خالی کردن، تهی کردن، بار خالی کردن، رجوع شود به: unload
off load
خالی کردن، تهی کردن، بار خالی کردن، رجوع شود به: unload
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: off-loads, off-loading, off-loaded
حالات: off-loads, off-loading, off-loaded
• : تعریف: to unload (a ship or airplane, or passengers or goods therefrom).
• if you offload something that you do not want, you get rid of it, especially by giving it to someone else; an informal use.
when goods are offloaded from a container or vehicle, they are removed from it, usually after being transported somewhere.
when goods are offloaded from a container or vehicle, they are removed from it, usually after being transported somewhere.
دیکشنری تخصصی
[کامپیوتر] انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار می شود، قرار دادن داده ها در یکدستگاه جانبی .
جملات نمونه
1. Prices have been cut by developers anxious to offload unsold apartments.
[ترجمه ترگمان]قیمت ها توسط توسعه دهندگان برای انتقال آپارتمان های unsold کاهش پیدا کرده اند
[ترجمه گوگل]توسعه دهندگان با کاهش قیمت آپارتمان های فروخته نشده، قیمت ها را کاهش داده اند
[ترجمه گوگل]توسعه دهندگان با کاهش قیمت آپارتمان های فروخته نشده، قیمت ها را کاهش داده اند
2. It's nice to have someone you can offload your problems onto.
[ترجمه ترگمان]خوبه که کسی رو داشته باشی که بتونی مشکلاتت رو حل کنی
[ترجمه گوگل]خوب است کسی که بتواند مشکلات شما را برطرف کند
[ترجمه گوگل]خوب است کسی که بتواند مشکلات شما را برطرف کند
3. I've managed to offload some of our old furniture onto a friend who's just bought a house.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم چند تا از اثاثیه قدیمی مان را روی یک دوست که تازه یک خانه خریده بود، بندازم
[ترجمه گوگل]من موفق شده ام برخی از مبلمان قدیمی خود را بر روی یک دوست که فقط یک خانه را خریداری کرد
[ترجمه گوگل]من موفق شده ام برخی از مبلمان قدیمی خود را بر روی یک دوست که فقط یک خانه را خریداری کرد
4. They were desperate to offload the kids for a few hours.
[ترجمه ترگمان]تا چند ساعت دیگه بچه هارو خونه میندازه
[ترجمه گوگل]آنها ناامید شدند تا بچه ها را چند ساعت بگذارند
[ترجمه گوگل]آنها ناامید شدند تا بچه ها را چند ساعت بگذارند
5. You should try and offload some of your duties and relax more, instead of spending all day at the office.
[ترجمه ترگمان]باید سعی کنید برخی از وظایف خود را انتقال دهید و بیشتر استراحت کنید، به جای اینکه تمام روز را در اداره صرف کنید
[ترجمه گوگل]شما باید بعضی از وظایف خود را امتحان کنید و بارگیری کنید و بیشتر بخاطر صرف تمام روز در دفتر بمانید
[ترجمه گوگل]شما باید بعضی از وظایف خود را امتحان کنید و بارگیری کنید و بیشتر بخاطر صرف تمام روز در دفتر بمانید
6. The bank are trying to offload some of their US holdings.
[ترجمه ترگمان]این بانک می کوشد تا برخی از دارایی های ایالات متحده را تخلیه کند
[ترجمه گوگل]این بانک در تلاش است تا برخی از دارایی های ایالات متحده خود را تخلیه کند
[ترجمه گوگل]این بانک در تلاش است تا برخی از دارایی های ایالات متحده خود را تخلیه کند
7. Kouao tried to offload Anna on to a family who had done childminding for her in the past.
[ترجمه ترگمان]Kouao سعی کرد آنا را به خانواده ای که در گذشته برای او کار کرده بودند، معرفی کند
[ترجمه گوگل]کواو سعی کرد آنا را به خانواده ای که در گذشته از کودکی برای او انجام داده بود، جدا کند
[ترجمه گوگل]کواو سعی کرد آنا را به خانواده ای که در گذشته از کودکی برای او انجام داده بود، جدا کند
8. Do your 10 GbE Blade solutions support TCP offload?
[ترجمه ترگمان]آیا ۱۰ راه حل تیغه GbE شما پشتیبانی TCP را پشتیبانی می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا راه حل های 10 GbE Blade شما از تخلیه TCP پشتیبانی می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا راه حل های 10 GbE Blade شما از تخلیه TCP پشتیبانی می کند؟
9. A number of improvements in network adapters that offload protocol processing from the host processor are provided.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از بهبودها در adapters شبکه که پردازش پروتکل را از پردازنده میزبان تخلیه می کنند فراهم شده است
[ترجمه گوگل]تعدادی پیشرفت در آداپتورهای شبکه ای که پردازش پروتکل را از پردازنده میزبان خارج می کنند ارائه می شوند
[ترجمه گوگل]تعدادی پیشرفت در آداپتورهای شبکه ای که پردازش پروتکل را از پردازنده میزبان خارج می کنند ارائه می شوند
10. Thus, we can offload most of the compound OT work onto the client side.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما می توانیم بیشتر این ترکیب را تخلیه کنیم و بر روی طرف کلاینت کار کنیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما می توانیم بسیاری از کار OT کاملی را بر روی طرف مشتری انجام دهیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما می توانیم بسیاری از کار OT کاملی را بر روی طرف مشتری انجام دهیم
11. It can be configured to offload cache to disk if the memory cache is full (via the disk offload function).
[ترجمه ترگمان]اگر حافظه نهان حافظه کامل است (از طریق تابع تخلیه دیسک)، ممکن است برای تخلیه حافظه نهان به دیسک شکل گیرد
[ترجمه گوگل]این می تواند پیکربندی شده برای تخلیه کش به دیسک اگر حافظه کش کامل است (از طریق عملکرد تخلیه دیسک)
[ترجمه گوگل]این می تواند پیکربندی شده برای تخلیه کش به دیسک اگر حافظه کش کامل است (از طریق عملکرد تخلیه دیسک)
12. The specified offload server name contains the invalid character'% s '.
[ترجمه ترگمان]نام کارگزار offload مشخص شده شامل نویسه نامعتبری % s است
[ترجمه گوگل]نام سرور تخفیف مشخص شده حاوی پرونده نامعتبر '٪ s' است
[ترجمه گوگل]نام سرور تخفیف مشخص شده حاوی پرونده نامعتبر '٪ s' است
13. TCP/IP Offload Engine can reduce the Operating System's loading of protocol processing which are trigged by interrupt.
[ترجمه ترگمان]موتور Offload TCP \/ IP می تواند بارگیری سیستم عامل پردازش پروتکل را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]TCP / IP Offload Engine می تواند بارگیری پردازش پروتکل سیستم عامل را که توسط وقفه انجام می شود، کاهش دهد
[ترجمه گوگل]TCP / IP Offload Engine می تواند بارگیری پردازش پروتکل سیستم عامل را که توسط وقفه انجام می شود، کاهش دهد
14. Jenny : I'll offload some of his current responsibilities, so he can start almost right away.
[ترجمه ترگمان]جنی: من بعضی از مسئولیت های فعلی او را انتقال می دهم تا او بتواند تقریبا بلافاصله شروع کند
[ترجمه گوگل]جنی من بعضی از مسئولیت های فعلی خود را تخلیه می کند، بنابراین او می تواند تقریبا به زودی شروع کند
[ترجمه گوگل]جنی من بعضی از مسئولیت های فعلی خود را تخلیه می کند، بنابراین او می تواند تقریبا به زودی شروع کند
پیشنهاد کاربران
تخلیه ( از طریق انتقال به تاسیسات دیگر )
کارهای زیاد روی سر کسی ریختن
محول کردن
واگذار کردن
واگذار کردن
کلمات دیگر: