کلمه جو
صفحه اصلی

jogging


(ورزش) دو (با قدم آهسته)، دویدن، یورتمه

انگلیسی به فارسی

(ورزش) دو (با قدم آهسته)، دویدن، یورتمه


انگلیسی به انگلیسی

• act of pushing or shaking, jostling; moving at a jog, trotting; running as a form of exercise

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] آهسته دویدن، جلو امدگی یا عقب رفتگی، باریکه،بیقاعدگی، هل دادن، تنه زدن به

جملات نمونه

1. jogging is a good sport
دویدن ورزش خوبی است.

2. Since I started jogging I've lost three and a half inches from my waistline.
[ترجمه بماند] از وقتی شروع به دویدن کردم سه سانت و نیم از دور کمرم کم کردم
[ترجمه سبحان پاتر] از وقتی که شروع کردم به دویدن سه سانت و نیم از حجم دور کمرم کم کردم
[ترجمه رمضانی تبار] از وقتی شروع به دویدن کردم سه اینچ و نیم از دور کمرم کم کردم
[ترجمه ترگمان]از انجایی که شروع به دویدن کردم، من سه سال و نیم اینچ از دور کمرم را از دست دادم
[ترجمه گوگل]از آنجایی که من شروع به دویدن کردم، سه و نیم اینچ از کمربندم از دست داده بودم

3. She wore a bright green jogging suit with a white stripe down the sides.
[ترجمه ترگمان]او یک کت و شلوار سبز روشن پوشیده بود که نواری سفید بر روی هر دو طرف داشت
[ترجمه گوگل]او یک کت و شلوار پر زرق و برق دار سبز را با یک نوار سفید در دو طرف برداشت

4. I dislike jogging early in the morning.
[ترجمه 😎] من از پیاده روی در صبح زود بدم می آید
[ترجمه sevin] من از پیاده رویِ اول صبح بدم می آید
[ترجمه مبینا دهقانی] من پیاده روی صبح را دوست ندارم
[ترجمه Mary] من پیاده روی در صبح زود دوست ندارم
[ترجمه ترگمان] من از صبح زود از پیاده روی بدم میاد
[ترجمه گوگل]من صبح زود بیدارم

5. A few years ago jogging was the in thing.
[ترجمه ترگمان]چند سال پیش، پیاده روی در یک چیز بود
[ترجمه گوگل]چند سال پیش بود که دویدن داشت

6. She started jogging twice a week to try to reduce her waistline.
[ترجمه ترگمان]او دو بار در هفته به پیاده روی ادامه داد تا دور کمر او را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]او دو بار در هفته دوش گرفت تا سعی کند تا کمر او را کاهش دهد

7. Avoid muscle strain by warming up with slow jogging.
[ترجمه ترگمان]با گرم کردن آهسته آهسته آهسته از فشار ماهیچه خودداری کنید
[ترجمه گوگل]اجتناب از فشار عضله با گرم شدن با آهسته دویدن

8. It takes a lot of self-discipline to go jogging in winter.
[ترجمه ترگمان]برای بالا رفتن در زمستان نظم و انضباط زیادی لازم است
[ترجمه گوگل]طول می کشد تا خود رشته ای برای انجام دویدن در زمستان

9. We were jogging along comfortably and enjoying our work.
[ترجمه ترگمان]ما داشتیم خیلی راحت پیاده روی می کردیم و از کارمون لذت می بردیم
[ترجمه گوگل]ما به راحتی در حال پیاده روی بودیم و از کار ما لذت می بردیم

10. Aerobic dancing piggybacked on the jogging craze.
[ترجمه ترگمان]رقص Aerobic در حالی که دیوانه وار شروع به رقص می کرد
[ترجمه گوگل]رقص های هوازی بر روی گشت و گذار آهسته حرکت می کند

11. Many old people go jogging in the park in the early morning.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد مسن در صبح زود به پارک می روند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد سالخورده در صبح روز دوشنبه در پارک فعالیت می کنند

12. Jogging is a popular form of exercise.
[ترجمه Mahdi] دویدن نوعی ورزش همگانی است
[ترجمه sevin] پیاده روی بهترین نوع ورزش است
[ترجمه zzzz] پیاده روی یک نوع ورزش همگانی است .
[ترجمه ترگمان]ورزش نوعی ورزش همگانی است
[ترجمه گوگل]پیاده روی یک فرم محبوب از ورزش است

13. She wouldn't be seen dead jogging; she hates exercise.
[ترجمه ترگمان]او از پیاده روی نمرده است؛ او از ورزش متنفر است
[ترجمه گوگل]او نمیتواند آهسته بماند؛ او از ورزش متنفر است

14. It isn't the walking and jogging that got his weight down.
[ترجمه Houman.m☠️👻] این راه رفتن و دویدن نیست که وزن او را کم می کند
[ترجمه ترگمان]پیاده روی و پیاده روی زیاد طول نمی کشد
[ترجمه گوگل]این راه رفتن و دویدن نیست که وزنش را پایین می آورد

15. For years the business just kept jogging along.
[ترجمه ترگمان]سال ها بود که کار به پیاده روی ادامه داده بود
[ترجمه گوگل]سالهاست که کسب و کار فقط دویدن را پشت سر گذاشته است

پیشنهاد کاربران

هروله

تو کانون زبان ایران ریچ ۲
Running to slowly

مسابقه دویدن ( دو ) . . . . . . . . . یورتمه

پیاده روی نسبتاً سریع

نرمش
دواهسته

دویدن

پیاده روی

پیاده روی سریع

شعبده بازی

ارام راه رفتن

دویدن آهسته

آرام دویدن . . . راه رفتن سریع

jogging in place
درجا زدن ( نوعی حرکت ورزشی )

Means running slowly

درجا زدن

قدم زدن تند، دویدن اهسته

نرم دویدن

شعبده بازی
تر دستی


ارام دویدن ، سریع راه رفتن

Slow running آهسته دویدن، پیاده روی سریع

Jogging means running slowly

نه راه رفتن نه دویدن

تقریبا میشه گفت پیاده روی

means running slowly/پیاده روی، اهسته دویدن

دو با سرعت کم

Running slowly for exercise.

نرمش کوتاه مدت

دویدن ارام

دوی آهسته

دویدن نرم

پیاده روی، دویدن

آرام دویدن


آهسته تر از دویدن و سریعتر از راه رفتن

از روی طناب پریدن


Meaning : jogging means running slowly
معنی : یعنی ارام دویدن
Sentence : l was jogging in the meadow yesterday
معنی جمله: من دیروز در پارک ارام دویدم


: ) : ) : )

بچه ها معنی جمله i was jogging in the meadow yesterday ناقصه
معنی درست ترش: من ارام در دشت می دویدم

در دشت رو جا انداخته بودم تو معنیش

: ) : ) : )

پیاده روی
تند راه رفتن . دویدن
شعبده
تردستی

معنی: پیاده روی، آهسته دویدن

jogging means walking for exercise

آهسته زدن

as I was jogging a man stopped me and asked for the time
وقتی در حال دویدن بودم مردی مرا متوقف کرد و ساعت را پرسید 🔋

پیاده روی آرام و پیوسته

معنی:
آهسته دویدن
تعریف:
running slowly
مثال:
Jack was jogging on the side walk
معنی:
جک روی پیاده رو آرام میدوید.

jogging
پیاده دَوی ( دَوی : دَو - ای از کارواژه ی دَویدن )

Nown
Means running slowly
ارام راه رفتن
کانون زبان ایران

اهسته دویدن

jogging ( ورزش )
واژه مصوب: نرم دوی
تعریف: دویدن آرام و پیوسته برای تمرین و کسب آمادگی


کلمات دیگر: