کلمه جو
صفحه اصلی

decontaminate


(از مواد آلاینده و مضر مانند مواد تابشگر و گازهای زهرین زدودن) آلایش زدایی کردن، آلایش بری کردن، از الودگی مبرا کردن

انگلیسی به فارسی

از الودگی مبرا کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: decontaminates, decontaminating, decontaminated
مشتقات: decontamination (n.)
(1) تعریف: to clear of impurities or dangerous substances; remove contaminants from.
مشابه: purify, scrub

(2) تعریف: to make (an area) safe for humans by removing or neutralizing radiation, poisonous substances, or the like.

• disinfect, sterilize, sanitize, purify
to decontaminate something means to clean it by removing all radioactivity, germs, or dangerous substances.

مترادف و متضاد

clean


Synonyms: antiseptize, cleanse, disinfect, fumigate, make sterile, purify, sanitize, sterilize, wash


جملات نمونه

1. It may cost over $5 million to decontaminate the whole site.
[ترجمه ترگمان]ممکن است بیش از ۵ میلیون دلار برای پاک سازی کل سایت هزینه شود
[ترجمه گوگل]این ممکن است هزینه بیش از 5 میلیون دلار برای تخریب کل سایت داشته باشد

2. Estimates of the amount of money needed to decontaminate the heavily polluted chemical installations vary.
[ترجمه ترگمان]برآوردها از مقدار پول مورد نیاز برای پاک سازی تاسیسات بسیار آلوده به مواد شیمیایی بسیار متفاوت است
[ترجمه گوگل]برآورد هزینه های مورد نیاز برای تخریب و تخریب تاسیسات شیمیایی به شدت آلودگی متفاوت است

3. Workers are continuing to decontaminate the nuclear plant where the accident occurred.
[ترجمه ترگمان]کارگران به پاک سازی نیروگاه هسته ای ادامه می دهند که در آن حادثه رخ داده است
[ترجمه گوگل]کارگران در حال اتمام کارخانه هسته ای هستند که در آن حادثه اتفاق افتاده است

4. She says scientists will decontaminate these materials by washing them.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که دانشمندان این مواد را با شستن آن ها پاک سازی خواهند کرد
[ترجمه گوگل]او می گوید دانشمندان مواد شستشوی آنها را از بین می برند

5. Decontaminate all work surfaces daily, and decontaminate all spills immediately.
[ترجمه ترگمان]تمام سطوح کار روزانه را خنثی کنید و همه نشت را بلافاصله آلودگی زدایی نمایید
[ترجمه گوگل]روزانه تمام سطوح کار را از بین ببرید و بلافاصله تمام سطوح آب را از بین ببرید

6. There is therefore an urgent need to decontaminate Bagega and the other villages and to provide chelation and other therapy.
[ترجمه ترگمان]بنابراین نیاز مبرمی به decontaminate Bagega و سایر روستاها و فراهم کردن کی لیت و دیگر درمان وجود دارد
[ترجمه گوگل]بنابراین نیاز فوری به حذف باگگا و دیگر روستاها و تهیه چلچله و درمان دیگر وجود دارد

7. The government is urging Date's citizens to decontaminate their houses and fields.
[ترجمه ترگمان]دولت از شهروندان تاریخ خواست تا خانه های خود را پاک سازی کنند
[ترجمه گوگل]دولت از شهروندان تاریخ خواست تا از خانه ها و رشته هایشان جدا شوند

8. Now activate the Decontaminate Colors option and set the Amount value to 68% and hit OK.
[ترجمه ترگمان]هم اکنون گزینه رنگ های decontaminate را فعال کرده و مقدار آن را به ۶۸ % تنظیم کرده و OK کنید
[ترجمه گوگل]حالا گزینه گزینه Decontaminate Colors را فعال کنید و مقدار مقدار را به 68٪ تنظیم کنید و OK را بزنید

9. Some, such as the short-rotation willow coppice, will decontaminate soil that has been polluted with wastewater or heavy metals as it grows.
[ترجمه ترگمان]برخی، مانند the - کوتاه، خاکی که با آب و یا فلزات سنگین آلوده شده است، پاک سازی خواهند کرد
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها، مانند کمپوت کوتاه بوته، خاکی را که با فاضلاب و یا فلزات سنگین آلوده شده است، از بین می برد

10. Efforts to decontaminate have not eliminated uncertainty for residents, especially young families, weighing a return.
[ترجمه ترگمان]تلاش ها برای پاک سازی، عدم قطعیت برای ساکنان، به خصوص خانواده های جوان را حذف نکرده اند
[ترجمه گوگل]تلاش برای از بین بردن زباله، عدم اطمینان را برای ساکنان، به خصوص جوانان، از دست دادن وزن، را برآورده نکرده است

11. It also helps decontaminate water resources and reduce the impact of floods.
[ترجمه ترگمان]این کار همچنین به پاک سازی منابع آب و کاهش تاثیر سیل ها کمک می کند
[ترجمه گوگل]این همچنین به تخریب منابع آب و کاهش تاثیر سیل کمک می کند

12. And it can significantly increase luster, decontaminate and anti - electrostatic.
[ترجمه ترگمان]و می تواند به طور قابل توجهی درخشش، decontaminate و الکترواستاتیک را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]و این می تواند به طور چشمگیری باعث افزایش جذابیت، ضدعفونی کردن و ضد الکترواستاتیک شود

13. Constructed wetlands in the riparian zone can decontaminate certain organic pollutants and nutrients in surface runoff effectively.
[ترجمه ترگمان]تالاب های پرورش یافته در منطقه ساحلی می توانند آلاینده های آلی خاص و مواد مغذی را در رواناب سطحی به طور موثر پاک سازی کنند
[ترجمه گوگل]تالاب های ساخته شده در ناحیه ساحلی می توانند به طور موثر از آلودگی های آلی و مواد مغذی خاصی در رواناب سطح استفاده کنند

14. During this mock exercise, water is used instead of chemicals to decontaminate people who play the role of survivors.
[ترجمه ترگمان]در طی این تمرین مسخره، آب به جای مواد شیمیایی برای پاک سازی افرادی که نقش بازماندگان را بازی می کنند، استفاده می شود
[ترجمه گوگل]در طول این تمرین ماهر، آب به جای مواد شیمیایی برای دفع زباله های مردم استفاده می شود که نقش بازماندگان را بازی می کنند

Decontamination experts visited the site of the accident.

کارشناسان آلایش‌بری از محل حادثه دیدن کردند.


پیشنهاد کاربران

آلاینده زدایی


آلودگی زدایی


کلمات دیگر: