کلمه جو
صفحه اصلی

feminize


زنانه کردن، زن منش کردن یا شدن، مادین شدن یا کردن، مونک کردن، زنانه شدن، دارای خصوصیات زنانه شدن

انگلیسی به فارسی

مؤنث کردن، زنانه کردن، زنانه شدن، دارای خصوصیات زنانه شدن


feminize، زنانه کردن، زنانه شدن، مونی کردن، دارای خصوصیات زنانه شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: feminizes, feminizing, feminized
• : تعریف: to make or become feminine.

• make female; make more feminine, give a feminine or womanly quality or appearance; (biology) take on female sexual characteristics (also feminise)


کلمات دیگر: