جغرافیایی، وابسته به جغرافی، گیتاشناختی (geographic هم می گویند)
geographical
جغرافیایی، وابسته به جغرافی، گیتاشناختی (geographic هم می گویند)
انگلیسی به فارسی
جغرافیایی، وابسته به جغرافی، گیتاشناختی (geographic هم میگویند)
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: geographic (adj.), geographically (adv.)
مشتقات: geographic (adj.), geographically (adv.)
• (1) تعریف: of or concerning geography.
• (2) تعریف: of or concerning the characteristics of a particular region of the earth.
• of or pertaining to geography, of or pertaining to the study of the physical features of the earth's surface
مترادف و متضاد
terrestrial
Synonyms: geographic, earthly, geological, topographical
جملات نمونه
1. a compiler of geographical names
گردآور فهرست نام های جغرافیایی
2. Because of its geographical isolation, the area developed its own unique culture.
[ترجمه ترگمان]به دلیل انزوای جغرافیایی آن، این منطقه فرهنگ منحصر به فرد خود را توسعه داد
[ترجمه گوگل]به دلیل انزوای جغرافیایی آن، این منطقه فرهنگ منحصر به فرد خود را توسعه داد
[ترجمه گوگل]به دلیل انزوای جغرافیایی آن، این منطقه فرهنگ منحصر به فرد خود را توسعه داد
3. The enrolment criteria are geographical rather than academic.
[ترجمه ترگمان]معیارهای ثبت نام به جای آکادمیک، جغرافیایی هستند
[ترجمه گوگل]معیار ثبت نام جغرافیایی و نه دانشگاهی است
[ترجمه گوگل]معیار ثبت نام جغرافیایی و نه دانشگاهی است
4. They studied the geographical distribution of the disease.
[ترجمه ترگمان]آن ها توزیع جغرافیایی این بیماری را مطالعه کردند
[ترجمه گوگل]آنها توزیع جغرافیایی بیماری را مورد مطالعه قرار دادند
[ترجمه گوگل]آنها توزیع جغرافیایی بیماری را مورد مطالعه قرار دادند
5. The current survey will have a wider geographical spread.
[ترجمه ترگمان]بررسی کنونی یک گسترش جغرافیایی وسیع تر خواهد داشت
[ترجمه گوگل]نظرسنجی جاری گسترش جغرافیایی گسترده ای دارد
[ترجمه گوگل]نظرسنجی جاری گسترش جغرافیایی گسترده ای دارد
6. The geographical position of the frontier fluctuated with the fortunes of war .
[ترجمه ترگمان]موقعیت جغرافیایی مرز با سرنوشت جنگ در نوسان بود
[ترجمه گوگل]موقعیت جغرافیایی مرز با ثروت جنگ عجین شده است
[ترجمه گوگل]موقعیت جغرافیایی مرز با ثروت جنگ عجین شده است
7. These birds have a wide geographical distribution.
[ترجمه ترگمان]این پرندگان توزیع جغرافیایی وسیعی دارند
[ترجمه گوگل]این پرندگان دارای توزیع جغرافیایی وسیع هستند
[ترجمه گوگل]این پرندگان دارای توزیع جغرافیایی وسیع هستند
8. The police demarcated the city into eighteen geographical divisions.
[ترجمه ترگمان]پلیس شهر را به هجده بخش جغرافیایی تقسیم کرد
[ترجمه گوگل]پلیس این شهر را به هجده تقسیم جغرافیایی تقسیم کرد
[ترجمه گوگل]پلیس این شهر را به هجده تقسیم جغرافیایی تقسیم کرد
9. The survey covers a wide geographical area.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق یک منطقه جغرافیایی گسترده را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]این بررسی یک منطقه جغرافیایی گسترده را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]این بررسی یک منطقه جغرافیایی گسترده را پوشش می دهد
10. The company has a good geographical spread of hotels in this country.
[ترجمه ترگمان]این شرکت دارای یک گسترش جغرافیایی خوب در هتل ها در این کشور است
[ترجمه گوگل]این شرکت دارای محل جغرافیایی خوبی در هتل های این کشور است
[ترجمه گوگل]این شرکت دارای محل جغرافیایی خوبی در هتل های این کشور است
11. These immigrants face problems of geographical distance and cultural isolation.
[ترجمه ترگمان]این مهاجران با مشکلات فاصله جغرافیایی و انزوای فرهنگی مواجه هستند
[ترجمه گوگل]این مهاجران با مشکلات جغرافیایی و انزوای فرهنگی مواجه هستند
[ترجمه گوگل]این مهاجران با مشکلات جغرافیایی و انزوای فرهنگی مواجه هستند
12. Because of its geographical position, Germany's perspective on the situation in Eastern Europe is rather different from Britain's.
[ترجمه ترگمان]به دلیل موقعیت جغرافیایی آن، دیدگاه آلمان در مورد وضعیت اروپای شرقی نسبتا با بریتانیا متفاوت است
[ترجمه گوگل]به دلیل موقعیت جغرافیایی آن، دیدگاه آلمان در مورد وضعیت در اروپای شرقی نسبت به بریتانیا متفاوت است
[ترجمه گوگل]به دلیل موقعیت جغرافیایی آن، دیدگاه آلمان در مورد وضعیت در اروپای شرقی نسبت به بریتانیا متفاوت است
13. The geographical spread of the industry in the 16th century is hard to ascertain, for much of it is poorly recorded.
[ترجمه ترگمان]گسترش جغرافیایی این صنعت در قرن ۱۶ دشوار است، چرا که بخش زیادی از آن به طور ضعیف ثبت شده است
[ترجمه گوگل]گسترش جغرافیایی صنعت در قرن شانزدهم دشوار است که ثابت شود که بیشتر آن ضبط ضعیف است
[ترجمه گوگل]گسترش جغرافیایی صنعت در قرن شانزدهم دشوار است که ثابت شود که بیشتر آن ضبط ضعیف است
14. The simplest protective barrier is a geographical one, namely to conduct the training away from other centres of activity within the organisation.
[ترجمه ترگمان]ساده ترین مانع حفاظتی یک نوع جغرافیایی است، یعنی هدایت آموزش از مراکز دیگر فعالیت درون سازمان
[ترجمه گوگل]ساده ترین مانع حفاظتی یک جغرافیایی است، یعنی انجام تمرین دور از مراکز دیگر فعالیت در داخل سازمان
[ترجمه گوگل]ساده ترین مانع حفاظتی یک جغرافیایی است، یعنی انجام تمرین دور از مراکز دیگر فعالیت در داخل سازمان
15. The geographical distribution of internet hosts further illustrates the wide differences in connectivity between rich and poor countries.
[ترجمه ترگمان]توزیع جغرافیایی میزبان های اینترنت تفاوت های گسترده ای را در ارتباط بین کشورهای غنی و فقیر نشان می دهد
[ترجمه گوگل]توزیع جغرافیایی میزبان های اینترنتی بیشتر نشان دهنده تفاوت های گسترده ای در ارتباط بین کشورهای ثروتمند و فقیر است
[ترجمه گوگل]توزیع جغرافیایی میزبان های اینترنتی بیشتر نشان دهنده تفاوت های گسترده ای در ارتباط بین کشورهای ثروتمند و فقیر است
geographic coordinates
مختصات جغرافیایی
پیشنهاد کاربران
جغرافیایی
درحقوق:حوزه
کلمات دیگر: