(آموزش) مدرسه ی ابتدایی، دبستان (در امریکا grade school هم می گویند)
elementary school
(آموزش) مدرسه ی ابتدایی، دبستان (در امریکا grade school هم می گویند)
انگلیسی به فارسی
(آموزش) مدرسهی ابتدایی، دبستان (در آمریکا grade school هم میگویند)
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a school in which the first six to eight years of a child's education is taught.
• grade school, school usually including the 1st through 6th grades
in the united states, an elementary school is a school where children are taught for the first six or eight years of their education.
in the united states, an elementary school is a school where children are taught for the first six or eight years of their education.
مترادف و متضاد
primary school
Synonyms: folk school, graded school, grade school, grammar school, junior school
جملات نمونه
1. She was very shy while she was in elementary school.
[ترجمه DF] اون زن خیلی خجالتی بود وقتی دبستانی بود
[ترجمه ترگمان]وقتی در مدرسه ابتدایی بود، خیلی خجالتی بود[ترجمه گوگل]او در مدرسه ابتدایی بسیار خجالتی بود
2. I have one daughter in elementary school.
[ترجمه DF] من یک دختر دارم که دبستانیه
[ترجمه ترگمان]من یک دختر در مدرسه ابتدایی دارم[ترجمه گوگل]من یک دختر در مدرسه ابتدایی دارم
3. Daley was enrolled in the elementary school at the Nativity Church, under the strict discipline of the nuns.
[ترجمه ترگمان]دلی در مدرسه ابتدایی کلیسای ولادت، تحت انضباط شدید راهبه ها، ثبت نام کرد
[ترجمه گوگل]دالی در مدرسه ابتدایی در کلیسای مقدس، تحت نظم دقیق راهبه ها ثبت شد
[ترجمه گوگل]دالی در مدرسه ابتدایی در کلیسای مقدس، تحت نظم دقیق راهبه ها ثبت شد
4. Should students be taught about sex in elementary school?
[ترجمه ترگمان]آیا دانش آموزان باید درباره سکس در مدرسه ابتدایی تدریس کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا دانش آموزان باید در رابطه با جنس در مدرسه ابتدایی تدریس شوند؟
[ترجمه گوگل]آیا دانش آموزان باید در رابطه با جنس در مدرسه ابتدایی تدریس شوند؟
5. Approximately 20 percent of elementary school age children were attending 000 ordinary schools by 193
[ترجمه ترگمان]حدود ۲۰ درصد از کودکان دبستانی جهان ۱۹۳ مدرسه معمولی را در سال ۱۹۳ اجرا کردند
[ترجمه گوگل]تقریبا 20 درصد از دانش آموزان مدارس ابتدایی در سال های 1930 به مدارس معمولی مشغول بودند
[ترجمه گوگل]تقریبا 20 درصد از دانش آموزان مدارس ابتدایی در سال های 1930 به مدارس معمولی مشغول بودند
6. The elementary school buildings are out of date and some are insanitary . . . .
[ترجمه ترگمان]ساختمان های مدارس ابتدایی از تاریخ ساخته شده اند و برخی از آن ها insanitary هستند
[ترجمه گوگل]ساختمان های مدرسه ابتدایی قدیمی هستند و بعضی از آنها بی عدالتی هستند
[ترجمه گوگل]ساختمان های مدرسه ابتدایی قدیمی هستند و بعضی از آنها بی عدالتی هستند
7. What we learn in elementary school sets the foundation for a life of learning.
[ترجمه ترگمان]چیزی که در مدرسه ابتدایی یاد می گیریم پایه و اساس زندگی یادگیری را تعیین می کند
[ترجمه گوگل]چیزی که ما در مدرسه ابتدایی می آموزیم پایه ای برای زندگی یادگیری است
[ترجمه گوگل]چیزی که ما در مدرسه ابتدایی می آموزیم پایه ای برای زندگی یادگیری است
8. A good elementary school education provides a solid base for the rest of a child's school years.
[ترجمه ترگمان]آموزش ابتدایی و ابتدایی یک پایه محکم برای بقیه سال های تحصیلی کودک فراهم می کند
[ترجمه گوگل]یک دوره آموزشی ابتدایی خوب، پایه محکمی برای بقیه دوره های مدرسه کودک فراهم می کند
[ترجمه گوگل]یک دوره آموزشی ابتدایی خوب، پایه محکمی برای بقیه دوره های مدرسه کودک فراهم می کند
9. Communityor work-based learning does not mean converting every elementary school classroom into a simulated supermarket or bank.
[ترجمه ترگمان]یادگیری مبتنی بر کار به معنای تبدیل هر کلاس درس ابتدایی به یک سوپرمارکت یا بانک شبیه سازی شده نیست
[ترجمه گوگل]یادگیری مبتنی بر کارآموزی به معنای تبدیل هر کلاس درس ابتدایی به یک سوپر مارکت یا بانک شبیه سازی نشده است
[ترجمه گوگل]یادگیری مبتنی بر کارآموزی به معنای تبدیل هر کلاس درس ابتدایی به یک سوپر مارکت یا بانک شبیه سازی نشده است
10. His partner is an elementary school principal in town.
[ترجمه ترگمان]شریک او یک مدرسه ابتدایی در شهر است
[ترجمه گوگل]شریک او یک مدرسه ابتدایی در شهر است
[ترجمه گوگل]شریک او یک مدرسه ابتدایی در شهر است
11. Optimal practice in elementary school language arts will have similar balance.
[ترجمه ترگمان]تمرین بهینه در زمینه هنرهای زبان مدارس ابتدایی، تعادل مشابهی خواهد داشت
[ترجمه گوگل]تمرین بهینه در هنرهای مدرسه ابتدایی تعادل مشابهی دارد
[ترجمه گوگل]تمرین بهینه در هنرهای مدرسه ابتدایی تعادل مشابهی دارد
12. At a recent elementary school appearance, Stack slides easily into his crowd-pleasing presentation.
[ترجمه ترگمان]در یک ظهور ابتدایی در مدرسه، Stack به راحتی در ارائه سخنرانی شاد خود ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]در یک نمایشگاه مدرسه ابتدایی اخیر، پشته به راحتی به نمایشگاه دوست داشتنی اش می اندازد
[ترجمه گوگل]در یک نمایشگاه مدرسه ابتدایی اخیر، پشته به راحتی به نمایشگاه دوست داشتنی اش می اندازد
13. In 1936 a survey of Jarrow elementary school children was undertaken by an educational psychologist . . . .
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۳۶ یک نظرسنجی از کودکان دبستانی Jarrow توسط یک روانشناس آموزشی به انجام رسید
[ترجمه گوگل]در سال 1936 یک تحقیق از کودکان دبستانی در جاررو توسط یک روانشناس آموزشی انجام شد
[ترجمه گوگل]در سال 1936 یک تحقیق از کودکان دبستانی در جاررو توسط یک روانشناس آموزشی انجام شد
14. He was denied a volunteer job at the elementary school.
[ترجمه ترگمان]او در مدرسه ابتدایی یک کار داوطلب را انکار کرد
[ترجمه گوگل]او در مدرسه ابتدایی کار داوطلبانه را رد کرد
[ترجمه گوگل]او در مدرسه ابتدایی کار داوطلبانه را رد کرد
پیشنهاد کاربران
دبستان
مدرسه دوره دبستان
کلمات دیگر: