کلمه جو
صفحه اصلی

decompound


(در اصل) چیزهای مرکب را دوباره ترکیب کردن، بازسرشتن، تجزیه کردن، واپاش کردن، واپاشیدن، واهشتن، (ترکیبی از چیزهای مرکب) باز سرشته، باز آمیخته، بازسرشتن تجزیه کردن

انگلیسی به فارسی

(در اصل) چیزهای مرکب را دوباره ترکیب کردن، بازسرشتن


تجزیه کردن، واپاش کردن، واپاشیدن، واهشتن


(ترکیبی از چیزهای مرکب) بازسرشته، بازآمیخته


(گیاه‌شناسی) بازهشته (دارای بخش‌هایی که خود از چند بخش ساخته شده‌اند)


از بین بردن


انگلیسی به انگلیسی

• compound with things that are already composite; reduce to constituent parts

جملات نمونه

1. And some decompound production of foaming agent can reinforce the foaming ability of refining slag.
[ترجمه ترگمان]و برخی تولید decompound از یک عامل کف آلود می تواند قابلیت کف کردن سرباره پالایش را تقویت کند
[ترجمه گوگل]و برخی از تولید فسفات باعث کاهش قابلیت فوم پالایش سرباره می شود

2. In 1990s′, the international hostile force has accelerated its steps to use religionary issues to "westernize" and "decompound" our country.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۹۰، نیروهای مخالف بین المللی گام های خود برای استفاده از \"westernize\" و \"decompound\" کشورمان را افزایش دادند
[ترجمه گوگل]در دهه 1990، نیروی خصمانه بین المللی اقدامات خود را برای استفاده از مسائل دینی به منظور 'غربی کردن' و 'تسخیر' کشور ما تسریع کرده است

3. First of all Staphylococcus epidermidis secretes lipase to decompound fat, which is its "food".
[ترجمه ترگمان]اول از همه Staphylococcus epidermidis از لیپاز به چربی decompound تجاوز کردند که \"غذا\" آن است
[ترجمه گوگل]اول از همه، استافیلوکوک های اپیدرمیدیس لیپاز را برای ترشح چربی، که 'غذا' آن است، تثبیت می کند

4. Therefore, we must decompound and allocate the mix of traditional electricity cost.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما باید اختلاط کنیم و ترکیبی از هزینه برق سنتی را تخصیص دهیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما باید مخلوط هزینه های سنتی برق را از بین ببریم

5. These record of time and the change of calorimeter temperature, adopt Reynolds temperature correction to evaluate the change of calorimeter temperature, calculate the decompound enthalpy of solid.
[ترجمه ترگمان]این رکورد در زمان و تغییر دمای calorimeter، اصلاح دمای رینولدز برای ارزیابی تغییر دمای calorimeter را اتخاذ می کند و آنتالپی decompound جامد را محاسبه می کند
[ترجمه گوگل]این رکورد زمان و تغییر درجه حرارت کالریمتر، اصلاح درجه حرارت رینولدز را برای ارزیابی تغییر درجه حرارت کالریمتری، محاسبه آنتالپی انحلال جامد محاسبه می کند

6. The general methods of making perovskite functional ceramics are solid phase reaction and oxalate decompound.
[ترجمه ترگمان]روش های کلی ساخت سرامیک های کارکردی perovskite، واکنش فاز جامد و oxalate decompound هستند
[ترجمه گوگل]روش های کلی ساخت سرامیک های کاربردی پروووکوس عبارتند از: واکنش فاز جامد و تخریب اگزالات

7. At the choosed conditions, oxidation rate of pyrite and arsenopyrite is 7 0% and 9 4% and decompound rate of nickel sulphide can reach to 8 8%.
[ترجمه ترگمان]در شرایط انتخاب مجدد، نرخ اکسیداسیون of و arsenopyrite ۷ درصد و ۹ درصد و نرخ decompound سولفید نیکل ممکن است به ۸ درصد برسد
[ترجمه گوگل]در شرایط انتخاب شده، میزان اکسیداسیون پیریت و آرسنوپیریت 7٪ و 4/9٪ و سرعت تخریب سولفید نیکل می تواند 8 تا 8٪ باشد

8. Flavour compounds of fermented sausage are formed through carbohydrate fermentation, fat metabolism, nitrogenous compounds decompound and spices .
[ترجمه ترگمان]ترکیبات Flavour سوسیس تخمیری، از طریق تخمیر کربوهیدرات، متابولیسم چربی، ترکیبات nitrogenous decompound و ادویه تشکیل می شوند
[ترجمه گوگل]ترکیبات طعم دهنده سوسیس تخمیر شده از طریق تخمیر کربوهیدرات، سوخت و ساز چربی، ترکیبات نیتروژنی و ادویه جات ترشیجات تشکیل می شود

9. At the same time, the paper notices that it is able to decompound RCA from two aspects so as to analyze the source of variation of RCA quantitatively.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، این مقاله متوجه می شود که قادر است (س ا ر)را از دو طرف (س ا ر)از دو طرف (س ا ر)جدا کند تا منبع تنوع (س ا ر)را به صورت کمی تجزیه و تحلیل کند
[ترجمه گوگل]در همان زمان، مقاله متوجه می شود که می تواند از دو جنبه RCA را تجزیه کند تا بتوان منبع تغییرات RCA کمی را تحلیل کرد


کلمات دیگر: