کلمه جو
صفحه اصلی

geographic


جغرافیایی

انگلیسی به فارسی

جغرافیایی


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to geography, of or pertaining to the study of the physical features of the earth's surface
something that is geographic or geographical involves geography.

جملات نمونه

1. geographic coordinates
مختصات جغرافیایی

2. changes in the vegetation were symptomatic of great geographic changes
دگرگونی های گیاهان نشانه ی دگرگونی های بزرگ جغرافیایی بودند.

3. The city's success owes much to its geographic position.
[ترجمه ترگمان]موفقیت این شهر به موقعیت جغرافیایی خود مدیون است
[ترجمه گوگل]موفقیت این شهر به موقعیت جغرافیایی او بستگی دارد

4. These birds have a wide geographic distribution.
[ترجمه ترگمان]این پرندگان یک توزیع جغرافیایی وسیع دارند
[ترجمه گوگل]این پرندگان توزیع جغرافیایی گسترده ای دارند

5. The current survey will have a wider geographic spread.
[ترجمه ترگمان]بررسی کنونی یک گسترش جغرافیایی وسیع تر خواهد داشت
[ترجمه گوگل]نظرسنجی جاری گسترش وسیع جغرافیایی دارد

6. the geographic route along which birds customarily migrate.
[ترجمه ترگمان]مسیر جغرافیایی که پرندگان معمولا به آن مهاجرت می کنند
[ترجمه گوگل]مسیر جغرافیایی که در آن پرندگان به طور معمول مهاجرت می کنند

7. Is it a harmful geographic stereotype to suggest that southerners are a little bit poky?
[ترجمه ترگمان]آیا این یک کلیشه جغرافیایی مضر برای اشاره به این است که جنوبی ها کمی poky هستند؟
[ترجمه گوگل]آیا این یک کلیشه جغرافیایی مضر است که نشان می دهد که جنوب کمی تغییر کرده است؟

8. They have also been constrained by Britain's geographic location and limited resources.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین توسط محل جغرافیایی بریتانیا و منابع محدودی تحت فشار قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین با موقعیت جغرافیایی بریتانیا و منابع محدود محدود شده اند

9. For the past eleven years, the Sun's north geographic pole has also been home to its north magnetic pole.
[ترجمه ترگمان]قطب شمال سان در طول یازده سال گذشته به محل قطب مغناطیسی شمالی خود نیز بازگشته است
[ترجمه گوگل]در طول یازده سال گذشته، قطب شمال جغرافیایی خورشید نیز به قطب مغناطیسی شمالی خود نزدیک شده است

10. As communities become less based on geographic or political boundaries, nation states will decline along with their tax base.
[ترجمه ترگمان]همانطور که جوامع مبتنی بر مرزه ای جغرافیایی یا سیاسی کم تر می شوند، دولت های ملی با پایه مالیاتی خود تنزل خواهند کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که جوامع بر اساس مرزهای جغرافیایی و سیاسی کمتر مبتنی هستند، دولتهای ملی با پایه مالیاتی خود کاهش می یابد

11. They are not mere repositories of geographic information, they are yellow, red, brown, green and blue.
[ترجمه ترگمان]آن ها repositories از اطلاعات جغرافیایی نیستند، زرد، قرمز، قهوه ای، سبز و آبی هستند
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها مخزن اطلاعات جغرافیایی هستند، بلکه زرد، قرمز، قهوه ای، سبز و آبی هستند

12. Such geographic constraints were initially absent from the block grant program.
[ترجمه ترگمان]چنین محدودیت های جغرافیایی در ابتدا از برنامه کمک بلوک غایب بودند
[ترجمه گوگل]چنین محدودیت های جغرافیایی در ابتدا در برنامه کمک هزینه بلوک نبود

13. So some of the benefits of geographic asset allocation are lost.
[ترجمه ترگمان]بنابراین برخی از مزایای تخصیص منابع جغرافیایی از دست می رود
[ترجمه گوگل]بنابراین برخی از مزایای تخصیص دارایی جغرافیایی از دست رفته است

14. Geographic segments are also important in rendering manageable a worldwide export marketing activity.
[ترجمه ترگمان]بخش های جغرافیایی نیز در ارائه یک فعالیت بازاریابی در سراسر جهان مهم هستند
[ترجمه گوگل]بخش های جغرافیایی نیز در ارائه یک فعالیت بازاریابی صادرات در سراسر جهان قابل کنترل هستند

15. Sentimental attachment to some geographic part of the world is not part of the system.
[ترجمه ترگمان]وابستگی احساساتی به برخی از قسمت های جغرافیایی دنیا بخشی از سیستم نیست
[ترجمه گوگل]وابستگی احساسی به برخی از بخش های جغرافیایی جهان بخشی از سیستم نیست


کلمات دیگر: