innate

معنی : اصلی، چسبنده، ذاتی، داخلی، طبیعی، درونی، درون زاد، لاینفک، جبلی، فطری، غریزی، مادرزاد

معانی دیگر : مادرزاد(ی)، غیر اکتسابی، سرشتی، اصلی و ریشه دار، نهادی

انگلیسی به فارسی

درون زاد، ذاتی، فطری، جبلی، مادرزاد، طبیعی، لاینفک، اصلی، داخلی، درونی، چسبنده، غریزی

ذاتی، درونی، فطری، غریزی، طبیعی، جبلی، مادرزاد، لاینفک، درون زاد، اصلی، داخلی، چسبنده

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )

مشتقات: innately (adv.), innateness (n.)

• (1) تعریف: belonging to or existing in someone or some organism from the time of birth; inborn.
• مترادف: inborn, inherent, native
• متضاد: acquired
• مشابه: congenital, constitutional, immanent, instinctive, natural, organic, temperamental

- Shyness may be an innate characteristic in some human beings.

[ترجمه ترگمان] خجالت می تواند یک ویژگی ذاتی در برخی از انسان ها باشد
[ترجمه گوگل] خجالت می تواند یک شخصیت ذاتی در برخی از انسان ها باشد

• (2) تعریف: of the essential nature of something.
• مترادف: inherent, intrinsic
• مشابه: basic, constitutional, essential, fundamental, immanent, natural, organic, radical

- The innate complexity of the subject makes it challenging to teach.

[ترجمه ترگمان] پیچیدگی ذاتی موضوع، آن را به چالش می کشد تا آموزش را به چالش بکشد
[ترجمه گوگل] پیچیدگی های ذاتی موضوع باعث می شود که آن را آموزش دهید

• (3) تعریف: originating solely in the mind and not from experience.
• مترادف: intuitive
• مشابه: inherent, instinctive, visceral

- innate belief in a god

[ترجمه ترگمان] باور ذاتی به خدا
[ترجمه گوگل] ایمان ذاتی به خدا

• native, natural, inborn; inherent
an innate quality or ability is one which a person is born with.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] ذاتی سنگهای آذرینی که بدون تغییر مکان، تغییر ترکیب شیمیایی پیدا می کنند. مانند سنگهایی که محصول گداخت بر جا هستند.
[ریاضیات] فطری

مترادف و متضاد

اصلی (صفت)

elementary, primary, initial, aboriginal, primitive, main, original, principal, basic, net, genuine, prime, essential, head, organic, arch, inherent, intrinsic, innate, fundamental, cardinal, immanent, normative, germinal, first-hand, seminal, ingrown, quintessential, primordial

چسبنده (صفت)

adhesive, sticky, gummy, gooey, viscid, tenacious, inherent, innate

ذاتی (صفت)

indigenous, essential, organic, inherent, autochthonous, intrinsic, innate, natural, substantial, inward, inborn, congenital, connate, inbred

داخلی (صفت)

territorial, esoteric, innate, ben, internal, interior, inner, indoor, inward

طبیعی (صفت)

indigenous, normal, real, inherent, intrinsic, innate, natural, born, physical, somatic, homebred

درونی (صفت)

esoteric, innate, internal, interior, inner, indoor, inward, inmost, intestine, endogenous, innermost, subjective, midland, pectoral

درون زاد (صفت)

innate, inborn, endogenous

لاینفک (صفت)

essential, inseparable, innate

جبلی (صفت)

essential, innate, natural, inborn, inbred, inwrought

فطری (صفت)

indigenous, physic, innate, natural, inborn, inbred, inartificial

غریزی (صفت)

innate, natural, inbred, instinctive

مادرزاد (صفت)

innate

inherited, native

Synonyms: congenital, connate, connatural, constitutional, deep-seated, elemental, essential, hereditary, inborn, inbred, indigenous, ingrained, inherent, instinctive, intrinsic, intuitive, natural, normal, regular, standard, typical, unacquired

Antonyms: acquired, extrinsic, learned

جملات نمونه

1. an innate talent for painting

استعداد ذاتی برای نقاشی

2. the innate defect in this plan

نقص بنیادین این طرح

3. All progress is based upon a universal innate desire on the part of every organism to live beyond its income. Samuel Butler

[ترجمه ترگمان]همه پیشرفت مبتنی بر تمایل ذاتی جهانی به بخشی از هر ارگانیسم برای زندگی فراتر از درآمدش است سامویل باتلر
[ترجمه گوگل]تمام پیشرفت ها بر پایه یک تمایل جهانی ذاتی است که بخشی از هر ارگانیزم برای زندگی بیش از درآمد آن است ساموئل باتلر

4. Americans have an innate sense of fairness.

[ترجمه ترگمان]آمریکایی ها یک حس ذاتی از عدالت دارند
[ترجمه گوگل]آمریکایی ها حس ظهور عدالت دارند

5. Your diligent combined with your innate talent indicates a dynamic future. I wish you all the best in your college years.

[ترجمه ترگمان]ترکیب diligent با استعداد فطری شما، آینده پویا رو نشون میده ای کاش تو ساله ای دانشگاهی بهترین بودی
[ترجمه گوگل]کوشش شما با استعداد ذاتی شما همراه با یک آینده پویا است من در سال های کالج تو بهترین آرزو را دارم

6. Cyril's most impressive quality was his innate goodness.

[ترجمه ترگمان]عالی ترین کیفیت عالی، خوبی ذاتی او بود
[ترجمه گوگل]کیفیت چشمگیر کریول خیر ذاتی او بود

7. Children have an innate ability to learn language.

[ترجمه ترگمان]کودکان توانایی ذاتی برای یادگیری زبان دارند
[ترجمه گوگل]کودکان دارای توانایی ذاتی برای یادگیری زبان هستند

8. You obviously have an innate talent for music.

[ترجمه ترگمان]مشخصا استعداد ذاتی تو موسیقی داری
[ترجمه گوگل]شما مسلما دارای استعداد ذاتی برای موسیقی هستید

9. Children have an innate capacity to understand language.

[ترجمه ترگمان]کودکان ظرفیتی ذاتی برای درک زبان دارند
[ترجمه گوگل]کودکان دارای ظرفیت ذاتی برای درک زبان هستند

10. He seldom stopped smiling and never lost his innate sense of fun.

[ترجمه ترگمان]او به ندرت لبخند می زد و هیچ وقت حس innate را از دست نمی داد
[ترجمه گوگل]او به ندرت لبخند را متوقف کرد و احساس ذاتی اش را از دست نداد

11. The human species has three innate drives - we need sustenance, shelter and species reproduction.

[ترجمه ترگمان]گونه های انسان سه محرک ذاتی دارد - ما به تغذیه، سرپناه و تولید مثل گونه ها نیاز داریم
[ترجمه گوگل]گونه انسانی دارای سه درایو ذاتی است - ما نیاز داریم به نگهداری، سرپناه و تولید مثل

12. Her innate and irrepressible sense of humor made it all happen.

[ترجمه ترگمان]حس شوخ طبعی و شوخ طبعی او باعث شد که این اتفاق بیفتد
[ترجمه گوگل]احساس غرور و غرورآمیز او از طنز باعث شد همه این اتفاقات رخ دهد

13. Reviewing career goals Detecting and quantifying the innate personal attributes of the effective nurse has puzzled recruiters for many years.

[ترجمه ترگمان]مرور اهداف شغلی تشخیص و کمی کردن ویژگی های شخصی پرستار موثر، جذب کنندگان را به مدت چندین سال گیج کرده است
[ترجمه گوگل]بررسی اهداف حرفه ای شناسایی و اندازه گیری ویژگی های ذاتی فرد پرستار موثر، سال هاست که کارکنان را ناراحت کرده است

14. For Suzuki adherents, music is an inclination innate in all of us.

[ترجمه ترگمان]برای هواداران سوزوکی، موسیقی یک تمایل ذاتی برای همه ماست
[ترجمه گوگل]برای طرفداران سوزوکی، موسیقی در همه ما ذهنی است

an innate talent for painting

استعداد ذاتی برای نقاشی

the innate defect in this plan

نقص بنیادین این طرح

پیشنهاد کاربران

Innate immunity
ایمنی ذاتی

فطری
ذاتی
بالقوه

درونی

کلمات دیگر: