کلمه جو
صفحه اصلی

conveniently


بطورراحت ,براحتی

انگلیسی به فارسی

به راحتی


انگلیسی به انگلیسی

• comfortably; handily

جملات نمونه

1. Conveniently, her parents are often willing to babysit.
[ترجمه حمید سانی] والدینش بیشتر مایل هستن که پرستاربچه بگیرن
[ترجمه ترگمان]والدین او اغلب مایل به پرستاری از کودکان هستند
[ترجمه گوگل]به راحتی، والدین او اغلب مایل به مراقبت از نوزاد هستند

2. Conveniently overlooking the fact that she wouldn't be able to meet the commitment, she agreed enthusiastically.
[ترجمه ترگمان]او با شور و هیجان موافقت کرد که Conveniently نادیده گرفتن این حقیقت که او قادر نخواهد بود تعهد را برآورده کند، با شور و هیجان موافقت کرد
[ترجمه گوگل]او با مشتاقانه ملاقات کرد و به راحتی به این واقعیت که او قادر به برآورده کردن تعهد نیست نگاهی بیندازد

3. These factors can be conveniently categorized under three headings.
[ترجمه ترگمان]این عوامل را می توان به راحتی تحت سه عنوان طبقه بندی کرد
[ترجمه گوگل]این عوامل را می توان به سه دسته تقسیم کرد

4. A boutique and beauty salon are conveniently located within the grounds.
[ترجمه ترگمان]یک سالن زیبایی و بوتیک به راحتی در محوطه قرار دارد
[ترجمه گوگل]یک بوتیک و سالن زیبایی به راحتی در محوطه قرار دارد

5. The hotel is conveniently located near the airport.
[ترجمه رز] هتل در جای مناسبی در نزدیکی فرودگاه واقع شده است .
[ترجمه ترگمان]هتل به راحتی در نزدیکی فرودگاه قرار دارد
[ترجمه گوگل]این هتل به راحتی در نزدیکی فرودگاه واقع شده است

6. "Lyrical Ballads" conveniently marks the beginning of nineteenth-century poetry.
[ترجمه ترگمان]\"Ballads Lyrical\" به راحتی شروع شعر قرن نوزدهم را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]'شعرهای شعر' به راحتی شعر قرن نوزدهم را نشان می دهد

7. An earlier report, implicating the government, had been conveniently swept under the carpet.
[ترجمه ترگمان]یک گزارش قبلی که دولت را به راحتی در زیر فرش جمع کرده بود
[ترجمه گوگل]گزارش قبلی مبنی بر دخالت دولت، به راحتی تحت فرش قرار گرفت

8. Your accommodation is conveniently located within walking distance of the town centre.
[ترجمه ترگمان]محل اقامت شما در فاصله پیاده مرکز شهر قرار دارد
[ترجمه گوگل]محل اقامت شما به راحتی در فاصله نزدیک از مرکز شهر واقع شده است

9. He conveniently forgot to tell me he was married.
[ترجمه ترگمان]اون به راحتی یادش رفت بهم بگه که ازدواج کرده
[ترجمه گوگل]او به راحتی فراموش کرد که به من بگوید که ازدواج کرده است

10. The hotel is conveniently situated close to the beach and the shops.
[ترجمه ترگمان]هتل به راحتی در نزدیکی ساحل و مغازه ها قرار دارد
[ترجمه گوگل]این هتل به راحتی در نزدیکی ساحل و مغازه ها قرار دارد

11. The report can be conveniently divided into three main sections.
[ترجمه ترگمان]این گزارش می تواند به راحتی به سه بخش اصلی تقسیم شود
[ترجمه گوگل]گزارش به راحتی می تواند به سه بخش اصلی تقسیم شود

12. It was very conveniently situated just across the road from the City Reference Library.
[ترجمه ترگمان]خیلی راحت روی جاده از کتابخانه مرجع شهر قرار داشت
[ترجمه گوگل]این بسیار راحت فقط در سراسر جاده از کتابخانه مرجع شهر واقع شده است

13. At that time, ice cream couldn't be conveniently bought in a store.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان، بستنی به راحتی نمی شد از مغازه خرید
[ترجمه گوگل]در آن زمان، بستنی را نمی توان به راحتی در فروشگاه خریداری کرد

14. The house is conveniently situated near the station and the shops.
[ترجمه ترگمان]خانه به راحتی کنار ایستگاه و مغازه ها قرار دارد
[ترجمه گوگل]خانه به راحتی در نزدیکی ایستگاه و مغازه قرار دارد

15. Conveniently, he had developed amnesia about that part of his life.
[ترجمه ترگمان]Conveniently، اون در مورد اون قسمت از زندگیش فراموشی گرفته بود
[ترجمه گوگل]به راحتی، او در این بخش از زندگی خود، آمین ها را توسعه داده است

پیشنهاد کاربران

براحتی

به سهولت

بطور مناسبی

مصلحتا؛ از روی مصلحت

به راحتی - به آسانی - به رندی - سر راست
اگه با شماره تلفن ( phone number ) بیاد رُند معنا میده ( با convenient هم میتونه بیاد )
اگه با آدرس بیاد ( conveniently located at ) معنی سر راست میگیره. یعنی به راحتی قابل پیدا کردنه
🔺️Convenience : آسودگی - رندی ( n )
🔺️Convenient : آسان - رند ( adj )
🔺️Conveniently : معنیشو گفتیم ( adv )

شاید بتوان گفت: از اقبال بلند/ از بخت خوب


کلمات دیگر: