(مواد رادیواکتیو یا تابشگر) نیمه عمر، نیم زیست، نیم عمر (half life هم می گویند)
half life
(مواد رادیواکتیو یا تابشگر) نیمه عمر، نیم زیست، نیم عمر (half life هم می گویند)
انگلیسی به فارسی
نیمه عمر
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: half-lives
حالات: half-lives
• : تعریف: in physics, the time required for disintegration of half the atoms in a given quantity of radioactive material.
• amount of time it takes for half of the atoms in a radioactive substance to break down or decay
the half-life of a radioactive substance is the time that it takes to lose half its radioactivity.
the half-life of a radioactive substance is the time that it takes to lose half its radioactivity.
دیکشنری تخصصی
[شیمی] نیم عمر (مواد رادیواکتیو یا تابشگر) نیمه عمر، نیم زیست، (life half هم می گویند)
[برق و الکترونیک] نیم عمر زمان میانگین لازم برای نیمی از اتمهای یک نمونه ماده ی پرتوزا تا از طریق واپاشی به اتمهای پایدار ویژگی پرتوزایی خود را از دست بدهند.
[بهداشت] نیم عمر
[ریاضیات] نیمه ی عمر
[پلیمر] نیم عمر
[برق و الکترونیک] نیم عمر زمان میانگین لازم برای نیمی از اتمهای یک نمونه ماده ی پرتوزا تا از طریق واپاشی به اتمهای پایدار ویژگی پرتوزایی خود را از دست بدهند.
[بهداشت] نیم عمر
[ریاضیات] نیمه ی عمر
[پلیمر] نیم عمر
جملات نمونه
1. One half of the world does not know how the other half lives.
[ترجمه Eshghok] نیمه ی جان
[ترجمه ترگمان]نیمی از دنیا نمی دانند که نیمه دیگر چطور زندگی می کنند[ترجمه گوگل]نیمی از جهان نمی داند چگونه نیمی دیگر زندگی می کند
2. Half the world knows not how the other half lives.
[ترجمه ترگمان]نیمی از دنیا می دانند که نیمه دیگر چطور زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]نیمی از جهان نمی داند چگونه نیمه دیگر زندگی می کند
[ترجمه گوگل]نیمی از جهان نمی داند چگونه نیمه دیگر زندگی می کند
3. The half lives of these radicals are measured in nanoseconds - they literally destroy the first thing they bump in to.
[ترجمه ترگمان]نیمی از عمر این رادیکال ها در چند نانو متر اندازه گیری شده است - آن ها اولین چیزی که به آن ضربه می زنند را از بین می برند
[ترجمه گوگل]نیمه عمر این رادیکال ها در نانوشته ها اندازه گیری می شوند - به معنای واقعی کلمه، اولین چیزی که به آن حمله می کنید را از بین می برد
[ترجمه گوگل]نیمه عمر این رادیکال ها در نانوشته ها اندازه گیری می شوند - به معنای واقعی کلمه، اولین چیزی که به آن حمله می کنید را از بین می برد
4. Ye never knew how the other half lives!
[ترجمه ترگمان]! تو هیچوقت نمی دونستی نصف زندگی دیگه چطور زندگی می کنه
[ترجمه گوگل]شما هرگز نمی دانید که نیمه دیگر زندگی می کند!
[ترجمه گوگل]شما هرگز نمی دانید که نیمه دیگر زندگی می کند!
5. High-ranking public officials should take the bus so they can see how the other half lives.
[ترجمه ترگمان]مسئولان رده بالای عمومی باید این اتوبوس را بگیرند تا آن ها بتوانند نحوه زندگی نیمه دیگر را ببینند
[ترجمه گوگل]مقامات دولتی بالا باید اتوبوس را بگیرند تا بتوانند ببینند که نیمه دیگر زندگی می کند
[ترجمه گوگل]مقامات دولتی بالا باید اتوبوس را بگیرند تا بتوانند ببینند که نیمه دیگر زندگی می کند
6. The translator who devoted half life on the translation business are just for a penny.
[ترجمه ترگمان]مترجم که نیمی از عمر ترجمه را به خود اختصاص داده فقط یک پنی خرج کرده است
[ترجمه گوگل]مترجم که نیمی از زندگی را در کسب و کار ترجمه اختصاص داده است فقط برای یک پنی است
[ترجمه گوگل]مترجم که نیمی از زندگی را در کسب و کار ترجمه اختصاص داده است فقط برای یک پنی است
7. The Sun is near half life expectancy.
[ترجمه ترگمان]خورشید نزدیک به نیمی از امید به زندگی است
[ترجمه گوگل]خورشید نزدیک به نیمه عمر است
[ترجمه گوگل]خورشید نزدیک به نیمه عمر است
8. If you can prolong the half life of the androstane skeleton, stabilize the 3 position and give an effective dose, you can get the SAME results which is pretty damn cool.
[ترجمه ترگمان]اگر می توانید نیمه عمر اسکلت androstane را طولانی کنید، ۳ موقعیت را تثبیت کنید و یک دوز موثر بدهید، می توانید نتایجی را که نسبتا خوب است به دست آورید
[ترجمه گوگل]اگر شما می توانید نیمه عمر اسکلت اندروستان را طولانی تر کنید، موقعیت 3 را تثبیت کرده و یک دوز موثر را به دست آورید، می توانید همان نتایج را دریافت کنید که خیلی خنده دار است
[ترجمه گوگل]اگر شما می توانید نیمه عمر اسکلت اندروستان را طولانی تر کنید، موقعیت 3 را تثبیت کرده و یک دوز موثر را به دست آورید، می توانید همان نتایج را دریافت کنید که خیلی خنده دار است
9. Confucius has a half life time, are engaged in education work.
[ترجمه ترگمان]کنفوسیوس یک زمان نیمه عمر دارد و در کار تحصیل مشغول است
[ترجمه گوگل]کنفوسیوس نیمه عمر دارد، در کار تحصیل مشغول به کار است
[ترجمه گوگل]کنفوسیوس نیمه عمر دارد، در کار تحصیل مشغول به کار است
10. Higher blood concentration of ceftiofur and longer half life can be observed when administered together with probenecid.
[ترجمه ترگمان]غلظت بالاتر خون of و نیمه عمر طولانی تر را می توان هنگامی که با probenecid اداره می شود، مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]غلظت خون بالاتر از سفتی فور و نیمه عمر بیشتری در هنگام همراه با پروبنسید مشاهده می شود
[ترجمه گوگل]غلظت خون بالاتر از سفتی فور و نیمه عمر بیشتری در هنگام همراه با پروبنسید مشاهده می شود
11. The fervor is half life, indifferent is half death.
[ترجمه ترگمان]شور و شوق نیمه عمر است، بی تفاوتی نیمی از مرگ است
[ترجمه گوگل]پریشانی نیمه عمر است، بی تفاوتی نصف مرگ است
[ترجمه گوگل]پریشانی نیمه عمر است، بی تفاوتی نصف مرگ است
12. One waiting of whole life, half life grief.
[ترجمه ترگمان]یک انتظار تمام زندگی، نیمی از غم و اندوه
[ترجمه گوگل]یک انتظار تمام زندگی، غم و اندوه نیمه عمر
[ترجمه گوگل]یک انتظار تمام زندگی، غم و اندوه نیمه عمر
13. The time interval over which half of the nuclei decay is the half life of U-23
[ترجمه ترگمان]فاصله زمانی بالای این هسته نیمه عمر U - ۲۳ است
[ترجمه گوگل]فاصله زمانی که نیمی از فروپاشی هسته، نیمه عمر U-23 است
[ترجمه گوگل]فاصله زمانی که نیمی از فروپاشی هسته، نیمه عمر U-23 است
14. Objective:To determine the numerical value of light dense of sodium salicylate by colorimetric analysis, and calculate its plasma half life.
[ترجمه ترگمان]هدف: تعیین مقدار عددی نور متراکم از سدیم salicylate با آنالیز colorimetric و محاسبه نیمه عمر پلاسما
[ترجمه گوگل]هدف: تعیین ارزش عددی چگالی نور سدیم سالیسیلات توسط آنالیز کالورمتریک و محاسبه نیمه عمر پلاسمای آن
[ترجمه گوگل]هدف: تعیین ارزش عددی چگالی نور سدیم سالیسیلات توسط آنالیز کالورمتریک و محاسبه نیمه عمر پلاسمای آن
کلمات دیگر: