کلمه جو
صفحه اصلی

undefined


معنی : تعریف نشده
معانی دیگر : تعریف نشده

انگلیسی به فارسی

نامعلوم، نامشخص، مبهم، گنگ


(کلمه) تعریف نشده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of defined.
متضاد: explicit, stated
مشابه: amorphous

• not defined, not having been given a definition, unclear in form or extent

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] تعریف نشده
[ریاضیات] تعریف نشده

مترادف و متضاد

تعریف نشده (صفت)
undefined

جملات نمونه

1. The money was lent for an undefined period of time.
[ترجمه ترگمان]پول برای مدتی نامعلوم قرض گرفته شد
[ترجمه گوگل]این پول برای یک دوره نامشخص قرض داده شد

2. His power is undefined, and therefore unlimited.
[ترجمه ترگمان]قدرت او تعریف نشده و بنابراین نامحدود است
[ترجمه گوگل]قدرت او نامشخص است و بنابراین نامحدود است

3. The undefined world of my dark surroundings mingled with my black thoughts.
[ترجمه ترگمان]دنیای نامشخص اطراف من با افکار سیاهی آمیخته بود
[ترجمه گوگل]دنیای ناشناخته محیط اطراف تاریک من با افکار سیاه من مخلوط شده است

4. The house loomed undefined, a large bulk between her and the milky sky.
[ترجمه ترگمان]خانه، نامشخص، یک جثه بزرگ بین او و آسمان شیری پدیدار شده بود
[ترجمه گوگل]این خانه نامشخص بود، یک فضای بزرگ بین او و آسمان شیری

5. The undefined portion covered what occurred in Lawrence, above, an appropriation with the consent of the owner.
[ترجمه ترگمان]قسمت نامعلوم آن چیزی را که در لارنس، بالا، یک تصرف با رضایت صاحب آن رخ داده بود، پوشانده بود
[ترجمه گوگل]بخش نامشخص آنچه را که در لورنس اتفاق افتاده است، در بالا، تخصیص داده است با موافقت مالک

6. It seems to be an undefined variable.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک متغیر تعریف نشده باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک متغیر نامشخص است

7. Undefined truth-values in the square of opposition cannot be used as a simple proposition in hypothetical syllogisms vaguely.
[ترجمه ترگمان]به طور مبهم، مقادیر واقعی در میدان تعارض را نمی توان به عنوان یک گزاره ساده در قیاس منطقی فرضی مورد استفاده قرار داد
[ترجمه گوگل]ارزش حقیقت نامشخص در مربع مخالف به عنوان یک قاعده ساده در خطاهای احتمالی مبهم نیست

8. Incrementing an undefined local variable is 9 - 10 times slower than a pre - initialized one.
[ترجمه ترگمان]تعیین یک متغیر محلی نامعلوم ۹ - ۱۰ برابر کندتر از یک متغیر قبل از راه اندازی است
[ترجمه گوگل]افزایش یک متغیر محلی نامشخص 9 تا 10 برابر آهسته تر از یک مقدار از پیش تعیین شده است

9. Both null and undefined macros expand to null strings, but a macro defined as a null string is considered defined in preprocessing expressions.
[ترجمه ترگمان]هر دو macros خنثی و نامعین به رشته های صفر بسط می یابند، اما یک ماکرو به صورت یک رشته صفر در حالت پیش پردازش تعریف می شود
[ترجمه گوگل]ماکروهای null و undefined به رشتههای null گسترش می یابند، اما ماکروی که به عنوان یک رشته صفر تعریف شده است در اصطلاحات پیش پردازش تعریف می شود

10. Thus, sequences of characters that escape sequences cause undefined behavior.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، توالی شخصیت هایی که از توالی فرار می کنند باعث رفتار نامشخص می شوند
[ترجمه گوگل]بنابراین، دنباله ای از شخصیت هایی که از توالی ها فرار می کنند، رفتار نامشخصی را ایجاد می کنند

11. The result is undefined that is, there is no standard behavior defined for concatenating the two different types.
[ترجمه ترگمان]نتیجه این است که هیچ رفتار استانداردی برای الحاق دو نوع متفاوت وجود ندارد
[ترجمه گوگل]نتیجه تعریف نشده است؛ رفتار معمولی برای ترکیب دو نوع مختلف تعریف نشده است

12. The result undefined and will probably result in a serious run - time failure.
[ترجمه ترگمان]نتیجه نامعلوم و احتمالا منجر به شکست قطعی طولانی مدت خواهد شد
[ترجمه گوگل]نتیجه نامشخص و احتمالا منجر به شکست جدی زمان اجرا خواهد شد

13. It will assist you in undefined symbol errors eliminating.
[ترجمه ترگمان]این کار به شما در رفع خطاهای علامت نامشخص و حذف کمک می کند
[ترجمه گوگل]این کار به شما کمک می کند تا خطاهای نماد نامشخص را از بین ببرید

14. Our pilgrim remained stupefied with undefined apprehensions.
[ترجمه ترگمان]pilgrim که از ترس و وحشت گیج شده بودند، بهت زده ماندند
[ترجمه گوگل]زائر ما با دغدغه های نامشخص باقی ماند

15. He turned an expression of undefined appeal toward Scobie.
[ترجمه ترگمان]او حالتی حاکی از appeal به خود گرفت و به سوی Scobie رفت
[ترجمه گوگل]او بیان تجدید نظر نامناسب به Scobie را بیان کرد


کلمات دیگر: