1. go (or fly) off at a tangent
(تفکر یا روال کار و غیره) ناگهان تغییر جهت دادن،کج رفتن
2. The conversation went off at a tangent.
[ترجمه ترگمان]گفت و گو خاموش شد
[ترجمه گوگل]مکالمه در یک مماس انجام شد
3. The sine function, hyperbolic tangent, and other non-linear variations on these basic ideas have also been used.
[ترجمه ترگمان]تابع سینوسی، تانژانت hyperbolic و سایر تغییرات غیر خطی روی این ایده های اصلی نیز مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]تابع سینوسی، مبهم هیپربولیک و سایر تغییرات غیر خطی در این ایده های اساسی نیز مورد استفاده قرار گرفته است
4. For a competitive equilibrium, this line must be tangent to the individual's indifference curve.
[ترجمه ترگمان]برای یک تعادل رقابتی، این خط باید مماس با منحنی بی تفاوتی فرد باشد
[ترجمه گوگل]برای یک تعادل رقابتی، این خط باید منحنی بی حوصلگی فرد باشد
5. Loretta's mind went off at a tangent.
[ترجمه ترگمان] ذهن \"لورتا\" رفته بود به یه تماس
[ترجمه گوگل]ذهن Loretta در یک مماس رفت
6. Don't fly off at a tangent, we are talking about the money problem.
[ترجمه ترگمان]با یک مماس دور نشوید، ما در مورد مساله پول صحبت می کنیم
[ترجمه گوگل]در یک مماس پرواز نکنید، ما در مورد مشکل پول صحبت می کنیم
7. Helmholtz Equation's high precision tangent and adjoint mode was set up based on GCR.
[ترجمه ترگمان]tangent با دقت بالا و حالت الحاقی Helmholtz بر پایه GCR تنظیم شد
[ترجمه گوگل]حالت مماس با دقت بالا و حالت وابسته Helmholtz Equation بر اساس GCR تنظیم شده است
8. The tangent stiffness matrix is obtained from the engineering strain and the principle for determining the limit point and bifurcation point is given.
[ترجمه ترگمان]ماتریس سفتی تانژانت از کرنش مهندسی و اصل تعیین نقطه حدی و مساله bifurcation بدست می آید
[ترجمه گوگل]ماتریس سختی مماسی با استفاده از سویه مهندسی به دست می آید و اصل برای تعیین نقطه محدود و نقطه تقسیم بندی داده می شود
9. According to the calculation theory, the tangent vector, the velocity and the normal vector on a given point of the circle of tool nose are coplanar.
[ترجمه ترگمان]براساس نظریه محاسبات، بردار مماس، سرعت و بردار نرمال در یک نقطه داده شده از دایره بینی ابزار همسطح هستند
[ترجمه گوگل]با توجه به نظریه محاسبات، بردار مماس، سرعت و بردار عادی در یک نقطه معینی از دایره بینی ابزار همپوشانی هستند
10. This paper introduces the ideal transformer equivalence and Tangent parameter characteristic of lossless reprocical two-port network.
[ترجمه ترگمان]این مقاله هم ارزی ترانسفورماتور ایده آل و مشخصه پارامتر Tangent را برای شبکه دو پورت معرفی می کند
[ترجمه گوگل]در این مقاله معادله ترانسفورماتور ایده آل و پارامتر Tangent مشخصه شبکه دو پورت بازدارنده از دست رفته است
11. The problem of attaining the tangent equation of a certain point on a quadratic curve is basically solved in plane analytical geometry.
[ترجمه ترگمان]مشکل رسیدن به معادله تانژانت یک نقطه مشخص در منحنی درجه دو اساسا در هندسه تحلیلی صفحه حل می شود
[ترجمه گوگل]مشکل رسیدن به معادله مماس یک نقطه خاص در یک منحنی درجه دوم اساسا در هندسه تحلیلی هواپیما حل می شود
12. Expression to compute the arc tangent of ( float ).
[ترجمه ترگمان]عبارت است از محاسبه تانژانت قوس (شناور)
[ترجمه گوگل]بیان برای محاسبه مماس قوس از (شناور)
13. Then, if I choose any vector in that tangent plane.
[ترجمه ترگمان]سپس، اگر هر بردار را در آن صفحه تانژانت انتخاب کنم
[ترجمه گوگل]سپس اگر من هر بردار را در این هواپیما مماس را انتخاب کنم
14. So the derivative in any direction, tangent to g equals c, should be the directional derivative of f, in any such direction, should be zero.
[ترجمه ترگمان]بنابراین مشتق در هر جهت، تانژانت [ g ] برابر c است، باید مشتق جهت دار f در هر مسیر باشد، باید صفر باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین مشتق در هر جهت، مماسی به g برابر با c، باید مشتق هدفی f باشد، در هر جهت، باید صفر باشد
15. He never sticks to the point but keeps going off at a tangent.
[ترجمه فاطمه عبدی] او هیچ وقت موضوع اصلی رو دنبال نمی کنه به جاش همش بحثو عوض می کنه.
[ترجمه ترگمان] اون هیچ وقت به اصل مطلب اشاره نمیکنه ولی یه تماس ازش میگیره
[ترجمه گوگل]او هرگز به نقطه ای نرسیده، اما در یک مماس نگه می دارد