• have pity towards, show mercy towards
feel sorry for
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. Even the bull seemed to feel sorry for the drunk.
[ترجمه ترگمان]حتی گاو نر هم احساس تاسف می کرد
[ترجمه گوگل]حتی گاو به نظر می رسید برای مست مستحیل است
[ترجمه گوگل]حتی گاو به نظر می رسید برای مست مستحیل است
2. I don't feel sorry for Carl. He knew the score, he knew what he had to do and couldn't do it.
[ترجمه ترگمان]برای کارل متاسف نیستم او می دانست که چه کاری باید انجام دهد و نمی تواند این کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]برای کارل متاسفم او نمره را می دانست، می دانست که چه کاری انجام می داد و نمی توانست انجام دهد
[ترجمه گوگل]برای کارل متاسفم او نمره را می دانست، می دانست که چه کاری انجام می داد و نمی توانست انجام دهد
3. I feel sorry for that poor child.
[ترجمه ترگمان]دلم برای این بچه بیچاره می سوزد
[ترجمه گوگل]برای این کودک فقیر متاسفم
[ترجمه گوگل]برای این کودک فقیر متاسفم
4. I feel sorry for anyone who has to drive in this sort of weather.
[ترجمه ترگمان]دلم برای هر کسی که در چنین هوایی رانندگی کند تاسف می خورم
[ترجمه گوگل]برای کسانی که باید در این نوع آب و هوا رانندگی کنند، متاسفم
[ترجمه گوگل]برای کسانی که باید در این نوع آب و هوا رانندگی کنند، متاسفم
5. I've got no sympathy for him, but I feel sorry for his wife.
[ترجمه ترگمان]هیچ علاقه ای به او ندارم، اما دلم به حال زنش می سوزد
[ترجمه گوگل]من برای او همدردی ندارم، اما برای همسرش متاسفم
[ترجمه گوگل]من برای او همدردی ندارم، اما برای همسرش متاسفم
6. I feel sorry for her, but the fact remains she lied to us.
[ترجمه ترگمان]دلم براش میسوزه اما حقیقت اینه که اون به ما دروغ گفته
[ترجمه گوگل]برای او متاسفم، اما این واقعیت باقی می ماند که او به ما دروغ می گوید
[ترجمه گوگل]برای او متاسفم، اما این واقعیت باقی می ماند که او به ما دروغ می گوید
7. You do nothing else but feel sorry for yourself.
[ترجمه ترگمان]تو هیچ کاری جز احساس تاسف برای خودت انجام نمیدی
[ترجمه گوگل]شما هیچ چیز دیگری را انجام نمی دهید، اما احساس خود را متاسف می بینید
[ترجمه گوگل]شما هیچ چیز دیگری را انجام نمی دهید، اما احساس خود را متاسف می بینید
8. There's no need to feel sorry for him.
[ترجمه ترگمان]لازم نیست برای اون احساس تاسف کنی
[ترجمه گوگل]لازم نیست که از او متاسف باشید
[ترجمه گوگل]لازم نیست که از او متاسف باشید
9. I do feel sorry for him, but I'm afraid he had it coming.
[ترجمه ترگمان]دلم به حالش می سوزد، اما می ترسم که داشته باشد
[ترجمه گوگل]من برای او متاسفم، اما می ترسم او این را داشته باشد
[ترجمه گوگل]من برای او متاسفم، اما می ترسم او این را داشته باشد
10. It's so easy to feel sorry for oneself.
[ترجمه ترگمان]خیلی آسان است که برای خود احساس تاسف کنی
[ترجمه گوگل]این بسیار آسان است که برای خودتان متاسف باشید
[ترجمه گوگل]این بسیار آسان است که برای خودتان متاسف باشید
11. I feel sorry for the kids, too - they've had a hard time.
[ترجمه ترگمان]نسبت به بچه ها احساس تاسف می کنم
[ترجمه گوگل]برای بچه ها هم متاسفم - آنها زمان زیادی را صرف کرده اند
[ترجمه گوگل]برای بچه ها هم متاسفم - آنها زمان زیادی را صرف کرده اند
12. I feel sorry for you, but we all have our crosses to bear .
[ترجمه ترگمان]دلم به حال تو می سوزد، اما همه ما crosses را داریم که باید تحمل کنیم
[ترجمه گوگل]من برای شما متاسفم، اما همه ما صلیب ما را تحمل می کنیم
[ترجمه گوگل]من برای شما متاسفم، اما همه ما صلیب ما را تحمل می کنیم
13. I feel sorry for him.
[ترجمه ترگمان]دلم برایش می سوزد
[ترجمه گوگل]براش احساس تاسف می کنم
[ترجمه گوگل]براش احساس تاسف می کنم
14. I feel sorry for you.
[ترجمه ترگمان]دلم برات میسوزه
[ترجمه گوگل]برات متاسفم
[ترجمه گوگل]برات متاسفم
15. I had no time to feel sorry for him though because I was under considerable strain myself.
[ترجمه ترگمان]هرچند وقت نداشتم که به خاطر او احساس تاسف کنم، به این خاطر که من تحت فشار زیادی بودم
[ترجمه گوگل]من تا به حال هیچ وقت به خاطر او متاسفم، زیرا خودم تحت فشار قابل توجهی بودم
[ترجمه گوگل]من تا به حال هیچ وقت به خاطر او متاسفم، زیرا خودم تحت فشار قابل توجهی بودم
پیشنهاد کاربران
دلسوزی کردن
Were concerned about
نگران بودن درباره. . .
متاسف بودن برای
to pity
Be concerned about
نگران چیزی یا کسی بودن
I feel sorry for my boss, he come down with Corona
نگران چیزی یا کسی بودن
I feel sorry for my boss, he come down with Corona
Don't feel sorry for me.
به من ترحم نکن، برام دلسوزی نکن
به من ترحم نکن، برام دلسوزی نکن
to be unhappy about
کلمات دیگر: