معنی : فرو کردن
hold down
معنی : فرو کردن
انگلیسی به فارسی
جلوگیری کردن
ادامه دادن
نگه دارید، فرو کردن
انگلیسی به انگلیسی
• restrict to preset limitations; be responsible for
دیکشنری تخصصی
[نفت] ضامن مهار
مترادف و متضاد
فرو کردن (فعل)
steep, embed, infix, imbed, poach, jam, thrust, horn in, inculcate, dig, detrude, hold down, implant
Restrain; to check
Continue (to hold and to manage well)
جملات نمونه
1. Press and hold down the control key while you press '9'.
[ترجمه ترگمان]در حالی که ۹ دکمه را فشار می دهید، دکمه کنترل را فشار دهید
[ترجمه گوگل]در حالی که دکمه '9' را فشار دهید و کلید کنترل را فشار دهید و نگه دارید
[ترجمه گوگل]در حالی که دکمه '9' را فشار دهید و کلید کنترل را فشار دهید و نگه دارید
2. He took a dictionary to hold down the test papers for fear that they might be blown away by the wind.
[ترجمه ترگمان]او یک فرهنگ لغت را برداشت تا کاغذهای تست را برای ترس اینکه مبادا باد آن ها را از بین ببرد، پایین نگه دارد
[ترجمه گوگل]او یک فرهنگ لغت را برای نگه داشتن مقالات تست برای ترس از اینکه آنها ممکن است توسط باد منفجر شود
[ترجمه گوگل]او یک فرهنگ لغت را برای نگه داشتن مقالات تست برای ترس از اینکه آنها ممکن است توسط باد منفجر شود
3. He never could hold down a job.
[ترجمه ترگمان] اون هیچوقت نمیتونه یه شغل رو نگه داره
[ترجمه گوگل]او هرگز نمیتوانست کار را بکشد
[ترجمه گوگل]او هرگز نمیتوانست کار را بکشد
4. Despite her handicap, Jane is able to hold down a full-time job.
[ترجمه ترگمان]علی رغم نقصش، جین می تواند یک شغل تمام وقت داشته باشد
[ترجمه گوگل]با وجود معلولیت او، جین توانست کار تمام وقت را پایین نگه دارد
[ترجمه گوگل]با وجود معلولیت او، جین توانست کار تمام وقت را پایین نگه دارد
5. We must hold down the tents because of the strong wind.
[ترجمه ترگمان]ما باید چادرها رو به خاطر باد قوی نگه داریم
[ترجمه گوگل]ما باید چادر را به خاطر باد قوی نگه داریم
[ترجمه گوگل]ما باید چادر را به خاطر باد قوی نگه داریم
6. Hold down the Alt key while pressing the arrow keys.
[ترجمه ترگمان] کلید Alt رو نگه دار، در حالی که کلید تیر رو فشار میدی
[ترجمه گوگل]کلید Alt را فشار دهید و کلید های arrow را فشار دهید
[ترجمه گوگل]کلید Alt را فشار دهید و کلید های arrow را فشار دهید
7. He couldn't hold down a job after his breakdown.
[ترجمه ترگمان]بعد از شکست او نمی توانست شغلی پیدا کند
[ترجمه گوگل]او پس از شکستش نمی توانست کار را ادامه دهد
[ترجمه گوگل]او پس از شکستش نمی توانست کار را ادامه دهد
8. I have to hold down my post.
[ترجمه ترگمان]باید post رو نگه دارم
[ترجمه گوگل]من باید پستم را پایین نگه دارم
[ترجمه گوگل]من باید پستم را پایین نگه دارم
9. The government has done something to hold down food prices.
[ترجمه ترگمان]دولت کاری کرده است که قیمت های مواد غذایی را پایین نگه دارد
[ترجمه گوگل]دولت چیزی برای حفظ قیمت مواد غذایی انجام داده است
[ترجمه گوگل]دولت چیزی برای حفظ قیمت مواد غذایی انجام داده است
10. He was a chronic alcoholic and unable to hold down a job.
[ترجمه ترگمان]او یک الکلی مزمن بود و نتوانست یک کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]او الکلی مزمن بود و قادر به نگه داشتن یک کار نبود
[ترجمه گوگل]او الکلی مزمن بود و قادر به نگه داشتن یک کار نبود
11. He had never been able to hold down a job .
[ترجمه ترگمان]هرگز نتوانسته بود شغلش را نگه دارد
[ترجمه گوگل]او هرگز قادر به نگه داشتن یک کار نبود
[ترجمه گوگل]او هرگز قادر به نگه داشتن یک کار نبود
12. How could you hold down the situation?
[ترجمه ترگمان]چطور تونستی این موقعیت رو نگه داری؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان وضعیت را پایین نگه داشت؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان وضعیت را پایین نگه داشت؟
13. He was unable to hold down a job after his breakdown.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست پس از شکست او کاری انجام دهد
[ترجمه گوگل]او پس از فروپاشی او قادر به ادامه کار نبود
[ترجمه گوگل]او پس از فروپاشی او قادر به ادامه کار نبود
14. We will aim to hold down prices.
[ترجمه ترگمان]هدف ما این است که قیمت ها را پایین نگه داریم
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم قیمت ها را پایین بیاوریم
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم قیمت ها را پایین بیاوریم
پیشنهاد کاربران
نگه داشتن
Hold him down: نگهش دارید
Hold him down: نگهش دارید
موفقیت در حفظ شغل یا موقعیت ( معنای غیر رسمی )
پایین بردن
۱ - مانع شدن از حرکت با استفاده از زور
It took three men to hold him down
سه تا مرد نیاز داره تا جلوشو بگیرن
۲ - جلوی آزادی و حق و حقوق را گرفتن
The people are held down by a repressive regime.
رژیم ستمگر حق و حقوق مردم رو ازشون گرفته
۳ - در سطح پایین نگه داشتن
The rate of inflation must be held down
نرخ تورم باید پایین نگه داشته بشه
۴ - در یک شغل ماندن
He was unable to hold down a job after his breakdown
اون نتونست بعد از ازکارافتادگیش تو یه شغل ثابت بمونه
It took three men to hold him down
سه تا مرد نیاز داره تا جلوشو بگیرن
۲ - جلوی آزادی و حق و حقوق را گرفتن
The people are held down by a repressive regime.
رژیم ستمگر حق و حقوق مردم رو ازشون گرفته
۳ - در سطح پایین نگه داشتن
The rate of inflation must be held down
نرخ تورم باید پایین نگه داشته بشه
۴ - در یک شغل ماندن
He was unable to hold down a job after his breakdown
اون نتونست بعد از ازکارافتادگیش تو یه شغل ثابت بمونه
کلمات دیگر: