کلمه جو
صفحه اصلی

alertly


هوشیارانه، بچابکی

انگلیسی به فارسی

هشدار


انگلیسی به انگلیسی

• watchfully, vigilantly; warily; promptly, quickly

جملات نمونه

1. he dodged hassan's blows alertly
او با چستی ضربه های حسن را جاخالی داد.

2. Only Reboulet alertly had stopped in the baseline, midway between first and second.
[ترجمه ترگمان]فقط Reboulet هوشیارانه در خط پایه متوقف شده بود، نیمه اول و دوم
[ترجمه گوگل]فقط Reboulet آگاهانه در پایه متوقف شده بود، نیمه راه بین اول و دوم

3. Formula for listening alertly Pay attention Allow plenty of time to listen.
[ترجمه ترگمان]Formula برای گوش دادن به دقت توجه خود را صرف گوش دادن به زمان کافی برای گوش دادن می کند
[ترجمه گوگل]فرمول گوش دادن به صورت هشدار توجه کنید زمان زیادی را برای گوش دادن بگذارید

4. The reporter arrives alertly, "Happy net " poll when initiate " can if there is sad net, you go?
[ترجمه ترگمان]گزارشگر با زیرکی وارد می شود، نظرسنجی شبکه شادی که \" می تواند اگر تور غم انگیزی وجود داشته باشد، شما کجا می روید؟
[ترجمه گوگل]خبرنگار هشدار می دهد، نظرسنجی 'مبارک خالص' هنگام شروع 'می تواند در صورتی که شبکه غم انگیز وجود دارد، شما بروید؟

5. Jordan looked at him alertly, cheerfully, without answering.
[ترجمه ترگمان]جور دن بی آن که جواب بدهد به او نگاه کرد، با خوشحالی و خوشحالی به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]اردن هشدار، شاد و بدون پاسخ به او نگاه کرد

6. As we learn to be alertly and calmly present in our meditation, a deeper intimacy with ourselves and with the world will arise.
[ترجمه ترگمان]همان طور که یاد می گیریم هوشیارانه و با آرامش در تفکر خود حاضر باشیم، دوستی عمیق تر با خودمان و جهان بوجود خواهد آمد
[ترجمه گوگل]همانطور که ما یاد می گیریم که در مراقبه ما آرام و آرام باشیم، صمیمیت عمیق تر با خود و جهان برقرار می شود

7. Motion measures: Passing much further distance by bicycle alertly only is insufficient, the resistance that in cycling, encounters can carry your good figure.
[ترجمه ترگمان]اقدامات حرکت: از کنار گذاشتن فاصله بیشتر با دوچرخه فقط کافی است، مقاومت در برابر دوچرخه سواری می تواند اندام خوب شما را حمل کند
[ترجمه گوگل]اقدامات حرکت: فاصله بسیار بیشتری با دوچرخه را به آرامی تنها ناکافی است؛ مقاومت که در برخورد دوچرخه سواری با شماست، می تواند علامت خوب شما را حمل کند

8. The apostle alertly made a citation for the limited control motors.
[ترجمه ترگمان]apostle هوشیارانه به موتور کنترل محدود استناد کرد
[ترجمه گوگل]رسول به شدت برای موتورهای کنترل محدود نقل قول داد

9. And can discover alertly slightly, these 3 users are systematic manager actually.
[ترجمه ترگمان]و می تواند هوشیارانه متوجه شود، این ۳ کاربر در واقع یک مدیر نظام مند هستند
[ترجمه گوگل]و می تواند به آرامی کشف کمی، این 3 کاربر در واقع سیستم منظم است

10. Make fun of downstream alertly spatial security, had better be beautiful with meadow or board, avoid cement ground and waxed area.
[ترجمه ترگمان]اگر امنیت فضایی را هوشیارانه انجام دهید، بهتر است با چمن یا تخته زیبا باشید، از زمین سیمان و سطح براق اجتناب کنید
[ترجمه گوگل]لذت بردن از حفاظت فضایی هشداردهنده در پایین رودخانه، بهتر است با علفزار یا هیئت مدیره زیبا باشید، از زمین سیمان و ناحیه ریزشده جلوگیری کنید

11. I arrive alertly recently, net of the journey that carry Cheng already 3 inferior " guarantee slip door " incident issues official statement.
[ترجمه ترگمان]من به تازگی به سمت تور سفر که چنگ چنگ را ۳ \"۱\" رده پایین \" حمل می کند، می رسم که در بیانیه رسمی مساله حادثه را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]من اخیرا اخطار می دهم، بدون در نظر گرفتن سفر که حمل Cheng 3 در حال حاضر 3 تضمین لغزش درب پایین تری بیانیه رسمی

12. The user wants to be able to see alertly a little only, especially batteries, metallic contact place can have apparent has used nick.
[ترجمه ترگمان]کاربر می خواهد که بتواند هوشیارانه تنها کمی، به خصوص باتری، و مکان تماس فلزی را با دقت ببیند
[ترجمه گوگل]کاربر می خواهد برای دیدن تنها به صورت هشدار، به ویژه باتری ها، محل تماس متال می تواند آشکار است استفاده از نام مستعار

13. The dog sat quietly with us, looking alertly into the distance and radiating a profound sense of peace and power.
[ترجمه ترگمان]سگ به آرامی با ما نشست و با احتیاط به فاصله دور نگاه کرد و احساس آرامش و قدرت از او ساطع می شد
[ترجمه گوگل]سگ بی سر و صدا با ما نشست، به آرامی به دور نگاه کرد و حس عمیق صلح و قدرت را بیان کرد

14. Then she saw it and alertly avoided it at the very last moment.
[ترجمه ترگمان]سپس آن را دید و در آخرین لحظه از آن پرهیز کرد
[ترجمه گوگل]سپس او آن را دید و به آرامی از آخرین لحظه آن را اجتناب کرد


کلمات دیگر: