کلمه جو
صفحه اصلی

bargainer


فروشنده، معامله گر

انگلیسی به فارسی

اهل چانه‌زنی، معامله‌گر


معامله گر


انگلیسی به انگلیسی

• person who bargains

جملات نمونه

1. He's the hardest bargainer in the business.
[ترجمه ترگمان]سخت ترین کار در تجارت است
[ترجمه گوگل]او #39 ؛ سخت ترین چانه زنی در این تجارت است

2. A union bargainer said that those jobs have been saved.
[ترجمه ترگمان]اتحادیه bargainer گفت که این مشاغل نجات پیدا کرده اند
[ترجمه گوگل]یک معامله گر اتحادیه گفت که این مشاغل ذخیره شده اند

3. Some people are natural bargainers and others find the whole process rather tedious.
[ترجمه ترگمان]برخی افراد bargainers طبیعی هستند و برخی دیگر کل فرآیند را خسته کننده می دانند
[ترجمه گوگل]برخی از افراد معامله گران طبیعی هستند و دیگران کل روند را بسیار خسته کننده می دانند

4. By the moral standards of some of the bargainers the claims of some of the others may be immoral.
[ترجمه ترگمان]با معیارهای اخلاقی برخی از the، ادعاهای برخی از دیگران ممکن است غیراخلاقی باشند
[ترجمه گوگل]طبق معیارهای اخلاقی برخی از معامله گران ، ادعاهای برخی دیگر ممکن است غیراخلاقی باشد

5. A persistent bargainer may persuade the seller to go lower.
[ترجمه ترگمان]یک فروشنده دایمی می تواند فروشنده را راضی کند که پایین برود
[ترجمه گوگل]یک چانه زنی مداوم ممکن است فروشنده را مجاب کند که پایین بیاید

6. He is a hard bargainer.
[ترجمه ترگمان] اون یه \"bargainer\" - ه
[ترجمه گوگل]او یک معامله گر سخت است

7. You are a good bargainer.
[ترجمه ترگمان]تو پسر خوبی هستی
[ترجمه گوگل]شما چانه زنی خوبی هستید

8. I'm a very good bargainer.
[ترجمه ترگمان]من آدم خیلی خوبی هستم
[ترجمه گوگل]من #39 ؛ من یک چانه زنی بسیار خوب هستم

9. The idea is to see if the terms on which bargainers settle can be influenced by such cues.
[ترجمه ترگمان]ایده این است که ببینید آیا شرایطی که bargainers حل می شود می تواند تحت تاثیر چنین نشانه هایی باشد
[ترجمه گوگل]ایده این است که ببینیم شرایطی که معامله گران در آن تسویه می کنند می تواند تحت تأثیر چنین نشانه هایی باشد

10. Rabin and his aides entered the Kissinger negotiations as hard bargainers with a clear sense of their bottom line.
[ترجمه ترگمان]رابین و دستیارانش در حالی که با احساس روشنی از خط پایین خود به مذاکرات Kissinger مشغول بودند، وارد مذاکرات هنری Kissinger شدند
[ترجمه گوگل]رابین و دستیارانش به عنوان معامله گر سخت و با درک واضح نتیجه گیری ، وارد مذاکرات کیسینجر شدند

11. It was at this time that McCluskey got the reputation for being a hard bargainer.
[ترجمه ترگمان]در این موقع بود که McCluskey شهرت داشت
[ترجمه گوگل]در این زمان بود که مک کلوسکی به عنوان یک معامله گر سخت شهرت یافت


کلمات دیگر: