کلمه جو
صفحه اصلی

infrequency


معنی : کمی، کمیابی، ندرت وقوع، عدم تکرر، نا بسامدی
معانی دیگر : کمی، کمیابی، ندرت وقوع، عدم تکرر، نا بسامدی

انگلیسی به فارسی

کمی، کمیابی، ندرت وقوع، عدم تکرر، نا بسامدی


نادرست، کمیابی، کمی، ندرت وقوع، عدم تکرر، نا بسامدی


انگلیسی به انگلیسی

• quality of happening infrequently, rareness of occurrence

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] کمی، کمیابی، ندرتوقوع، عدمتکرر، نا بسامدی

مترادف و متضاد

کمی (اسم)
deficiency, exiguity, piece, peep, rarity, extenuation, paucity, insignificance, insufficiency, insignificancy, infrequency, insufficience, soupcon

کمیابی (اسم)
poverty, rarity, famine, paucity, scarcity, infrequency

ندرت وقوع (اسم)
infrequency

عدم تکرر (اسم)
infrequency

نابسامدی (اسم)
infrequency

rarity


Synonyms: unpredictability, scarcity, uncommonness, irregularity


جملات نمونه

1. But that discomfiture is considerably dispelled by the infrequency of prior-restraint cases.
[ترجمه ترگمان]اما این شکست به طور قابل توجهی با استفاده از موارد خودداری پیشین از بین می رود
[ترجمه گوگل]اما این اختلال به طور قابل ملاحظه ای ناشی از کمبود موارد قبل از محدودیت است

2. Or with the most dreadful infrequency and when I least expected him to show himself?
[ترجمه ترگمان]یا با most نا معمول و وقتی که من از او انتظار داشتم که به خودش نشان بدهد؟
[ترجمه گوگل]یا با نادری ترین وحشتناک و زمانی که من حداقل انتظار داشتم که او خود را نشان دهد؟

3. In spite of infrequency, complications secondary to placement of these surgical drains occur.
[ترجمه ترگمان]با وجود of، عوارض ثانویه برای قرار گرفتن این فاضلاب جراحی رخ می دهد
[ترجمه گوگل]به رغم کمبود، عوارض ناشی از جایگذاری این تخلیه جراحی به وجود می آید

4. The quality or state of being rare; infrequency of occurrence.
[ترجمه ترگمان]کیفیت یا حالت کمیاب بودن، نشانه وقوع
[ترجمه گوگل]کیفیت یا حالت نادر بودن؛ نادر بودن وقوع

5. With their greater infrequency the sounds increased in strength and sharpness.
[ترجمه ترگمان]با افزایش بیشتر صداها، صداها در قدرت و وضوح بیشتر شد
[ترجمه گوگل]با نادیده گرفتن بیشتر آنها صداها در قدرت و شدت افزایش می یابند

6. If we define it as statistically likely, we encounter the problems discussed earlier with an infrequency model.
[ترجمه ترگمان]اگر آن را به لحاظ آماری مشخص کنیم، با مشکلاتی که قبلا با یک مدل infrequency بحث کردیم مواجه می شویم
[ترجمه گوگل]اگر ما آن را به صورت آماری احتمالا تعریف کنیم، ما با مشکلی که قبلا با یک مدل نادرست مطرح شده روبرو هستیم

7. The key problem with this kind of approach, though, is that the infrequency of these meetings mean that Product A might have to wait a long time to make a key decision about how to build that product.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مشکل کلیدی این نوع رویکرد این است که the این جلسات به این معنا است که محصول A ممکن است باید زمان زیادی را برای تصمیم گیری مهم در مورد چگونگی ساخت آن محصول داشته باشد
[ترجمه گوگل]با این وجود مشکل اصلی این نوع رویکرد این است که کمبود این جلسات به این معنی است که محصول A ممکن است مدت زیادی طول بکشد تا یک تصمیم کلیدی در مورد نحوه ساخت این محصول داشته باشد

8. The study about specialty market indeed is rich Unfortunately, and which of the regional evolvement of Zhejiang's specialty market system is infrequency.
[ترجمه ترگمان]مطالعه درباره بازار تخصصی در واقع غنی است، و کدام یک از ویژگی های منطقه ای سیستم تخصصی بازار Zhejiang infrequency است
[ترجمه گوگل]مطالعه در مورد بازار تخصص در واقع غنی است متاسفانه، و چه تعدادی از توسعه منطقه ای از سیستم بازار تخصص ژجیانگ، رسیده است

پیشنهاد کاربران

infrequency ( noun ) = کمیابی، نایابی، ندرت، ندرت وقوع

examples:
1 - Despite the relative infrequency of infractions on campus, the university community has continued to try and educate students about the issues surrounding academic offenses.
علیرغم ندرت وقوع نسبی تخلفات در محوطه دانشگاه ، جامعه دانشگاهی همچنان تلاش می کند و دانشجویان را در مورد مسائل مربوط به تخلفات دانشگاهی آموزش می دهد.
2 - Anyway, I feel like I've started every single one of my recent entries by remarking on the infrequency of my recent entries, so I'm going to stop now.
به هر حال ، من احساس می کنم که تک تک نوشته های اخیرم را با اشاره به کمیابی نوشته های اخیرم شروع کرده ام ، بنابراین اکنون قصد دارم متوقفش کنم.


کلمات دیگر: