ارسال کرد
2. We visited the new comer without ceremony.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]ما از شرکت کننده جدید بدون مراسم بازدید کردیم
3. The new comer applied his mind to the job.
[ترجمه ترگمان]تازه وارد تصمیم خود را به کار گرفت
[ترجمه گوگل]تازه وارد، ذهن خود را به این کار اعمال کرد
4. He offered it to the first comer.
[ترجمه ترگمان]آن را به تازه وارد تقدیم کرد
[ترجمه گوگل]او آن را به اولین بازیگر ارائه داد
5. The first comer was the Sultan himself.
[ترجمه ترگمان]اولین نفر سلطان خود سلطان بود
[ترجمه گوگل]نخستین مسافر، سلطان بود
6. How's the new comer shaping ?
[ترجمه ترگمان]تازه وارد چه شکلی است؟
[ترجمه گوگل]چطور شکل جدیدی را می بینید؟
7. In the far comer was a bundle of wet straw which he assumed was the bed.
[ترجمه ترگمان]در گوشه دیگر یک بسته کاه خیس بود که به گمان خود تخت خواب بود
[ترجمه گوگل]در خیلی از موارد، بسته نرم افزاری از کاه مرطوب بود که تصور می شد تخت است
8. The two men huddled in a comer away from the awed young group.
[ترجمه ترگمان]آن دو مرد در گوشه ای کزکرده بودند که از دیدن این جوان وحشت زده دور شده بودند
[ترجمه گوگل]این دو مرد در حالی که از گروه جوان خوشحال بودند دور شدند
9. At the comer stood a green plastic rubbish skip, presumably the one where Ruggiero's letter had been left.
[ترجمه ترگمان]در گوشه خیابان یک زباله پلاستیکی سبز رنگ قرار داشت که به احتمال زیاد نامه one باقی مانده بود
[ترجمه گوگل]در بیرون از خانه یک پلاستیکی سبز پلاستیکی ایستاده بود، احتمالا آن چیزی بود که نامه Ruggiero باقی مانده بود
10. She crossed to the comer and began to throw paper all over the room.
[ترجمه ترگمان]به طرف او رفت و شروع به پرت کردن کاغذهای روی کاغذ کرد
[ترجمه گوگل]او به طرفدار رفت و شروع به پرتاب کاغذ در تمام اتاق کرد
11. They settled themselves in a comer, both facing the door so that they had instant warning of anyone's approach.
[ترجمه ترگمان]هر دو در یک گوشه ایستادند و هر دو به در رو کردند تا به کسی نزدیک شوند
[ترجمه گوگل]آنها خود را در آغوش گرفتند، هر دو در مقابل درب، به طوری که آنها هشدار سریع از رویکرد هر کسی بود
12. They were near, just around the comer, accompanied by much shouting and noise of commotion.
[ترجمه ترگمان]نزدیک او بودند، درست در گوشه ای، با فریادهای بلند و سرو صدا و هیاهو
[ترجمه گوگل]آنها در نزدیکی نزدیک، نزدیک فریاد می کشیدند و سر و صدا فراوانی داشتند
13. Away in the far comer a three piece band was manfully trying to make itself heard above the din.
[ترجمه ترگمان]در آن نزدیکی ها، یک گروه سه نفری مردانه، مردانه در تلاش بودند که خود را از سرو صدا و هیاهو به گوش برسانند
[ترجمه گوگل]در دور رفت، یک گروه سه قطعه به شدت سعی داشت خود را در بالای دین شنیده باشد
14. Every junk-heap of the Comer on this stretch they touched at and ransacked.
[ترجمه ترگمان]همه heap که در این طول کشیده بودند، دست به دست و دست و پا می زدند
[ترجمه گوگل]هر یک کیک شکسته Comer را در این قسمت قرار دادند و آنها را لمس کردند
15. I hid in my comer with my head between my knees.
[ترجمه ترگمان]با سر خود را میان زانوهایم پنهان کردم
[ترجمه گوگل]من در آغوش من با سرم بین زانوهایم مخفی شدم