کلمه جو
صفحه اصلی

ignition


معنی : هیجان، احتراق، اشتعال، سیستم جرقه، اتش گیری
معانی دیگر : افروزش، گیرش، (موتور) افروزگر، (شیمی - گرم کردن ترکیب تا حد احتراق کامل یا دگرگونی شیمیایی) سوزش، سوزشگری

انگلیسی به فارسی

سوزش، احتراق، اتش گیری، اشتعال، هیجان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of igniting or state of being ignited.

(2) تعریف: a device for igniting something by means of friction, an electrical spark, or the like; in an internal combustion engine, the device or system that ignites the fuel to start the engine.

(3) تعریف: in an automobile or the like, the switch that activates the ignition system.

• act of igniting or causing to burn; state of catching fire
the ignition is the part of a car's engine which ignites the fuel and starts the car; also used of the keyhole where you put a key in order to start the engine.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] 1- احتراق، اشتعال، افروزش، گیرش (موتور) افروزگر 2- ( گرم کردن ترکیب تا حد احتراق کامل یا دگرگونی شیمیایی ) سوزش، سوزشگرى
[عمران و معماری] اشتعال - احتراق - گیرش - افروزش - افت حرارتی - افت سرخ شده - افت در اثر احتراق - اتلاف احتراقی
[برق و الکترونیک] اشتعال، جرقه
[مهندسی گاز] احتراق، اشتعال

مترادف و متضاد

هیجان (اسم)
fit, fret, boil, excitation, agitation, excitement, thrill, frenzy, dither, titillation, fission, ignition, tornado, fever, tempest, lather, hysterics, unco, snit, stour

احتراق (اسم)
inflammation, combustion, ignition, lighting

اشتعال (اسم)
combustion, ignition, lighting

سیستم جرقه (اسم)
ignition

اتش گیری (اسم)
ignition, inflammability

جملات نمونه

1. ignition control
(اتومبیل) تنظیم جرقه

2. ignition current
(اتومبیل) جریان احتراق

3. ignition temperature
دمای افروزش،حرارت احتراق

4. the ignition key
(در موتورهای درونسوز) کلید افروزش،کلید احتراق

5. the ignition of a fire with high flames
افروزش آتشی با شعله های بلند

6. have you switched the ignition on?
کلید احتراق را چرخاندی (روشن کردی)؟

7. The device automatically disconnects the ignition.
[ترجمه ترگمان]دستگاه به طور خودکار احتراق را قطع می کند
[ترجمه گوگل]دستگاه به طور خودکار جرقه را قطع می کند

8. He fumbled the key into the ignition.
[ترجمه ترگمان]کلید را پیدا کرد
[ترجمه گوگل]او کلیدی را درون آتش گرفت

9. The device automatically disconnects the ignition when the engine is switched off.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که موتور خاموش می شود دستگاه به طور خودکار احتراق را قطع می کند
[ترجمه گوگل]وقتی موتور خاموش می شود، دستگاه به طور خودکار سوئیچ را قطع می کند

10. The ignition of methane gas killed eight men.
[ترجمه ترگمان]احتراق گاز متان هشت مرد را کشت
[ترجمه گوگل]احتراق گاز متان هشت مرد را کشت

11. The key had been left in the ignition.
[ترجمه ترگمان]کلید آن را روشن کرده بودند
[ترجمه گوگل]کلیدی در احتراق باقی مانده است

12. All burners have automatic ignition and re-ignition.
[ترجمه ترگمان]همه مشعل های احتراق اتوماتیک و اشتعال مجدد هستند
[ترجمه گوگل]همه مشعل ها دارای آتش سوزی خودکار و دوباره احتراق هستند

13. Check the ignition system for faults.
[ترجمه ترگمان]سیستم احتراق را برای خطاها بررسی کنید
[ترجمه گوگل]سیستم اشتعال را برای گسل ها بررسی کنید

14. He fumbled the key into the ignition with numb fingers.
[ترجمه ترگمان]کلید را با انگشتان بی حس خود جستجو کرد
[ترجمه گوگل]او با انگشتان محکم کلید را به سوپاپ سوق داد

15. Charlotte switched off the ignition and climbed out.
[ترجمه ترگمان]شارلوت موتور روشن را خاموش کرد و از خانه بیرون رفت
[ترجمه گوگل]شارلوت سوئیچ را خاموش کرد و صعود کرد

the ignition of a fire with high flames

افروزش آتشی با شعله‌های بلند


the ignition key

(در موتورهای درون‌سوز) کلید افروزش، کلید احتراق


have you switched the ignition on?

کلید احتراق را چرخاندی (روشن کردی)؟


اصطلاحات

ignition control

(اتومبیل) تنظیم جرقه


ignition current

(اتومبیل) جریان احتراق


ignition temperature

دمای افروزش، حرارت احتراق


پیشنهاد کاربران

گیرش گیربکس. مربوط به ریتارد خودروهای سنگین

استارت ماشین

استارت ماشین ( بخشی که داخل اتاق خودرو و در کنار فرمان قرار دارد و سوئیچ رابرای روشن کردن خودرو، داخل آن فرو کرده و می چرخانیم. )

آتش زنی ، جرقه زنی

سوخت سوزی ، سوخت افروزی

آتشزنه

The place where you put in the key to make a car's engine start.

جا کلیدی ماشین

اتصال کوتاه، مدار کوتاه ( برق )

پروسه روشن کردن موتور های مثلاً ماهواره ها

ignition اشتعال

combustion احتراق


کلمات دیگر: