1. Saturate the meat in the mixture of oil and herbs.
[ترجمه سمیرا] گوشت را در مخلوط روغن و علف آغشته کنید
[ترجمه ترگمان]گوشت را در مخلوطی از روغن و علف خشک کنید
[ترجمه گوگل]گوشت را در مخلوط روغن و گیاهان اشباع کنید
2. Water poured through the hole, saturating the carpet.
[ترجمه ترگمان]اب از سوراخ جاری شد و فرش را پر از آب کرد
[ترجمه گوگل]آب از طریق سوراخ ریخت و فرش را اشباع کرد
3. In the last days before the vote, both sides are saturating the airwaves.
[ترجمه ترگمان]در آخرین روز قبل از رای گیری، هر دو طرف امواج رادیویی را پر کرده اند
[ترجمه گوگل]در روزهای گذشته قبل از رای گیری، هر دو طرف موجب اشباع هوا می شوند
4. Fish oils are less saturated than animal fats.
[ترجمه ترگمان]روغن ماهی نسبت به چربی های حیوانی از چربی اشباع شده کم تر است
[ترجمه گوگل]روغن ماهی کمتر از چربی های حیوانی اشباع شده است
5. The grass had been saturated by overnight rain.
[ترجمه ترگمان]علف با باران شبانه پر شده بود
[ترجمه گوگل]چمن از باران شبانه اش پر شده بود
6. The sittingroom was saturated with perfume.
[ترجمه ترگمان]The از عطر اشباع شده بود
[ترجمه گوگل]اتاق نشیمن با عطر اشباع شد
7. Our culture is saturated with television and advertising.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ ما از تلویزیون و تبلیغات اشباع شده است
[ترجمه گوگل]فرهنگ ما با تلویزیون و تبلیغات تبلیغ شده است
8. As the market was saturated with goods and the economy became more balanced, inflation went down.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بازار از کالاها اشباع شد و اقتصاد متعادل شد، تورم کاهش یافت
[ترجمه گوگل]همانطور که بازار با کالاهای اشباع شد و اقتصاد متعادل تر شد، تورم پایین آمد
9. Diets that are high in saturated fat and cholesterol tend to clog up our arteries, thereby reducing the blood flow to our hearts and brains.
[ترجمه ترگمان]Diets که در چربی اشباع شده و کلسترول بالا هستند تمایل دارند شریان ها را مسدود کنند در نتیجه جریان خون را به قلب و مغز ما کاهش می دهند
[ترجمه گوگل]رژیم های غذایی که دارای چربی اشباع شده و کلسترول هستند، تمایل دارند که رگ های خونی ما را مسدود کنند، بنابراین جریان خون به دل و مغز ما کاهش می یابد
10. It's pouring down outside - I'm absolutely saturated!
[ترجمه ترگمان]داره از اون بیرون تراوش می کنه - من کاملا اشباع شدم!
[ترجمه گوگل]این بیرون ریختن - من کاملا اشباع شده ام!
11. Cashews rich in saturated fat, should be avoided.
[ترجمه ترگمان]باید از چربی اشباع شده از چربی اشباع شده اجتناب کرد
[ترجمه گوگل]بادام زمینی غنی از چربی اشباع شده باید اجتناب شود
12. I went out in the rain and got saturated.
[ترجمه ترگمان]داخل باران رفتم و آب شدم
[ترجمه گوگل]من در باران رفتم و اشباع شدم
13. Butter and cream contain a lot of saturated fats.
[ترجمه ترگمان]کره و کرم حاوی چربی های اشباع شده فراوانی هستند
[ترجمه گوگل]کره و کرم دارای مقدار زیادی چربی اشباع هستند
14. Since the US market has now been saturated, drug dealers are looking to Europe.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که بازار آمریکا اکنون اشباع شده است، فروشندگان مواد مخدر به اروپا نگاه می کنند
[ترجمه گوگل]از آنجا که بازار آمریکا در حال حاضر اشباع شده است، فروشندگان مواد مخدر به اروپا می روند
15. The market has been saturated with paintings like that.
[ترجمه ترگمان]بازار از نقاشی ها مثل این اشباع شده است
[ترجمه گوگل]بازار با نقاشی های مشابه پر شده است