کلمه جو
صفحه اصلی

leading edge


(هواپیما و غیره) لبه ی تیز پروانه ی هواپیما، لبه ی پیشین، لبه مقدم

انگلیسی به فارسی

لبه مقدم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the front edge of an airfoil, propeller blade, or sail that faces the wind or direction of motion.

(2) تعریف: something that is the most advanced, as in technology, art, or fashion.

• forward edge; (in airplanes) edge of an airfoil that faces forward toward the direction of motion

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] لبه مقدم، لبه راهنما .
[برق و الکترونیک] لبه حمل

مترادف و متضاد

forward edge


Synonyms: cutting edge, forefront, front, front edge, point, state-of-the-art, van, vanguard


جملات نمونه

1. I think Israel tends to be at the leading edge of technological development.
[ترجمه masihnasri] من فکر میکنم که اسرائیل تمایل دارد در خط مقدم پیشرفت تکنولوژیکی باشد
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که اسرائیل تمایل دارد در لبه پیشرو توسعه فن آوری باشد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که اسراییل تمایل دارد که در پیشروی پیشرفت های تکنولوژیکی قرار بگیرد

2. This is the leading edge of medical technology.
[ترجمه محمد] این نقطه قوت فناوری پزشکی است.
[ترجمه ترگمان]این لبه پیشرو از تکنولوژی پزشکی است
[ترجمه گوگل]این لبه پیشرو فناوری پزشکی است

3. The company has had the leading edge in electronics for ten years.
[ترجمه ترگمان]این شرکت ده سال است که لبه پیشرو در الکترونیک داشته است
[ترجمه گوگل]این شرکت در مدت 10 سال در زمینه الکترونیک قرار گرفته است

4. One that balances leading edge technological capability with a thorough understanding of your business.
[ترجمه ترگمان]اولی که قابلیت تکنولوژیکی لبه را با درک کامل از کسب وکار متعادل می کند
[ترجمه گوگل]یکی از این که توانایی تکنولوژی پیشرو را با درک کامل کسب و کار شما تعادل می کند

5. The weaving yarn should always be on the leading edge of the carriage.
[ترجمه ترگمان]نخ بافندگی همیشه باید در لبه اصلی کالسکه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]نخ بافندگی همیشه باید بر روی لبه پیشانی واگن باشد

6. Its full spacial beauty becomes evident when the leading edge is vertical and the remote edge is horizontal.
[ترجمه ترگمان]زیبایی ویژه آن هنگامی آشکار می شود که لبه اصلی عمودی است و لبه دور افقی قرار دارد
[ترجمه گوگل]زیبایی فضایی کامل آن هنگامی آشکار می شود که لبه ی پیشانی عمودی باشد و لبه ی دور به صورت افقی باشد

7. Cherrie advises against leading edge technology and even with what is regarded as a technological winner he recommends a trial run.
[ترجمه ترگمان]cherrie توصیه می کند که با تکنولوژی لبه پیشرو و حتی با آنچه بعنوان یک برنده فن آوری در نظر گرفته می شود، رقابت آزمایشی را توصیه کند
[ترجمه گوگل]چرری در برابر تکنولوژی لبه پیشنهادی و حتی با آنچه که به عنوان برنده تکنولوژیک شناخته می شود، توصیه می کند که یک آزمایش آزمایشی انجام شود

8. Flap extension automatically selects drooping leading edge down.
[ترجمه ترگمان]امتداد Flap به طور خودکار لبه پایینی متمایل به پایین را انتخاب می کند
[ترجمه گوگل]پسوند فلاپ به طور خودکار لبه پیشانی پایین را پایین می آورد

9. To survive, companies must stay on the leading edge of technology.
[ترجمه ترگمان]برای بقا، شرکت ها باید در لبه پیشرو تکنولوژی بمانند
[ترجمه گوگل]برای زنده ماندن، شرکت ها باید در لبه پیشرو فناوری قرار گیرند

10. Meanwhile, the leading edge of the Boomer generation, now age 50, will begin to retire in about 12 years.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، لبه پیشتاز نسل Boomer در سن ۵۰ سالگی شروع به بازنشستگی در حدود ۱۲ سال خواهد کرد
[ترجمه گوگل]در عین حال، پیشروی نسل بومر، که اکنون 50 سال است، در حدود 12 سال از بازنشستگی شروع خواهد شد

11. By having an aerodynamic, efficient leading edge.
[ترجمه ترگمان]با داشتن آیرودینامیک و لبه تیز کارآمد
[ترجمه گوگل]با داشتن یک لایه ی آیرودینامیکی، کارایی پیشرو

12. When glass fibre tubular spars were standard practice, leading edge distortion would form an otherwise straight line into a swan-neck shape!
[ترجمه ترگمان]وقتی spars های شیشه ای در عمل استاندارد بودند، اعوجاج لبه منجر به شکل یک خط قوی در شکل گردنش خواهد شد!
[ترجمه گوگل]هنگامیکه فیبرهای شیشه ای لوله شیشه ای عمل استاندارد انجام می شد، اعوجاج لبه ی پیشانی یک خط دیگر را به شکل گردن گور می انداخت!

13. Part of it went upwards perforating the leading edge of the fin in several places.
[ترجمه ترگمان]قسمتی از آن به سمت بالا به سمت لبه جلویی باله در چندین مکان بالا رفت
[ترجمه گوگل]بخشی از آن، در چندین نقطه، لبه ی جلو را به سمت بالا پرت می کند

14. The unsteady flow field near the leading edge of an oscillating sweptback wing is obtained by using 3-D subsonic lifting surface theory.
[ترجمه ترگمان]میدان جریان نامتعادل در نزدیکی لبه پیشرو یک بال sweptback دارای نوسان سه بعدی با استفاده از تئوری سطح بلند lifting بدست آمده است
[ترجمه گوگل]میدان جریان ناپایدار در نزدیکی لبه ی پیشرونده یک بال جفت نوسانی با استفاده از تئوری سطح 3-D زیرسیونی بالابرها به دست می آید

15. Ripples on the leading edge of humpback fins help the whales slice through water with grace and dexterity.
[ترجمه ترگمان]ripples بر لبه leading باله به وال ها کمک می کند که با ظرافت و چابکی آب را از میان آب عبور دهند
[ترجمه گوگل]ریزه های بر روی لبه پیشانی از پشت باله ها کمک می کند تا نهنگ ها را از طریق آب با لطافت و مهارت

پیشنهاد کاربران

پیشگام، طراز اول

پیشرو، پیشرفته

پیشرفته ترین


The leading edge of production
ریل پیشرفت تولید

خط مقدم، پیشرو، جزء اولین ها ( در یک کار )

leading edge ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: لبۀ حمله
تعریف: لبۀ جلوی ماهیوار


کلمات دیگر: