کلمه جو
صفحه اصلی

holiday


معنی : تعطیل، عید، روز تعطیل، روزبیکاری، تعطیل مذهبی
معانی دیگر : تعطیلی، (روز) تعطیل، فرویش، عید (جمع : فرویشان)، (بیشتر در انگلیس - معمولا جمع) ایام مرخصی، دوران تفریح و استراحت، فرویشان، روز بزرگداشت، وابسته به تعطیلات، جشنواره ای، سعید، فرخنده، عیدوار، بخشودگی، (بیشتر در انگلیس) به تعطیلات رفتن، به مرخصی تفریحی رفتن، به سفر تفریحی رفتن، رجوع شود به: holy day، بیلی هالیدای (خواننده ی جاز - امریکایی)

انگلیسی به فارسی

روزبیکاری، تعطیل، روز تعطیل، تعطیل مذهبی


تعطیلات، تعطیل، روز تعطیل، عید، روزبیکاری، تعطیل مذهبی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a day on which ordinary business activity is suspended, in commemoration or celebration of some person or event.
مشابه: celebration, vacation

(2) تعریف: a time of freedom from one's usual work or study.
مشابه: vacation

- They went to Bermuda for their holiday.
[ترجمه ب گنج جو] یکی از جزایر منطقه ی برمودا رو برای تعطیلاتشون انتخاب کردن.
[ترجمه ترگمان] آن ها برای تعطیلات خود به برمودا می رفتند
[ترجمه گوگل] آنها برای تعطیلات خود به برمودا رفتند

(3) تعریف: a religious feast or festival; holy day.
مشابه: celebration, feast, festival
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to a celebration; festive; joyful.
مشابه: convivial, festival, festive, gala

- holiday spirit
[ترجمه ترگمان] روحیه تعطیلات
[ترجمه گوگل] روح تعطیلات

(2) تعریف: designed for a holiday.
مشابه: occasional

- holiday decorations
[ترجمه ترگمان] تزئینات در تعطیلات
[ترجمه گوگل] دکوراسیون تعطیلات

• day of celebration; day when one does not work; vacation
a holiday is a period of time spent away from home for relaxation.
a holiday is also a period of time during which you are not working.

دیکشنری تخصصی

[نفت] ترک در پوشش لوله

مترادف و متضاد

تعطیل (اسم)
suspension, standstill, day-off, holiday, vacation, shutdown, sunday

عید (اسم)
feast, festival, holiday, holy day, high day

روز تعطیل (اسم)
holiday, sabbath

روزبیکاری (اسم)
holiday

تعطیل مذهبی (اسم)
holiday, holy day

celebratory day; time off


Synonyms: anniversary, break, celebration, day of rest, feast, festival, festivity, fete, few days off, fiesta, gala, gone fishing, holy day, jubilee, layoff, leave, liberty, long weekend, recess, red-letter day, saint’s day, vacation


جملات نمونه

holiday clothes

لباس عید


1. holiday clothes
لباس عید

2. the holiday spirit
روحیه ی شاد و عید گونه

3. a calendar holiday
تعطیل رسمی (برطبق سالنامه)

4. a public holiday
تعطیل عمومی

5. an official holiday
تعطیل رسمی

6. a ten-year tax holiday
بخشودگی ده ساله از مالیات

7. everybody is on holiday in august
در ماه اوت همه در مرخصی هستند.

8. friday is a holiday in iran
در ایران جمعه روز تعطیل است.

9. to make a holiday
جشن گرفتن

10. thankgiving is a movable holiday
تاریخ روز شکرگزاری سال به سال عوض می شود.

11. a work(ing) day and a holiday
روز کار و روز تعطیل

12. at the entrance of the holiday season
ابتدای فصل تعطیلات

13. in islamic countries friday is a holiday
در کشورهای اسلامی جمعه روز تعطیل است.

14. they timed the attack to coincide with a holiday
زمان حمله را طوری تنظیم کردند که با یک روز تعطیل همزمان باشد.

15. a novel which i had to read as a school holiday task
رمانی که می بایستی به عنوان تکلیف دوران تعطیلات مدرسه می خواندم

16. We had good weather on our holiday.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات خوبی داشتیم
[ترجمه گوگل]آب و هوای خوبی در تعطیلات ما داشتیم

17. I asked my boss for a holiday.
[ترجمه ترگمان]از رئیسم برای تعطیلات دعوت کردم
[ترجمه گوگل]از رئیس من برای یک تعطیلات پرسیدم

18. Did you enjoy yourselves in your holiday?
[ترجمه ترگمان]آیا شما از خودتان در تعطیلات لذت می برید؟
[ترجمه گوگل]آیا از تعطیلات خود لذت می برید؟

19. Our holiday was spoiled by bad weather.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات ما خراب و خراب بود
[ترجمه گوگل]تعطیلات ما با آب و هوای بد خراب شد

20. Holiday flights reach a peak during August.
[ترجمه ترگمان]پروازهای تعطیلات در ماه اوت به اوج خود می رسند
[ترجمه گوگل]پرواز های تعطیلات در ماه آگوست به اوج رسید

21. Spain is still our most popular holiday destination.
[ترجمه ترگمان]اسپانیا همچنان محبوب ترین مقصد ما است
[ترجمه گوگل]اسپانیا هنوز محبوب ترین مقصد تعطیلات ما است

22. Sunday is a holiday in Christian countries.
[ترجمه ترگمان]یکشنبه، تعطیلات در کشورهای مسیحی است
[ترجمه گوگل]یکشنبه تعطیلات در کشورهای مسیحی است

23. The city is in a festive / holiday mood.
[ترجمه ترگمان]این شهر در حال حاضر در حال جشن و شادی است
[ترجمه گوگل]این شهر در یک جشن جشن / تعطیلات است

a ten-year tax holiday

بخشودگی ده ساله از مالیات


They are holidaying in Keesh.

آنها تعطیلات خود را در کیش می‌گذرانند.


In Islamic countries Friday is a holiday.

در کشورهای اسلامی جمعه روز تعطیل است.


summer holidays

تعطیلات تابستان


Norooz holidays

تعطیلات نوروز


an official holiday

تعطیل رسمی


He is saving for the holidays.

او دارد برای ایام مرخصی پول می‌اندوزد.


Everybody is on holiday in August.

در ماه اوت همه در مرخصی هستند.


to make a holiday

جشن گرفتن


the holiday spirit

روحیه‌ی شاد و عیدگونه


پیشنهاد کاربران

تعطیلات

تخفیف یا معافیت مالیاتی ( حسب مورد )

This holiday is your home in sofa for two people
این جشن تو خانه رو مبل دو نفری

روز های تعطیل مثل:عید نوروز. عید فطر. . . .


A day or days when you do not go to work or school

holiday مختص انگلیسی بریتانیایی است و آمریکایی ها از واژه vacation استفاده می کنند.

holiday ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: تعطیلات
تعریف: روز یا روزهایی که شخص شاغل کار نمی‏کند و به فراغت می‏گذراند

Holidayبرای تعطیلات رسمی توی تقویم و سالنامه ها، تعطیلات عمومی، تعطیلات ملی، عید کریسمس، هالووین و تعطیلات مذهبی به کار میره اما برای جشن تولد به کار نمیره.
Example: İn the observance of the holiday we
will closed.
National Holiday
General Holiday

یه چیزی هم بگم holidayاز کلمه ی holyگرفته شده.
Example: holy month of Ramezan

تو امریکا holiday رو برای بچه مدرسه ای ها به کار میبرن و کارمندی که کار میکنه تو امریکا و بخواد مرخصی بگیره یا بره تعطیلات، از vacationاستفاده میکنن نهHoliday.


کلمات دیگر: