کلمه جو
صفحه اصلی

navigation


معنی : هوانوردی
معانی دیگر : ناوبری، هدایت (کشتی یا هواپیما و غیره)، رفت و آمد کشتی ها، علم تعیین مسیر (برای کشتی و هواپیما و غیره)، رهیابی، کشتی رانی، دریا نوردی، بحر پیمایی، فن کشتی رانی با علم ریاضی

انگلیسی به فارسی

ناوبری، هدایت (کشتی یا هواپیما و غیره)


علم تعیین مسیر (برای کشتی و هواپیما و غیره)، رهیابی


رفت و آمد کشتی‌ها


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: navigational (adj.), navigationally (adv.)
(1) تعریف: the practice of navigating, esp. the charting of a course for ships or aircraft.

(2) تعریف: traffic by ship, esp. commercial shipping.

• act of navigating (planning and directing the course of a naval vessel or aircraft)

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کشتیرانی - ناوبری
[کامپیوتر] هدایت، راهبری یافتن مسیر از بین سیستم پیچیده ای از فهرستها یا فایلهای راهنما . این یک چالش واقعی است . اما ترفندها و رهنمودهایی هم برای کمک به کاربر دارد . برنامه هایی مانند فایلهای فوق متن ( فایلهای راهنما و صفحات web ) معمولاً دارای فرمانی به نام back هستند که امکان مشاهده ی صفحات قبلی را فراهم می کنند . این حالت شبیه به کار tom sawyer است که از یک ریسمان برای پیدا کردن را ه خود از درون غاری استفاده می کرد . با قابلیت های search از فایل help اشنا شوید . زیرا با به کارگیری آن صرفه جویی زیادی در زمان می کنید . مانند همیشه یک شاخص خو ب ارزش طلا را دارد. اگر شاخص مورد استفاده بسیار کلی است. به فروشنده ی نرم افزار شکایت کنید . ( اگر تعدادی از کاربران شکایت کننده شاید اتفاقی بیفتند ) در کوتاه مدت، شاید بخواهید یاد داشت هایی را بر روی یک کارت شاخص داشته باشید .یاد گیری هدایت منو ها نیاز به روحی ماجرا جو دارد. برای خود یک نقشه تهیه کنید گاهی منطق گروهبندی فرمانهای مشخص با یکدیگر . برایتان بسیار مشخص نیست و مجبورید روشهای دیگری را برای سنجش و تشخیص فرمانها به کار ببرید بهترین راه اشنایی با نرم افزار است . اگر به دنبال فرمانی هستید اما به یاد نی آورید که تحت منوی file است یا منوی arrange فقط کافی است اندکی زمانی را در این دو منو صرف کنید و فرمان را پیدا کنید . منوها ممکن است در هم رفته باشند . فقط در هر لحظه یک چیز را انتخاب کنید پس از اتخاذ تصمیم در هر سطحی ok را فشار دهید . اگر در میان منوها گم شده اید می توانید با انتخاب cancel به عقب بر گردید . توجه : اگر منویی را لغو کنید . تغییرات ثبت نمی شوند . توجه داشته باشید که منوها در سطح پایین می توانند به هم متصل شوند . به این معنا که ممکن است بیش از یک روش برای رسیدن به یک dialog box مشابه وجود داشته باشد. همچنین up لزوماض با back به یک معنا نیست .
[برق و الکترونیک] ناوبری
[زمین شناسی] ناوبری
[آب و خاک] قایقرانی، کشتیرانی

مترادف و متضاد

traveling, guiding along route, often over water


هوانوردی (اسم)
aviation, navigation

Synonyms: aeronautics, boating, cruising, exploration, flying, helmsmanship, nautics, navigating, ocean travel, pilotage, piloting, plotting a course, sailing, seafaring, seamanship, shipping, steerage, steering, voyage, voyaging, yachting


جملات نمونه

1. instrumental navigation
ناوبری ابزاری (توسط ابزار)

2. visual navigation
ناوبری چشمی (بدون استفاده از رادار و غیره)

3. icebergs had made navigation very dangerous
کوه های شناور یخ،ناوبری را بسیار خطرناک کرده بود.

4. the canal is open to navigation only six months out of the year
آبراه فقط شش ماه از سال برای رفت و آمد کشتی باز است.

5. a ship equipped with every modern means of navigation
کشتی دارای همه گونه وسایل ناوبری جدید

6. Navigation is difficult on this river because of hidden rocks.
[ترجمه ترگمان]ناوبری در این رودخانه به خاطر صخره های پنهان مشکل است
[ترجمه گوگل]ناوبری این رودخانه به علت سنگهای پنهانی مشکل است

7. We quickly mastered the basic fundementals of navigation.
[ترجمه ترگمان]ما به سرعت بخش اصلی ناوبری را کنترل کردیم
[ترجمه گوگل]ما به سرعت مقدمات پایه ناوبری را تسلط دادیم

8. The plane uses state-of-the-art navigation equipment.
[ترجمه mmazizi] این هواپیما از دستگاه های پیشرفته ناوبری استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]این هواپیما از تجهیزات ناوبری استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این هواپیما با استفاده از دستگاه های پیشرفته ناوبری استفاده می کند

9. In the past, navigation depended on a knowledge of the positions of the stars.
[ترجمه mmazizi] در گذشته، ناوبری وابسته به دانش موقعیت ستاره ها بود
[ترجمه ترگمان]در گذشته، کش تیرانی وابسته به دانش موقعیت ستارگان بود
[ترجمه گوگل]در گذشته، ناوبری وابسته به دانش موقعیت ستاره بود

10. Navigation becomes more difficult further up the river.
[ترجمه ترگمان]حمل و نقل دریایی از رودخانه دشوارتر می شود
[ترجمه گوگل]ناوبری مشکلتر از رودخانه است

11. Precision Products makes navigation and guidance systems for military and space purposes.
[ترجمه ترگمان]محصولات دقت، سیستم های راهبری و هدایت را برای اهداف نظامی و فضایی فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]محصولات دقیق سیستم های ناوبری و هدایت را برای اهداف نظامی و فضایی ایجاد می کند

12. Frames can be useful for maintaining a navigation bar, but all permanent frames consume screen real estate.
[ترجمه ترگمان]چارچوب می تواند برای حفظ یک نوار ناوبری مفید باشد، اما همه قاب های دائمی، املاک و مستغلات را مصرف می کنند
[ترجمه گوگل]فریم ها می توانند برای حفظ یک نوار ناوبری مفید باشند، اما تمام قاب های دائمی املاک واقعی روی صفحه نمایش می دهند

13. There's a medical officer, a navigation officer, a communications officer.
[ترجمه ترگمان]یک افسر پزشکی، یک افسر کش تیرانی، یک افسر ارتباطات است
[ترجمه گوگل]افسر پزشکی، افسر ناوبری، افسر ارتباطات وجود دارد

14. The navigation system employs Global Positioning System satellites and regional map software to help guide drivers to unfamiliar addresses.
[ترجمه ترگمان]سیستم جهت یابی از ماهواره های موقعیت یاب جهانی و نرم افزار نقشه منطقه ای برای کمک به هدایت رانندگان برای آدرس های ناآشنا استفاده می کند
[ترجمه گوگل]سیستم ناوبری ماهواره های سیستم موقعیت یابی جهانی و نرم افزار نقشه برداری منطقه ای را برای راهنمایی رانندگان به آدرس های ناآشنا استفاده می کند

15. With its sensuous silver curves and irresistible navigation button, lovers of gadgets will find this the ultimate object of desire.
[ترجمه ترگمان]عاشقان با استفاده از منحنی های sensuous و دکمه جهت یابی غیرقابل مقاومت، این هدف نهایی تمایل را پیدا خواهند کرد
[ترجمه گوگل]با استفاده از منحنی های حسی نقره ای و دکمه ناوبری غیرقابل انکار، دوستداران ابزارها این موضوع را نهایی ترین تمایل می دانند

16. Most of our navigation was pure pilotage and dead reckoning over unfamiliar, sometimes hostile territory and some very bad weather.
[ترجمه ترگمان]بیشتر کش تیرانی ما در آنجا بود و به نظر می رسید که از آنجا دور شده و از آنجا دور شده بودند
[ترجمه گوگل]بیشتر ناوگان ما خلای خلبان خالی بود و حساب های مرده را بر روی ناحیه ناآشنا، گاهی خصمانه و برخی از آب و هوای بسیار بد بدست آورده بود

Icebergs had made navigation very dangerous.

کوه‌های شناور یخ، ناوبری را بسیار خطرناک کرده بود.


The canal is open to navigation only six months out of the year.

آبراه فقط شش ماه از سال برای رفت و آمد کشتی باز است.


پیشنهاد کاربران

navigation ( مشترک حمل‏ونقل )
واژه مصوب: ناوبَری
تعریف: علم و مهارت هدایت و واپایی وسایل نقلیه اعم از دریایی و هوایی و ریلی و درون شهری و جاده ای

نوار وضعیت

جهت یابی ، سمت یابی

طبق اکسفورد راهیابی میشه. . . . الزامی برای هوایی و غیره نیست

مسیریابی، مسیرپویی

در اویونیک به هر سیستمی که راهنمای مسیر یک وسیله پرنده از یک نقطه به نقطه دیگر
مثل : ins . Ils . Adf و . . .

جهت یابی - مسیریابی

ناوبری

گشت وگزار در سطح اینترنت

مسیر یابی ( برای کشتی، هواپیما و. . . )

پروسه دسترسی به موضوع مدنظر در مرحله سرچ کردن موضوعات در موتورهای جستجو

از کسی پیروی کردن

در زبان برنامه نویسی وبسایت :
عبارت Navigation Bars همان منوی شناور سایت می باشد .
navigation در زبان html می تواند به عنوان منو افقی بالای سایت navigation Horizontal یا منوی عمودی کنار سایت navigation Vertical استفاده شود .
می توانیم به عنوان لیست لینک ها هم از آن نام ببریم .


راهنمایی
هدایت
مسیر یابی
جهت یابی

Simplify navigation:ساده کردن مسیر یابی

ناورانی، کشتیرانی و . . .



پیمایش وانتقال

مسیریابی. . مثال:navigation depended largely on the position of stars in the past. در گذشته مسیریابی وابستگی زیادی به موقعیت ستاره ها داشت

Navigation system
سیستم مسیریابی


Navigation system در پزشکی موقعیت مطلوب مثلا قطعه شکسته را بطور دقیق به جراح حین جراحی نشان می دهد

در خودرو، رهیاب

دریانوردی


کلمات دیگر: