کلمه جو
صفحه اصلی

hermes


(اسطوره ی یونان) هرمس (پیک خدایان و خدای علوم و سوداگری و سخنوری که کفش های بالدار داشت و رومی ها به او می گفتند: mercury)، هرمس در اساطیر یونان خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری

انگلیسی به فارسی

هرمس


هرمس (در اساطیر یونان) خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: in Greek mythology, the messenger of the gods and the god of travelers, invention, commerce, and eloquence; Mercury.

• messenger of the gods (greek mythology)

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] هرمس، نام سیارکی که در دهم اکتبر سال 1937 م. از فاصلهای بسیار نزدیک به زمین (حدود 800 کیلومتری آن) عبور نمود.

جملات نمونه

1. Hermes found the two sitting side by side, Persephone shrinking away, reluctant because she longed for her mother.
[ترجمه ترگمان]هرمس این دو کنار را کنار کشید و Persephone را کنار کشید، بی میل نبود به این دلیل که دلش برای مادرش تنگ شده بود
[ترجمه گوگل]هرمس دو طرف نشسته را پیدا کرد، Persephone کوچکتر شد، تمایلی به این که او برای مادرش آرزو دارد

2. Hermes cantered slowly but Tessa, Nora's filly, was close to a gallop.
[ترجمه ترگمان]Hermes به آرامی و اما تسا، مادیان نو را به چهار نعل نزدیک شد
[ترجمه گوگل]هرمس به آرامی خم شد، اما تسا، فیله نوری، نزدیک به یک گالوپ بود

3. Hermes or Ermenegildo Zegna were dotted with cigarette burns.
[ترجمه ترگمان]Hermes یا Ermenegildo Zegna با سوختگی های ناشی از سیگار بودند
[ترجمه گوگل]هرمس یا Ermenegildo Zegna با سوختگی سیگار زدگی شدند

4. The wisdom of Hermes Trismegistus was inscribed on emerald tablets.
[ترجمه ترگمان]حکمت هرمس Trismegistus بر روی لوح زمرد حکاکی شده بود
[ترجمه گوگل]حکمت هرمس تریس مگیزد در قرص های زمرد ثبت شد

5. The Caduceus of Hermes, symbol of the medical profession.
[ترجمه ترگمان]نشانه حرفه پزشکی هرمس، نشانه حرفه پزشکی
[ترجمه گوگل]Caduceus هرمس، نماد حرفه پزشکی

6. Or so predicts Hermes, one of the City's most powerful institutions with more than £50 billion to spend.
[ترجمه ترگمان]یا این طور پیش بینی می کند که هرمس، یکی از قدرتمندترین موسسات شهر با بیش از ۵۰ میلیارد پوند برای خرج کردن، پیش بینی می کند
[ترجمه گوگل]یا هرمس، یکی از قوی ترین موسسات شهر که بیش از 50 میلیارد پوند هزینه دارد، پیش بینی می کند

7. Hermes warned him that if he persisted in his stubborn silence, he should suffer still more terrible things.
[ترجمه ترگمان]Hermes به او هشدار داد که اگر در سکوت لجوجانه پافشاری کند، او باید چیزهای وحشتناک بیشتری را تحمل کند
[ترجمه گوگل]هرمس به او هشدار داد که اگر او در سکوت خیره کننده اش ادامه یابد، باید چیزهای وحشتناک دیگری را رنج دهد

8. So Hermes them messenger brought her to Epimetheus, brother of Prometheus.
[ترجمه ترگمان]بنابراین Hermes او را به Epimetheus و برادر پرو مته آورد
[ترجمه گوگل]بنابراین هرمس آنها را رسول آورد او را به Epimetheus، برادر Prometheus آورده است

9. Hermes is the son of Zeus and Maia who is one of the Pleiades.
[ترجمه ترگمان]هرمس پسر زئوس و Maia است که یکی از هفت خوشه پروین است
[ترجمه گوگل]هرمس پسر زئوس و میا است که یکی از پله ها است

10. Finally, as Hermes was telling his story, Argus began to sleep.
[ترجمه ترگمان]بالاخره، وقتی Hermes داشت داستانش را تعریف می کرد، ارگوس شروع به خواب کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت، به عنوان هرمس به داستان او گفت، آرگوس شروع به خواب کرد

11. HERMES believes that the customers'needs are vitally important.
[ترجمه ترگمان]هرمس بر این باور است که نیازهای مشتریان حیاتی است
[ترجمه گوگل]HERMES معتقد است که نیازهای مشتریان حیاتی هستند

12. Hermes as an inventor of fire is a parallel of the Titan, Prometheus.
[ترجمه ترگمان]هرمس به عنوان مخترع آتش به موازات تیتان، پرومتئوس است
[ترجمه گوگل]هرمس به عنوان یک مخترع آتش، موازی از تیتان، پرومتئوس است

13. In due time Hermes was appointed messenger of Zeus and the gods.
[ترجمه ترگمان]در زمان مقتضی، Hermes به عنوان پیک زئوس و خدایان منصوب شد
[ترجمه گوگل]هرمس در زمان مناسب پیام رسان زئوس و خدایان منصوب شد

14. Argus asked Hermes to play his pipes again.
[ترجمه ترگمان]ارگوس از Hermes خواست که دوباره pipes را بزند
[ترجمه گوگل]آرگوس هرمس را به باز کردن لوله های خود دعوت کرد

15. Hermes thought for a while, and at last began to tell him a long story.
[ترجمه ترگمان]او مدتی فکر کرد و سرانجام داستان درازی را برایش تعریف کرد
[ترجمه گوگل]هرمس مدتی فکر کرد و در نهایت شروع به گفتن یک داستان طولانی کرد


کلمات دیگر: