کلمه جو
صفحه اصلی

launch


معنی : به آب انداختن کشتی، شروع کردن، انداختن، روانه کردن، پراندن، پرت کردن، اقدام کردن
معانی دیگر : (موشک و غیره) پرتاب کردن (از کشتی هواپیمابر و غیره)، (ضربه یا مشت و غیره) زدن، وارد آوردن، (کشتی و زیر دریایی و غیره) به آب انداختن، (معمولا با: out یا forth) به دریا رفتن، آغاز کردن، پرداختن به، دست زدن به، (کسی را) به کاری گماشتن، (در آغاز کردن کسب و غیره) به کسی کمک کردن، اقدام به کار تازه ای کردن، دست به کار شدن (معمولا با: out یا forth)، (با: into) سرگرم کاری شدن، غرق در کاری شدن، پرتاب، به آب اندازی، افکنش، مبادرت، پرتابش، (به ویژه پرتاب های فضایی) وابسته به پرتاب، پرتابی، پرتابشی، افکنشی، افکندن، هوا کردن، به هوا فرستادن، (سلاح آتشین) آتش کردن، قایق موتوری (بی سقف یا نیمه سقف)، به اب انداختن کشتی، مامور کردن

انگلیسی به فارسی

لِنج، موتورلنج


(موشک) (به هوا) پرتاب کردن


(کار، شرکت) (به) راه انداختن، (نقشه) عملی کردن، به جریان انداختن، (شخص) وارد کار کردن، تو کار آوردن


(کشتی) به آب اندازی


(موشک و غیره) پرتاپ، فرستادن


عرضه، ارائه، پخش


(کشتی، قایق) به آب انداختن


(محصول تازه) عرضه کردن، (حمله، تهدید) شروع کردن (به)، دست به کاری زدن


راه اندازی، به آب انداختن کشتی، انداختن، روانه کردن، اقدام کردن، پرت کردن، شروع کردن، پراندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: launches, launching, launched
(1) تعریف: to propel with force.
مترادف: impel, propel
مشابه: actuate, catapult, deliver, drive, issue, push, shove, spur, thrust

- They launched the missile.
[ترجمه javad] آنها موشک را پرتاب کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها موشک را پرتاب کردند
[ترجمه گوگل] آنها موشک را راه اندازی کردند

(2) تعریف: to put (a boat, esp. a new boat) in the water.
مترادف: float
مشابه: buoy

(3) تعریف: to start, as a new venture.
مترادف: begin, commence, inaugurate, start
مشابه: actuate, embark, fling, initiate, introduce, set about
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to plunge into action.
مترادف: begin, commence, start
مشابه: pitch in, pitch into, plunge

(2) تعریف: to start forth.
مترادف: start
مشابه: begin, commence, depart, sail, sally
اسم ( noun )
• : تعریف: the act or an instance of launching.
مشابه: blastoff, commencement, departure, inauguration, kickoff

- The launch was successful.
[ترجمه ترگمان] این پرتاب موفقیت آمیز بود
[ترجمه گوگل] راه اندازی موفقیت آمیز بود
اسم ( noun )
(1) تعریف: a large open boat propelled by a motor.
مشابه: boat, craft, motorboat, packet, pinnace, ship, vessel

(2) تعریف: a sizeable utility boat carried on a ship.
مشابه: motorboat, packet, pinnace

• act of launching; act of setting afloat; act of sending out; act of starting or initiating; commencement, inauguration; large motorboat; large boat carried by a warship
put a boat in the water; send forth; start; run, activate (computers); inaugurate; throw; break into, burst into
when a ship is launched, it is put into water for the first time.
to launch a rocket, missile, or satellite means to send it into the air or into space. verb here but can also be used as a count noun. e.g. they gave only a few minutes' warning of the missile launch.
to launch a large and important activity, for example a political movement or a military attack, means to start it.
if a company launches a new product, it starts to make it available to the public. verb here but can also be used as a count noun. e.g. we are already selling millions of copies just one year after the launch.
a launch is a large motorboat.
if you launch into a speech, fight, or other activity, you start it enthusiastically.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] شروع کردن، اقدام نمودن - 1- تبلیغ به نشر یک محصول جدید . ویندوز 95 در 24 آگوست سال 1995 انتشار یافت . 2- شروع یک برنامه ی کامپیوتری . به ویژه در سیستم عامل چند کاره . - آغاز کردن، راه انداختن .
[صنعت] شروع کردن، اقدام کردن، ورود به بازار ( تجارت )

مترادف و متضاد

send off


به آب انداختن کشتی (اسم)
launch

شروع کردن (فعل)
start, tee off, begin, start up, commence, launch, set in, embark

انداختن (فعل)
drop, relegate, souse, put, hitch, toss, launch, cast, sling, thrust, lay away, fell, throw, fling, hurl, hurtle, delete, omit, shovel, hew, jaculate

روانه کردن (فعل)
send, dispatch, dismiss, launch, hale

پراندن (فعل)
fire, fly, launch, jump, jet, pop, sling, whisk, fling, squirt

پرت کردن (فعل)
precipitate, toss, shy, launch, throw, fling, hurl, hurtle, flounce, jaculate

اقدام کردن (فعل)
proceed, launch

Synonyms: barrage, bombard, bung, cast, catapult, discharge, dispatch, drive, eject, fire, fling, heave, hurl, lance, pitch, project, propel, send forth, set afloat, set in motion, shoot, sling, throw, toss


Antonyms: hold, keep


begin, initiate


Synonyms: bow, break the ice, break the seal, commence, embark upon, get show on road, inaugurate, instigate, institute, introduce, jump, kick off, open, originate, set going, start, start ball rolling, usher in


Antonyms: cease, end, finish, stop


جملات نمونه

1. launch pad
سکوی پرتاب،پرتابگاه

2. launch into
با حرارت یا شدت آغاز کردن

3. launch out
کار مهمی را آغاز کردن

4. the launch is on hold
پرتاب (موشک) دستخوش تاخیر است.

5. to launch a battleship
کشتی جنگی به آب انداختن

6. to launch a plane by catapult
هواپیما را با منجنیق پرتاب کردن

7. to launch a spaceship
ناو فضایی پرتاب کردن

8. to launch a torpedo
اژدر افکندن

9. to launch an arrow
تیر افکندن

10. to launch an attack
به حمله دست زدن

11. he had enough ammunition to launch his criticism
او دلائل کافی برای انتقاد کردن داشت.

12. the date of the next launch of the space vehicle
تاریخ پرتاب بعدی سفینه فضایی

13. he picked up a rock and was about to launch it
او سنگی را برداشت و می خواست آن را بیندازد.

14. Wimbledon has been a launch pad for so many players.
[ترجمه ترگمان]ویمبلدون برای بسیاری از بازیکنان یک سکوی پرتاب بوده است
[ترجمه گوگل]ویمبلدون یک پلت فرم پرتاب برای بسیاری از بازیکنان است

15. They managed to launch on a new business.
[ترجمه ترگمان]آن ها توانستند یک کسب وکار جدید را شروع کنند
[ترجمه گوگل]آنها موفق به راه اندازی یک کسب و کار جدید شدند

16. The Glasgow-based company is to launch a stock-market flotation this summer.
[ترجمه ترگمان]شرکت \"گلاسکو\" قرار است تابستان امسال یک شناوری بازار سهام را راه اندازی کند
[ترجمه گوگل]شرکت مستقر در گلاسکو این تابستان را برای راه اندازی بازار سهام در بازار عرضه می کند

17. Those who dared to launch out beyond the unknown waters became the discoverers of new lands.
[ترجمه ترگمان]کسانی که جرات پیدا کردن بیرون از آب های ناشناخته را داشتند تبدیل به سرزمین جدید سرزمین های جدید شدند
[ترجمه گوگل]افرادی که جرأت داشتند از آب های ناشناخته خارج شوند، کشف زمین های جدید شدند

18. The Queen is to launch a new warship today.
[ترجمه ترگمان]ملکه قرار است امروز یک کشتی جنگی جدید را راه اندازی کند
[ترجمه گوگل]ملکه این است که امروز کشتی جنگی جدید را راه اندازی کند

19. There's a big press launch today and you're most welcome to come along.
[ترجمه ترگمان]امروز یک پرتاب بزرگ مطبوعاتی وجود دارد و شما هم خیلی خوشحال هستید که همراه ما بیایید
[ترجمه گوگل]امروز یک مطبوعات بزرگ راه اندازی می شود و شما بیشتر از همه خوشحال می شوید که با هم همراه شوید

20. The company proudly announced the launch of its new range of cars.
[ترجمه ترگمان]این شرکت با غرور راه اندازی دامنه جدید خود را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]شرکت با افتخار اعلام راه اندازی طیف وسیعی از خودروهای خود را اعلام کرد

21. Would it be wise to launch into this rough sea?
[ترجمه ترگمان]آیا عاقلانه است که به این دریای متلاطم راه بیافتیم؟
[ترجمه گوگل]آیا عاقلانه است که به این دریا خشن بپردازیم؟

22. The original planned launch was called off four minutes before blast-off.
[ترجمه ترگمان]پرتاب برنامه ریزی شده اصلی چهار دقیقه قبل از انفجار انجام شد
[ترجمه گوگل]راه اندازی اولیه برنامه ریزی شده 4 دقیقه قبل از انفجار خارج شد

23. The official launch date is in May.
[ترجمه ترگمان]تاریخ پرتاب رسمی قرار است در ماه مه باشد
[ترجمه گوگل]تاریخ انتشار رسمی در ماه مه است

24. The countdown has begun for the launch later today of the American space shuttle.
[ترجمه ترگمان]شمارش معکوس برای شروع امروز شاتل فضایی آمریکا آغاز شده است
[ترجمه گوگل]شمارش معکوس برای راه اندازی روز بعد از شاتل فضایی آمریکا آغاز شده است

25. Next year you may be ready to launch out as a concert pianist.
[ترجمه ترگمان]سال آینده شما ممکن است آماده باشید که به عنوان یک پیانیست کنسرت پیاده شوید
[ترجمه گوگل]در سال آینده شما ممکن است آماده برای راه اندازی به عنوان یک پیانیست کنسرت

26. The show is timed to coincide with the launch of her new book.
[ترجمه ترگمان]این برنامه همزمان با شروع کتاب جدیدش برنامه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]نمایش نشان می دهد که همزمان با راه اندازی کتاب جدید او است

launch somebody on/into a career

کسی را وارد کاری کردن


launch (out) on/into something

شروع به کاری کردن، دست به کاری زدن، وارد کاری شدن، باب کاری را باز کردن


A spokesman for the dockyard said they hoped to launch the first submarine within two years

سخنگوی کارخانه‌ی کشتی‌سازی گفت امید دارند که اولین زیر دریایی را ظرف مدت دو سال به آب بیاندازند


The army is about to launch a new ship

ارتش در صدد به آب انداختن یک کشتی جدید است


پیشنهاد کاربران

پرتاب ماهواره

1. دست به کاری زدن
2. روانه بازار کردن
3. به آب انداختن ( مثلا یک کشتی برای اولین بار )
3. پرتاب کردن ( ماهواره )

Airport Lounge که لانچ خالی معنای کامل رانمرسان وبیشتر درسیستم هواپیمایی کشتی رانی وقطارهااستفاده میشود!
درنیروی هواپیمایی وسیستم هواوفضا درکل کشورهای دارای دستگاههای راکت میگویندLocking Lonch do itیعنی راکت پس ازهدف گیری ونقطه زنی وگرا قفل وآمدن پرش یاشلسک وپرتاب هست که برای راکت هالک ( هاگ ) وهواپیمای شکاری بمب افکنF4 - F5 - F14 - F16 - F108وهالیکاپتر ( هلی کپوتر ) ازآن بهرمندمیشوندوتوسط لاجستیک هنگ یاگردان ارتش نیروی هویی بوسیله افسرانPrograms Softing &Arengment of Classifications via Docsمیگردد. .
بمعنای سالنCIPمخصوص مسافران عضوباشگاه یک کمپانی معتبرهواپیمایی است که بدلیل تاخیر بادراختیارگذاشتنن سویت سالن کنفرانس و غذاخوری وسیگاروخریدواجازه خروج وورد مکررازگیتهاومشایعت مسافران بصورت تشریفاتی تاپای هواپیما وانواع اتومبیلهای درخواستی وحتاتعیین نوع اتومبیل ورایگان ترانسفرفرودگاهی وبالعکس گفته میشود. بعضالغات انلیسی خصوصاآمریکن معنای تحت الفظی بمانندفارسی میدهد مانند نگهدارپیاده بشم که درانگلیسی آمریکن میشود:Lift me & togo
هیچ وقت کلمه بکلمه رالطفا برای شرکتهاوموسسات وافرادحقوقی وCover Lettersبایدبعدازخواندن جملات بااحاطه برروی لغات باگوگل کردن جمله معادلسازی وباگرفتن مشتق مصدر کلمات معناوترجمه کنیدزیراانگلیسی مع الاسف بهیچ وجه مانند لاتین و آنگلها مثل رومی یونانی و. . یا آلمانیو فرانسوی که دقیقامانندعربی14صیغه ماضی مضارع ومستقبل با14850کلمه درفارسی والبته روان سازی درزبان فارسی مانند کنسولگری که قنسولگخی هست یا کاپیCopyکه D� Copi� درقوانین و کتب مختلف بیش ازصدسال است آمده مانندمشق کهمشقه یاD� Mchgg�میگویند.
موفق باشید.
https://www. civilica. com/p/83392

چیز جدیدی را شروع کردن

فرستادن چیزی به فضا

وارد کردن یک کالای تجاری برای اولین به بازار اقتصادی

( از یک کالا یا محصول جدید ) رونمایی کردن

به راه انداختن

آغاز کردن

عرضه کردن

شروع = آغاز، پرتاب، راه اندازی

پرش ( با موتور سیکلت )

شروع کردن کاری کسب و کار راه انداختن دست به کار جدید زدن

1 - آغاز کردن، شروع کردن، به راه انداختن ( راجب کار های بزرگ )
The book launched his career as a novelist
they would launch a campaign to raise 1M$
2 - معرفی کردن به بازار، روانه بازار کردن، عرضه کردن
new mercedes will launch next month
3 - پرتاب کردن ( ماهواره )
4 - به آب انداختن ( کشتی )
5 - باز کردن برنامه در کامپیوتر

They launched a rocket to the planet Mars🔩
آن ها یک موشک به سمت سیاره ی مریخ پرتاب کردند

فعل:
1. دست به کاری زدن، شروع کردن
2. روانه بازار کردن
3. به آب انداختن ( مثلا یک کشتی برای اولین بار )
4. پرتاب کردن ( ماهواره )
5. شروع کردن یا باز کردن ( یک برنامه )
6. پرت کردن یا پریدن
اسم:
1. روانه بازار
2. قایق موتوری
3. پرتاب ( ماهواره یا موشک )
4. رونمایی
5. شروع، شروع به کار


برخاستن

در شرف انجام

شروع به کار کردن

آغازین

ارسال کردن
فرستادن

قرار دادن

قایق موتوری

( محصول، برند و . . . ) عرضه کردن، رونمایی کردن

راه اندازی


آغاز کردن
به آب انداختن ( کشتی و مانند آن )


Noun - countable :
زمانِ در دسترس عموم قرار گرفتن یک کالای جدید
قایق موتوری بزرگ
زمانِ شلیک یک گلوله
زمانِ پرتاب یک ماهواره یا سفینه به فضا



stop the manticor launch

launch ( verb ) = initiate ( verb )
به معناهای : شروع کردن، آغاز کردن، به اجرا در آوردن، به راه انداختن، به جریان در آوردن

معانی دیگر Launch ( verb ) =شروع یا آغاز به کار کردن، اقدام به عمل کردن، دست به انجام کاری زدن، راه اندازی کردن، پرداختن به کاری/ عرضه کردن، معرفی کردن، وارد بازار کردن ( در مورد محصول ) /به آب انداختن، به لنج انداختن، وارد دریا یا اقیانوس کردن ( مربوط به کشتی/پرتاب کردن ( موشک و فضاپیما ) /پرت کردن، پرش با قدرت زیاد/یک برنامه کامپیوتری را بالا آوردن یا راه انداختن/ترتیب داده شدن ( علیه کسی یا چیزی در مواقع حمله )

to launch a missile = برای پرتاب موشک
launch an assault/attack/offensive = حمله/یورش/تهاجم را ترتیب دهید
launch a site/website = راه اندازی سایت/وب سایت
launch sb/yourself as sth = معرفی کردن خود برای چیزی

examples:
1 - The programme was launched a year ago.
این برنامه یک سال پیش آغاز به کار کرد.
2 - The airline will launch its new transatlantic service next month.
این شرکت هواپیمایی ماه آینده سرویس جدید خود در اقیانوس اطلس را راه اندازی می کند.
3 - A devastating attack was launched on the rebel stronghold.
حمله ای ویرانگر به سنگر شورشیان ترتیب داده شد.
4 - After working for the company for several years she decided to launch out on her own and set up in business.
پس از چندین سال کار در این شرکت ، او تصمیم گرفت که به تنهایی کار خود را آغاز کند و کسب و کارش را راه اندازی کند.
5 - There are plans afoot to launch a new radio station.
برنامه هایی برای راه اندازی ایستگاه رادیویی جدید در دست اجرا است.
6 - The Glasgow - based company is to launch a stock - market flotation this summer.
این شرکت مستقر در گلاسکو تابستان امسال بورس سهام خود را وارد بازار می کند.
7 - The government is planning to launch a benchmarking scheme to guide consumers.
دولت در حال برنامه ریزی برای به اجرا در آوردن یک طرح محک زنی برای راهنمایی مصرف کنندگان است.
8 - A spokesman for the dockyard said they hoped to launch the first submarine within two years.
سخنگوی کارخانه اسکله اظهار داشت که آنها امیدوارند اولین زیردریایی را ظرف دو سال وارد دریا بکنند.
9 - The defender launched himself at the attacking player, bringing him to the ground.
مدافع خود را به سمت بازیکن مهاجم پرتاب کرد و او را به زمین انداخت.
10 - The boats were launched in high seas.
قایق ها در دریای آزاد به آب انداخته شدند.
11 - They plan to launch the rocket next year.
آنها قصد دارند موشک را سال آینده پرتاب کنند.
12 - On the last shuttle mission, the crew launched a communications satellite.
در آخرین ماموریت شاتل ، خدمه یک ماهواره ارتباطی را پرتاب کردند.
13 - We’re planning to launch a new Internet services company next month.
ما در حال برنامه ریزی برای راه اندازی یک شرکت خدمات اینترنتی جدید در ماه آینده هستیم.
14 - He launched into a verbal attack on her handling of the finances.
او به حملات لفظی بر علیه خود به نحوه رسیدگی به امور مالی پرداخت.
15 - He has not ruled out launching a takeover bid for the company.
وی پیشنهاد آغاز خرید سهام این شرکت را رد نکرده است.
16 - launch an inquiry/investigation When an investigation was launched into the deal, two cofounders resigned.
تحقیقات هنگامی که تحقیقات در مورد این معامله آغاز شد ، دو بنیانگذار استعفا دادند.
17 - We launched a campaign to fight world hunger.
ما کمپینی را برای مبارزه با گرسنگی جهان راه اندازی کردیم.
18 - The manufacturer has launched a new car, which will go on sale this spring.
سازنده خودروی جدیدی را روانه بازار کرده است که در بهار امسال به فروش می رسد.
19 - The jeweller is about to launch a range at a well - known department store.
این جواهرساز در حال راه اندازی مجموعه ای در یک فروشگاه بزرگ مشهور است.
20 - Michael launched his career as a software salesman.
مایکل کار خود را به عنوان فروشنده نرم افزار آغاز کرد.
21 - She launched herself as a designer of high - end handbags.
او خود را به عنوان طراح کیف های دستی درجه یک معرفی کرد.

launch ( noun ) = قایق موتوری/افتتاحیه، رونمایی/پرتاب ( سکوی پرتاب= launch pad یا launch platform ) /راه اندازی، عرضه، معرفی/شروع، آغاز

examples:
1 - How much champagne will we need for the launch?
چقدر شامپاین برای افتتاحیه نیاز داریم؟
2 - Illness prevented her attending the launch party for her latest novel.
بیماری مانع از حضور وی در جشن افتتاحیه آخرین رمانش شد.
3 - The system has been plagued with glitches ever since its launch.
این سیستم از زمان راه اندازی تا کنون دچار اشکالاتی شده است.
4 - The car has enjoyed modest success since its launch, but the Mark 2 version is expected to be far more popular.
این خودرو از زمان عرضه تا کنون از موفقیت کمی برخوردار بوده است ، اما انتظار می رود نسخه مارک 2 محبوبیت بیشتری داشته باشد.
5 - Our marketing people have come up with a great idea for the launch of the new model.
بازاریابان ما ایده خوبی برای عرضه مدل جدید ارائه کرده اند.
6 - The normally publicity - shy director will be making several public appearances for the launch of the movie.
این کارگردان معمولاً خجالتی از تبلیغات برای نمایش افتتاحیه فیلم چندین بار در حضور عمومی ظاهر خواهد شد.
7 - The launch of the space shuttle was delayed for 24 hours because of bad weather.
پرتاب شاتل فضایی به دلیل بدی هوا 24 ساعت به تعویق افتاد.
8 - Frank went to the launch of Hibichu’s new flat - screen TV.
فرانک به سراغ معرفی تلویزیون صفحه تخت جدید Hibichu رفت.
9 - Since its launch, the game console has sold 6. 7 million units around the world.
از زمان عرضه ، 6. 7 میلیون دستگاه کنسول بازی در سراسر جهان فروخته شده است.
10 - The company has not finalized the exact pricing structure or set a launch date.
این شرکت ساختار دقیق قیمت گذاری را نهایی نکرده یا تاریخ افتتاحیه آن را تعیین نکرده است.
11 - Bugs in the operating system delayed its launch six months.
اشکالات سیستم عامل راه اندازی آن را به مدت شش ماه به تاخیر انداخت.
12 - attend/celebrate/mark a launch The event was held to mark the launch of a new online service.
این رویداد به مناسبت رونمایی سرویس آنلاین جدید برگزار شد.
13 - It's a fresh start for the lead singer and a career launch for the artists involved.
این یک شروع تازه برای خواننده اصلی و یک شروع حرفه ای برای هنرمندان مورد بحث است.

⁦✔️⁩آغاز نمودن، شروع کردن

Turkey launches competition probe into e - commerce giant Trendyol
. . .
Turkey’s competition watchdog announced Monday it had opened an investigation ( =probe ) into Trendyol to determine whether the Turkish e - commerce, firm backed by Chinese internet giant Alibaba, had violated the competition law

عرضه به بازار

عرضه شدن


کلمات دیگر: